اتاق خبر - یکی از درگیریهای مبتلابه در تاریخنگاری این است که کسانی با انگیزههای ایدئولوژیک یا حتی با انگیزهی قدرتنمایی زبانی میکوشند یک واقعهی تاریخی را تغییر بدهند.
حقایق تاریخی را همواره میتوان از نو سنجید. بازسنجی حقایق تاریخی با رجوع به اسناد نوین محل بحث این متن نیست. همچنین حقایق تاریخی را همواره میتوان در مفصلبندیای نوین (در واقع روایتی نوین) از نو و به گونهای دیگر فهمید. این بازفهمی و تفسیر نوین حقایق تاریخی نیز محل بحث این متن نیست. بحث این متن استفاده از ابزار صرف ادبیات و زبان، درآمیختن روایت تاریخی با شیوههای نثر و انشانویسی و داستانسرایی صرف، و نهایتاً تلاش برای تغییر دادههای تاریخی یا آفریدن دادههایی تاریخینما است.
تزوتان تودوروف (Tzvetan Todorov) در فصل «ماجراها و حقیقتها» (Fictions and Truths) از کتاب «اندرزهای تاریخ» (The Morals of History) خود به موضوع ربط و نیز تفاوت حقیقت تاریخی با روایت ماجرایی پرداخته است؛ مقالهی او نمونهی آشکاری از اثر وضوح نظریه بر روشنی و روانی نثر است. تودوروف در ابتدای فصل جملهای از شاعر فرانسوی پل والری (Paul Valery) نقل میکند که میگوید راهی برای تفکیک میان ماجرا و حقیقت وجود ندارد و در مورد نویسندهها چنین است که «آدم میتواند، وقتی بخواهد، همهشان را داستانسرا بنامد، یا گزارشگر». (تودوروف، ص ۸۷)
او سپس عبارتی از مارک اوژه (Marc Auge) مردمشناس فرانسوی نقل میکند که در وصف متنی میگوید «چنان از حقیقت آکنده بود که گویی رمانی از بالزاک است». (ص ۸۸)
بعد نشان میدهد که این ایدهها (نبودن خط واضح میان افسانه و حقیقت و نیز حقیقیتر بودن داستانها از گزارشها) را میتوان تا یونان کلاسیک و زمان افلاطون و ارسطو پی گرفت. (صص ۸۸-۹)
او سپس مقابلهاش را با این وضع بیتفاوت مندرج در این نظرها آغاز میکند، و برای شروع به دیوارنوشتهای که همان روزها دیده اشاره میکند «مهاجرها همان اشغالگران نازی هستند که یونیفرم نمیپوشند.» و میپرسد آیا اینجا هم میتوان بیتفاوتی پیشه کرد و فرقی بین افسانه و گزارش ندید؟ (ص ۸۹)
بعد او تفاوتی بین دو نوع حقیقت قائل میشود؛ حقیقت کفایی و حقیقت علنی (truth-adequation and truth-disclosure). حقیقت کفایی یک موضوع کیفی است. قابل اندازهگیری نیست. همیشه میتواند رگههایی از درستی و صحت در خودش داشته باشد. تشکیکپذیر است. میتوان در هر گفتهای دربارهی اخلاق فرانسویهای دههی ۹۰ رگههایی از حقیقت یافت. رگههایی از حقیقتی که نه قابل سنجش است نه اطلاع دقیق و نوی به فرد میدهد. اما حقیقت علنی کیفی نیست؛ موضوع بله یا خیر است. قابل سنجش است. یا فلانی جرم را مرتکب شده یا نشده. نمیشود گفت فلانی تا حدودی مرتکب قتل شده است. نمیتوان گفت در سال ۱۳۳۲ تا حدودی کودتا شده است. یا کودتا شده، یا نشده. در حقیقت علنی بر خلاف حقیقت کفایی جایی برای بازی و چرخشهای ملیح نیست. (ص ۹۰)
تودوروف حقیقت متنهای ادبی اعم از شعر و داستان را از نوع حقیقت کفایی میداند و حقیقت تاریخی را از نوع حقیقت علنی. او میگوید رمان بالزاک از این جنبه حقیقی است که دربارهی حقایق کفایی صحبت میکند، اما کارهای پژوهشی و گزارشهای تاریخی در مورد حقیقت علنی صحبت میکنند و برای همین این قدر محبوبیت عام ندارند که ادبیات دارد.
در برابر، دادههای تاریخی در مقام حقیقتهای علنی قابلیت بررسی، حقیقتسنجی، اتکا و استناد دارند که حقایق کفایی چنین قابلیتی ندارند.