Performancing Metrics

«آزادی مشروط» داستان بچه‌های بزهکار نیست | اتاق خبر
کد خبر: 327401
تاریخ انتشار: 3 فروردین 1395 - 12:31
حسین مهکام کارگردان سینما بیان کرد فیلم سینمایی «آزادی مشروط» بچه‌های بزهکار را به تصویر نمی‌کشد.

به گزارش اتاق خبر،فیلم سینمایی «آزادی مشروط» به کارگردانی حسین مهکام در سینماهای کشور در حال اکران است. در این فیلم سینمایی بازیگرانی چون رامبد جوان، هنگامه قاضیانی، علیرضا آقاخانی، شاهرخ فروتنیان، حسین پاکدل، محمد کارت، محمدعلی کیانی، علیرضا مظفری، بهاران بنی احمدی و میثم غنی زاده حضور دارند.این فیلم یک داستان روانکاوانه با موضوع نوجوانی است که از کانون اصلاح و تربیت آزاد می شود و نوع واکنش او دربرخورد با خانواده را نشان می دهد. کودکی که از قشر مرفه جامعه دچار خطا شده و مدتی در کانون اصلاح و تربیت می ماند.

با حسین مهکام درباره «آزادی مشروط» به گفتگو نشستیم، حسین مهکام درباره اولین پروژه سینمایی خود که بعد از گذشت ۲ سال از تولید، اکران شده است، می گوید که در این فیلم به دنبال به تصویر کشیدن کانون اصلاح و تربیت و نوجوانانی که مسیرشان به آنجا می رسد نبوده است. بلکه بیشتر به سمت به تصویر کشیدن خانواده نوجوانان بزهکار رفته است. این کارگردان معتقد است خانواده نقش مهمی در تربیت فرزند دارد و اگر خانواده نتواند ادبیات فرزند خود را درک کند، در نهایت فرزند دچار مشکلاتی در جامعه می شود.

مهکام در بخش دیگری از مصاحبه خود در مورد به تصویر کشیدن رابطه خواهر و برداری در سن ۴۰ سالگی صحبت می کند و می گوید که خواهر و برادر در این سن به یکدیگر وابسته هستند و چنین رابطه ای در سینمای ایران کمتر نمایش داده شده است.

 

 

*هر چند موضوع کانون اصلاح و تربیت و موضوع نوجوانانی که پتانسیل بزه دارند و یا بزهکار هستند از اهمیت بسیاری برخوردار است اما مهم تر از آن نوع پردازش و تحقیق در این باره است. روند تحقیق برای این فیلم چگونه انجام شد؟

 

- در این راستا به یک سری فضاهای روانشناسی البته نه به مفهوم مدرن بلکه به شکل روانشناسی کلاسیک و با مفهوم فرویدی معتقد هستم. با توجه به اینکه رشته تحصیلی من فلسفه است همیشه سعی کردم به لایه های مشترک فلسفه و روانشناسی، فلسفه و جامعه شناسی و فلسفه و هر چیز دیگر فکر کنم. البته در این فیلم پژوهش میدانی به معنای کامل نداشتم و می توان تحقیقات این فیلم را انباشتی از یک سری از این دغدغه های من دانست. البته به کانون اصلاح و تربیت سر زدم و مستندهایی را که در این باره ساخته شده بود دیدم و در کنار آن فیلم درخشان «شهر زیبا» اصغر فرهادی را برای دهمین بار دیدم.

چیزی که برای من بسیار مهم بود و در این فیلم سعی کردم به آن برسم این بود که من تلاشی برای نشان دادن کانون اصلاح و تربیت نداشتم. یعنی عامدانه در این فیلم به بچه های کانون نزدیک نمی شوم و اگر دقت کنید می بینید که خود را محق نمی دانم تا به این بچه ها نزدیک شوم. در واقع من در این فیلم تنها به سعید که برای مدتی است در کانون به سر می برد، پرداخته ام و نمی خواهم فضای کانون اصلاح و تربیت را به مخاطب بشناسانم و یا درباره آن حرف بزنم یا آن را معرفی کنم.

 

 

*در این صورت پرداخته نشدن به کانون اصلاح تربیت کاملا تعمدانه و هدفمند انجام شده است.

 

بله. در کل فیلم حتی یک قاب بسته از بچه های کانون نمی بینید و این کاملا تعمدی بود چرا که نمی خواستم درباره کانون اصلاح و تربیت فیلم بسازم اما اگر می خواستم درباره یکی از بچه های این کانون فیلم بسازم حتما درباره سعید فیلم می ساختم که از نظر من یک اتفاق خاصی برای او رخ داده است، چرا که سعید در واقع از طبقه فقیر جامعه نیست و اسباب رفاهی او همیشه در خانواده فراهم بوده است. در این فیلم با نشان دادن اتفاقاتی که بعد از آزادی سعید رخ می دهد متوجه می شویم که چرا این شخصیت به زندان افتاده است.

در واقع این فیلم داستان خود سعید نیست بلکه داستان خانواده سعید است، یعنی سعید، مادرش و دایی اش که یک روانکاو ظاهرا مجرب است.

 

 

* اتفاقا به سعید کمتر از دیگر شخصیت ها پرداخته شده و سعی نشده وضعیت فعلی فیلم را با نگاه سعید بسنجیم.

 

 - فیلم من فیلم اول‌شخص نیست و فیلمی با روایت داستان از منظر سعید هم نیست. «آزادی مشروط» فیلمی است با روایت سوم شخص که علاقه مند است داستانی از یک خانواده را تعریف کند که فرزندشان در کانون اصلاح و تربیت است و اتفاقاتی را که پیرامون آن رخ می دهد نشان می دهد. نمی خواهم بگویم یک پسری از دل خانواده به کانون اصلاح و تربیت افتاده است. یعنی این تشکل خانواده برای من بسیار مهم تر از شخص سعید است.

نکته بعدی این است که در حیطه جامعه شناسی و علوم اجتماعی در آمارگیری های رسمی همیشه طبقه فقیر و زیر متوسط آمار بیشتری در بحث ناهنجاری های اجتماعی دارند درحالی که زمانی که وارد طبقه مرفه می شوید قضیه خیلی متفاوت است. طبقه متوسط رو به بالا به دلیل تمکن اقتصادی که دارد یک حوزه خصوصی را برای خود تعریف می کند و می تواند ناهنجاری ها را در داخل فضای خصوصی خود انجام دهد و این در زمره آمار رسمی شمرده نمی شود اما طبقه زیر متوسط و فقیر به لحاظ اقتصادی چون تمکن مالی ندارد و نمی تواند آن حوزه خصوصی را داشته باشد، بنابراین در آمار دیده می شود. به همین دلیل آمار رسمی ما و به ویژه در کانون اصلاح و تربیت اینگونه دیده می شود که گویا ۷۰ درصد از بچه ها از طبقه فقیر جامعه هستند که دچار بزهکاری می شوند.

من انکار نمی کنم که فقر به شکل افراطی دلیل مهمی برای برخی از رخدادهای فرهنگی است اما آنچه که در آمار می آید، آمار قابل اعتنایی نیست.

نکته بعدی این است که اگر بخواهیم از زاویه دید یک روانکاو که نقش آن را رامبد جوان بازی می کند به این مساله نگاه کنیم باید چه کاری انجام دهیم. زاویه دید سعید برای من خیلی مهم نیست اما مهم این است که این بچه به هر کسی که به او لبخند می زند و هر کسی که بلد است با او حرف بزند، اعتماد می کند و احساس می کند می تواند جای پدر نداشته اش باشد. چه بخشدار به عنوان مسوول کانون و چه بازپرس داستان و این از نظر من بسیار خطرناک است.

درست است که پایان این فیلم یک ظاهر خوش آیند و بازگشت به خانواده است اما به نظر من یک خطر جدی پشت این گونه برگشت وجود دارد و این یعنی اینکه اگر خانواده کسی نتواند ادبیات بچه خود را بشناسد، قانون مجبور می شود که ادبیاتی را با این بچه تراز و هماهنگ کند و این اتفاق یک اتفاق دلهره آور است.

البته حسین پاکدل نقش بازپرسی را بازی می کند که کمی از فضای رسمی فراتر است و بیشتر پدرانه برخورد می کند. ضمن اینکه به محض اینکه متوجه می شود قتل کار سعید نیست و او نمی خواهد به خانه بازگردد چنین رفتار دلسوزانه و پدرانه ای را نشان می دهد.

 

 

* هر چند سعید مظنون اصلی قتل وکیل در فیلم است اما بلافاصله مخاطب متوجه می شود که او قاتل نیست یعنی همه نشانه ها به عمد در فیلم وجود دارد، چرا چنین نشانه های رویی را برای مخاطب قرار داده‌اید؟

 

- من فیلم پلیسی نساخته ام و اصلا به سمت فضای پلیسی نرفته ام، برای همین است که مخاطب بلافاصله متوجه می شود که قتل توسط سعید انجام نشده است. حتی در بازجویی اول هم بازپرس به سعید می گوید اگر فرض بگیریم که قتل را برعهده گرفته ای پس باید انتظار چنین مشکلاتی را هم داشته باشی. بعد به او گوشزد می کند که می دانی چه چیزی را به گردن گرفته ای. این نشان می دهد که بازپرس به خوبی می داند که این قتل کار سعید نیست اما به او می گوید که چنین نتیجه ای دارد و چون آدم خوبی است می تواند سعید را به خانه بازگرداند اما ما نمی دانیم که هفته بعد سعید در خانه می ماند یا خیر. چرا که اهالی خانواده نه تنها نتوانستند با او زبان مشترکی پیدا کنند، بلکه حتی نسبت به او سوءظن پیدا کرده اند. این درحالی است که بخشدار و بازپرس بیشتر توانایی این را دارند که با بچه ادبیات پدرانه برقرار کنند.

 

 

 

*رابطه مژده و خسرو به عنوان خواهر و برادر، یک رابطه متفاوت است کمی درباره این نوع از رابطه توضیح دهید؟

 

- فکر می کنم رابطه خواهر و برادری در سینمای ایران به این مفهوم خیلی کم بوده است. رابطه زن و مردی را که در این سن و سال هستند عموما در فضاهای عاطفی زن و شوهر و دوستانه نشان داده‌ایم و رابطه خواهر و برادری در چنین سنی را خیلی کم نشان داده ایم. برای من نشان دادن ذات این رابطه خیلی مهم بود، این مهم بود که حتی فحش هایی هم که به هم می دهند از یک علاقه ذاتی درآمده باشد نه از یک تنفر. این خواهر و برادر از سر دوست داشتن به هم فحش می دهند. البته نباید فراموش کرد که هیچگاه تنفر بین یک خواهر و برادر شکل نمی گیرد. مژده و خسرو به هم بسیار وابسته هستند و این مسأله بارها در فیلم به آن تاکید شده است.

 

 

*خسرو با بازی رامبد جوان ناگهان نگاه منفی نسبت به خواهرزاده خود دارد، در حالی که پیش از این نگاه مسوولانه به خواهرزاده‌اش داشته است.

 

-همین نگاه مسئولانه هم بار منفی دارد همین جمله ای که می گوید اگر من زودتر بالای سر اینها بودم این الان وضعیتش این نبود خود یک جمله بسیار منفی است. من معتقدم اساسا روانکاوی در دوره امروز در ذات خود یک منفی گری و بدبینی دارد. شما اگر نسبت به آدم ها نگاه طبقه بندی شده نداشته باشید نمی توانید روانکاو خوبی باشید. از نظر روانکاو به ویژه در حیطه کلاسیک همه آدم ها دارای یک کمپلکس هایی هستند. به همین دلیل نگاه آنها به آدم ها با اندکی بدبینی کاملا برآمیخته است.

ادامه دارد...

منبع:مهر

کلید واژه ها :
نظرات
ADS
ADS
پربازدید