به گزارش اتاق خبر، همانگونه که میدانیم، چشم شیطان کور و گوش نامحرمان کر در میان دیگر کشورهای موفق و یا در حال موفق شدن اطرافمان سرزمین سبز داریم، نفت داریم، مهندس داریم، کارفرمای متخصص داریم، بچههای درسخوان داریم گرچه قرار نیست به بررسیهای جدا از تجارت و بازار بپردازیم اما به هر حال در همین جامعه زندگی میکنیم، و خدا چشم و گوش داده که ببینیم و بشنویم یک جامعه خوب چگونه متولد میشود که بسیاری از خانوادهها، جوانها، بچهها، پیرزنهای محترم و پیرمردان عزیز در گرمای بالای ۴۰درجه زیرآفتاب داغ و روی آسفالت نرم از گرمی و حرارت از صبح راه افتادند و تا پاسی از فیروز فریاد کشیدند و هرچه در دل داشتند گفتند و نهراسیدند و خوشبختانه آن سوزنهای معمولا گمشده در میان انبارهای انسانی هم نبودند تا خللی به آسایش و دیدگاه آنها و ما وارد کنند. این یعنی به فضل خدای بزرگ بتوانیم همه درهای حجرهها و فروشگاهها و مغازهها را در خیابان و بازار باز کنیم، بیاوریم و اجناس را و به دیگر شهرها و روستاها عرضه کنیم. در چنین فضایی که کمکم به همت مدیران نفتی و جامعه، بهای نفتهم چکهچکه درحال افزایش است، شاید با همت و همکاری همه مردمی که سازمان ملل را خطاب قرار دادهاند و احقاق حق خواستهاند، آن ۲ میلیارد دلار را هم بر اندوختههایمان بیفزاییم و به خودمان کمک کنیم تا بازارهای بزرگتری را تجربه کنیم...
و حالا اصل ماجرا
گفتهاند چین دومین ثروتمند و تولیدکننده و مهمترین عرضهکننده اجناس بیکیفیت، فرفره میفروشد توسط دلالها دانهای ۲ هزار تومان که رنگبهرنگ میشود و یک ساعت کار میکند، بادکنک همراه با تلمبه تولید میکند که هر بستهاش برای یک روز کافی است، آدامس تولید میکند بستهای هزار تومان و به تازگی هم برای اینکه از نشان آشنای ایرانیها استفاده کند، نام «خروسنشان» را با همان خروس معروف یکقرانی، توسط دستفروشها به نوه و نتیجههای مصرفکنندگان سالهای قبل میرساند و دیگر محصولات یکبار مصرف یکی دو هزار تومانی، که گوی سبقت را از تولیدکنندگان ایرانی ربوده است...
و یک ماجرای جذاب
در همین زمینه مبارزه با قاچاق کالا و برنامهریزی برای به راهانداختن بیشتر چرخ تولید، یک مبارزه بزرگ و بیامان با قاچاق محصولات خوراکی و آرایشی در ایران است و چون نمیخواهیم خیلی هم جدی و براساس قهر و طلبکاری حرفمان را به کرسی بنشانیم از ما به یک اشاره و از شما فقط شنیدن و حس کردن... اما ماجرای جذاب اینجاست که در خیابان ناصر خسرو منطقهای وجود دارد به نام بازارچه مروی که از قدیمیترین بخشهای تهران قدیم است، در چند سال اخیر مغازهها و حجرههای قدیمی این به اصطلاح کوچه آرامآرام دراختیار سرمایهگذارانی قرار گرفت که بیشتر فعالیتشان در زمینه تهیه و فروش محصولات آرایشی و تزئینی و نیز انواع تولیدات خوراکی مثل سسها، دسرهای فرنگی و همچنین قهوههای گوناگون و نسکافه و کافیمیت و در کنار همه اینها حتی ترشی و نوشابههایی است که از دوبی و عراق و گرجستان و دیگر شهرها و کشورهایی که روزگاری جزو ایران بوده به ایران و توسط عربهای تاجر وارد میشود و به سرعت به فروش میرسد اما ازجمله تولیدات آرایشی، ادکلنها و عطرهای پاریسی و انگلیسی و حتی امریکایی هم است، غرض اینکه در همین دو سه هفته اخیر، فروشندگان و صاحبان مغازهها ناگهان با یک «بنر» بزرگ دیواری روبهرو شدند که محتوایش این بود: «به اطلاع میرساند، از روز شنبه (هفته جاری) با مراجعه ماموران به این منطقه تمامی اجناس و تولیدات خارجی قاچاق جمعآوری خواهد شد. »حالا چگونه است که دو سه روز مهلت دادند و همه فروشندگان این اجناس را که در همه فروشگاهها و «هایپر»ها و مغازههای معروف به سوپر به فراوانی وجود دارد، آگاهی دادند که آب دستشان است زمین بگذارند و فکری عاجل کنند برای سریع فروختن و معلوم کردن وضعیت اجناس و خالی کردن مغازهها تا اتفاقی نیفتد.
روز قبل از موعد
از همان لحظه دیدار با بنرهای اطلاعرسان همه فروشندگان مشغول بهکار در کوچه مروی برنامههایشان را برای فروش و خارج کردن اجناس آغاز کردند، به سرعت برق و باد خبر در شهر پیچید که بشتابید برای خرید هر چه جنس قاچاق است به نصف قیمت، به قول یکی از فروشندگان، مغازهها کیسههای پلاستیکی برای قرار دادن اجناس را کم آورده بودند و از هر جا که میشد کیسه تهیه میکردند، اما این تنها حراجی یا به قول بعضیها آتش زدن به مال بود که همه فروشندهها و صاحب مغازهها اخم از صورتشان نمیرفت. آقای رحمتی، فروشنده قرص و شربتهای تقویت عضله و بدنسازی میگفت: همه این اجناس مهر ورود دارد، شرکتی است...
ـ پس قاچاق یعنی چه؟
یک مشتری با خنده میگفت: آقا جان کل ماجرا بوی قاچاق میدهد مگه میشه با خوردن قرص و گرد زردچوبه و میخک بدنسازی کرد؟ اصلا خودش جرمه!
و دوستان تنومند و درحال تنومند شدن و بیشتر نوجوانها و جوانان ظرفهای ۲ کیلویی و ۳ کیلویی را به نصف قیمت میخریدند و خوشحال میرفتند.
مغازههای ویژه فروش وسایل به اصطلاح زیبایی دو سه نفر بیشتر را بهکار گرفته بودند تا جواب مشتری، را بدهند. بنده خدایی که داشت نان باگتها را آماده میکرد برای افطار میگفت:
ـ همه فروش ما از ساندویج «فلافل» است و ترشی و کاهو، همه خریدارها هم افرادی هستند که میآیند برای خرید نسکافه و عطر و ادکلن و به مجرد آغاز افطار در ماه مبارک رمضان ساندویج و نوشابه میخرند، حالا با این اتفاق چطور جواب اجاره و دستمزد کارگرها را بدهیم؟
یک خریدار ساندویج که ۱۱ ساندویج میخواست برای ۱۱ همکارش در ناصر خسرو جواب داد: روزگاره دیگه... مگه ندیدی تا به حال چند بار دکان ما رو تخته کردن؟ خب باید صبر کرد تا اوضاع آروم بشه. با اینکه میشد حدس زد شغل این خریدار «فلافل» چیست، از ساندویجساز ماجرا را پرسیدم و او با خنده گفت: فروش هر چی داروی تاریخ گذشته، بیشتر هم فروش شربت و قرصهای مربوط به ترک مواد مخدر، مثل قرص و شربت «متادون» که اینجا قرصهای ورقی و شربت آکبند میفروشند، اما در محلهای مربوط به درمان بیماران گرفتار مواد مخدر، قرصها را دانهای و بدون بستهبندی و شربت متادون را هم خارج از شیشههای اصلی و به اصطلاح درون بطری میفروشند، حالا چطور این افراد به این مواد آکبند دسترسی دارند فقط خدا عالم است و بس. چون در محلهای فروش که زیر نظر وزارت بهداشت است، میگویند باید بطریهای خالی شربت و پوکههای خالی قرص را تحویل بدهیم و در مقابلش جنس جدید بگیریم.
حالا اینها از محل اصلی تولید شربت و قرص را گیر میآورند یا از محلهای ویژه فروش معلوم نیست، ولی بد نیست بدانیم هر قرص شماره ۲۰ در محلهای فروش هزار و ۵۰۰ تومان است و بهصورت آکبند در اینجا هر ۱۰تایی ۶۰ هزار تومان! ببینید زیر پوست شهر و در شب و روز و در این محل چگونه اجناس با پول معاوضه میشود! و بازگردیم به کوچه مروی یا همان بازارچه قدیمی مروی که در حال حاضر محل کسب و کار شده است. در حالیکه از سر کوچه و به قولی ساندویچیها به سوی میانههای کوچه میرویم مغازهها بهویژه ویترینها در حال خالی شدن است و از سوی دیگر با نرفتن مشتریها، مشتریهای جدید که حالا بیشتر هم خانمها هستند افزایش مییابد. در همین حال نیز ورود وانتبارها که با رسیدن به ساعت اذان و افطار، کوچه و خیابانها را خلوتتر دیدهاند به شدت جلب توجه میکند، دیگر کارتن خالی پیدا نمیشود. آنچه از مشتریها مانده، به وانتها منتقل میشود. ما ماندهایم بخندیم یا به نوعی غم حاصل از این اتفاق عجیب را تحمل کنیم، با آغاز به کار ساندویچفروشها و داروفروشها، مغازهها خالی از جنس و مشتری میشود. ساعتی بعد فقط میشود ماشینها را دید که دنبال جا میگردند برای پارک تا به میدان ارگ بروند و در احیای سوم شرکت کنند، جلوی مغازهها فقط یکیدو نفر روی پله ورودی نشستهاند و دیگر رفتوآمدی هم نیست و همه چشم دوختهاند به روز شنبه ۱۲ تیر که چه میشود؟
منبع: صمت
95102