عيد نوروز ذاتا ريشه در جغرافياي ايران دارد و آنگونه كه در كتابهاي تحقيقي پيش از دوران ما آمده، اين جشن باستاني به تدريج و به دليل مهاجرتهاي گوناگون در كشورهايي چون تاجيكستان، ازبكستان، گرجستان، بخشهايي از عراق و بهطور كلي منطقه خاورميانه، آسياي ميانه و شبه قاره هند هم رواج پيدا كرده است. اعتقاد به عيد نوروز ريشهاي كهن دارد و هنوز هم مردمان اين سرزمينها عيد نوروز را مفصل و به بهترين وجه جشن ميگيرند.
گرچه مراسمهاي مختلف پيرامون اين عيد بنا به تغييرات اقليمي و نوع زندگي اجتماعي، اندك تفاوتهايي باهم دارند اما پايكوبي به مناسبت پايان فصل سرد و آمدن بهار، يكي از اشتراكات مهم ميان كشور ما و ديگر كشورهاي ياد شده است.
بسياري از كارشناسان حوزه ادبيات عامه، نوروز را عيدي سمبليك ارزيابي كردهاند زيرا اكثر عملكردهاي مربوط به فرارسيدن آن، ريشه در عقل سليم و صحيح انساني دارند. يكي از وجوه سمبليك اين عيد، خانهتكاني است كه در اغلب جوامع مورد اشاره انجام ميشود. اين عمل كه در حجمي وسيع از سوي بزرگان ادبيات و فلسفه ايراني قرون گذشته مورد اشاره قرار گرفته، جداي از زيباسازي ظاهري و زدودن گردو غبار از محيط خانه، يادآور نوعي از بازسازي درون و تميز كردن وجود از هرگونه غبار يأس و نااميدي و دشمني و كينهتوزي است. رسم زيباي خانهتكاني به زعم اغلب فعالان مردمشناسي، يكي از بهترين صادرات معنوي ايرانيان به كشورهايي است كه نوروز را به عنوان جشن سالنو برگزيدهاند. يكي ديگر از اشتراكات نوروز ميان ما و ديگر كشورها كه رنگ و بوي خود را همچنان حفظ كرده، پرورش سبزه به عنوان يكي ديگر از نمادهاي انسانياست. اين عمل كه به زعم كارشناسان، نماد نوعي همراهي و همدلي با طبيعت به شمار ميرود هم بنا به مستندات موجود، يك سنت كاملا ايراني است كه در كشورهاي ديگر هم مورد استقبال قرار گرفته و همچنان رايج است.