شرایطی که امروز جامعه ما با آن روبهروست با آنچه که در گذشته بوده، تفاوت جدی کرده است. رویکردی که هماکنون درباره زنان مطرح است، کاملا با فهم فعالیتهای زنان در جامعه نسبت به گذشته تغییر کرده است. به این معنا که الان رویکرد مدرنی در مورد زنان مطرح شده که برای آنها سهم خاصی را در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قائل است و با گذشته تفاوت جدی میکند. در عین حال، شرایط اقتصادی هم ایجاب میکند که ما نقش جدیدتری را برای زنان در نظر بگیریم. بنابراین، رویکرد سنتی که در گذشته در مورد زنان در جامعه ایرانی مطرح بوده، کاملا منتفی شده است. چون در ایام قدیم، زنان را بیشتر بهعنوان فردی خانهدار که منبع درآمد برای خانواده محسوب نمیشد، میشناختند. امروز زنان ما نه تنها تحصیلکرده هستند، از مهارتهای لازم برخوردارند و حتی علاقمند هستند در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مشارکت داشته باشند، بلکه در عین حال اتفاقات جدیدی هم باعث شده که ضرورت حضور زنان در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پررنگ شود. یکی از این اتفاقات این است که جامعه وارد یک فضای مدرن شده که کاملا مولفههای آن با گذشته تغییر کرده است. دوم اینکه، زنان برای خود حق حضور در عرصههای مختلف را قائل هستند که در گذشته چنین رویکرد و فهمی برای خودشان قائل نبودند. سومین موضوع این است که در شرایط جدید به دلیل اینکه در کشور ما سن ازدواج بالا رفته است، زنان بیشتر دنبال استقلال مالی هستند و علاقمندند خودشان در امور مختلف حضور داشته باشند و بنابراین به شدت نیازمند کار هستند. پس، زنان چه آنهایی که فارغالتحصیل دانشگاه هستند و چه آنهایی که به دلایلی علاقمند به حضور در فعالیتهای مختلف هستند، به دنبال دست و پا کردن شغلی برای خودشان هستند. این امر نسبت به گذشته تفاوت کرده است. بالا رفتن آمار طلاق زنان سرپرست خانواده نیز از جمله مشکلاتی است که باعث شده زنان بیشتر مایل به داشتن شغلی برای خودشان باشند. از همه اینها مهمتر اینکه، به دلیل شرایط اقتصادی خاصی که در یکی دو دهه گذشته در کشور حاکم شده است، سرپرست خانواده امکان تامین خواستهها و نیازهای همه اعضای خانواده خود را ندارد، بنابراین زنان در کنار بقیه افراد خانواده علاقمند به حضور و مشارکت اقتصادی در جامعه هستند. در مجموع، آنچه اهمیت حضور زنان را در جامعه و عرصههای مختلف را پررنگ کرده است، نهتنها نیازهای اقتصادی یا داشتن تحصیلات عالیه است، بلکه رویکرد جدیدی است که نسبت به زنان در جامعه ایجاد شده است و آنها برخلاف گذشته، تمایل دارند از شرایط سنتی به شرایط جدیدی گام بگذارند. همه اینها باعث شده تا ما نرخ بیکاری زنان را نسبت به شرایط جدیدشان به شدت بالا احساس کنیم. پس، به صورت طبیعی ما باید برای آنها در عرصههای مختلف سهم جدیدی را قائل باشیم؛ هرچند الان حضور زنان در بازار کار جز در بخش خدمات در بقیه بخشها خیلی پررنگ نیست و حتما دولت باید برای آنها برنامهریزی جدیدی انجام دهد تا آنها بتوانند به صورت عادلانه در عرصههای مختلف حضور داشته باشند.