امروز 10 روز از سال جدید گذشته است و با احتساب تاریخ اول اسفند بهعنوان اعلام رسمی شیوع ویروس «کرونا» در ایران، تقریبا 40 روز است که جامعه ایران با مهمترین و جدیترین بحرانِ دهههای اخیر کشور در حال دستوپنجه نرمکردن است. واقعیت این است که شیوع کرونا در این 40 روز تقریبا تمامی شئون زندگی ما ایرانیان را تحت تأثیر قرار داده و کمتر حوزهای است که از گزندِ این ویروس در امان مانده باشد؛ بعضی از این تأثیر و تأثرات ملموساند و دیدنی و برخی هم هنوز نادیدنی. صرفنظر از جنبههای بهداشتی و اصولی که لازم است تکتک شهروندان رعایت کنند تا با رعایت آن با هم بتوان به سلامت رسید، تأثیری است که این بیماری روی کسبوکارهای واقعی و مجازی گذاشته است. این تأثیر آنقدر زیاد و گسترده است که از هماینک که چیزی حدود 40 روز از شیوع سراسری این بیماری میگذرد، بسیاری از مشاغل، شرکتها و مجموعهها اعلام ورشکستگی کرده و بیم آن میرود با ادامه روند بیماری، این ورشکستگیها شکل جدیتر و نگرانکنندهتری هم به خود بگیرد. اما نکته مهم، جالب و عجیبِ مهمتر، رونق کسبوکار برخی دیگر از مشاغل است که کاملا بهصورت اتفاقی نهتنها از گزند این ویروس در امان ماندهاند که عملا شیوع این ویروس ناخواسته به رونق کسبوکار آنها هم دامن زده است. در چنین وضعیتی آیا این توقع بیجایی است که انتظار داشته باشیم مشاغل پررونق و دارای درآمد پایدار، برای نجات یا حفظ مشاغل در آستانه ورشکستگی دست به اقدامی عملی بزنند؟ آیا میتوان سازوکاری طراحی کرد که این شرکتها و مجموعهها با درکی ملی از این بحران و تبعات ناخواسته آن، کمی، تنها کمی فراتر از محدودههای سود و زیان اقتصادی بیندیشند و بخشی از سودِ مازاد خود را با دیگران شریک شوند؟ آیا ایده «مسئولیت اجتماعی» شرکتها جز این است؟ آیا اکنون وقت آن نیست که این شرکتها و مجموعهها به اختیار و ابتکار خود نه فشار و تحمیلی از سوی دولت یا هر نهاد دیگر، به مسئولیت اجتماعی خود عمل کنند و مانع ورشکستگی ناخواسته همکاران و دوستان خود شوند؟ آیا جز این است که تنها یک «اتفاق» و «شانس» این روزها دست بالا را به آنها داده است و قضیه درست میتوانست برعکس چیزی باشد که اکنون هست؟
به نظر میرسد حوزه کسبوکارهای اینترنتی که در آن تمرکز و همافزایی بیشتری هم نسبت به کسبوکارهای واقعی وجود دارد، میتواند مانند یک پایلوت عمل کند؛ اگر این ایده در این حوزه موفق بود، شاید بتوان در حوزه کسبوکارهای واقعی هم به تدبیری مشترک رسید و اگر هم نه که حداقل با نگاهی دقیق میتوان به صحنه نگاه کرد و به موضوعی چنین، دل نبست و به دنبال راهکارهای جایگزین بود. مهم، نگاه ملی به اقتصادی است که بخش زیادی از کسبوکارهای خرد و کلان آن در حال نابودی و ورشکستگیاند و باید هرچه در توان است، برای حفظ و احیای آنها به کار برد. مهم، تلاشی است که با هم صرف این «راه» خواهیم کرد، «نتیجه» فرعِ آن است. همین تلاشهاست که از «ما» یک هموطن میسازد؛ هموطنی که اگر تمام «من»های آن «ما» نشوند، هیچ کاری را از پیش نتواند برد.