این مقاله به بررسی نقش عربستان در موازنه قدرت خاورمیانه و پیامدهای دیدار ترامپ و محمد بنسلمان برای اسرائیل میپردازد. نزدیکی ریاض و واشنگتن برای تقویت امنیت و جایگاه عربستان مفید است، اما هرچه این پیوند عمیقتر شود، انگیزه ریاض برای عادیسازی رسمی با اسرائیل کاهش مییابد، زیرا هزینه سیاسی آن در جهان اسلام بالاست. بستههای امتیازی آمریکا به عربستان، از تسلیحات پیشرفته تا همکاری هستهای، میتواند برتری راهبردی اسرائیل را به چالش بکشد و رقابت نظامی و هستهای جدیدی را در منطقه رقم بزند.
به گزارش اتاق خبر به نقل از فرارو- یوئل گوزانسکی تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل
ریاض در نقطه تعادل میان واشنگتن و تلآویو
عربستان سعودی برای اسرائیل تنها یک بازیگر قدرتمند در جهان عرب نیست؛ بلکه وزن سیاسی، مذهبی و اقتصادی ریاض و همچنین نقش آن در رقابت منطقهای با ایران، این کشور را به یکی از مهمترین عناصر موازنه قدرت در خاورمیانه تبدیل کرده است. نزدیکی عربستان سعودی به ایالات متحده، برای ریاض ابزاری اساسی در تقویت امنیت ملی، ارتقای جایگاه بینالمللی و ایجاد سپری در برابر تهران به شمار میرود. این پیوند همچنین عربستان را به طور کامل در چارچوب «اردوگاه آمریکا» قرار میدهد؛ بلوکی که افزایش نفوذ چین در خلیج فارس را تهدیدی راهبردی میبیند.
در این چارچوب، هر اقدام یا توافقی که جایگاه عربستان را نزد آمریکا تحکیم کند، از منظر اسرائیل در نگاه اول سودمند به نظر میرسد؛ زیرا آشکارا با سیاست مهار ایران و حفظ نفوذ واشنگتن در منطقه هممسیر است. با این حال، این روند سویهای دیگر نیز دارد: هرچه روابط عربستان و آمریکا عمیقتر و متوازنتر شود، انگیزه ریاض برای حرکت به سوی عادیسازی رسمی روابط با اسرائیل ممکن است کاهش یابد. عربستان در این مسیر همچنان باید ملاحظات مربوط به جایگاه جهان اسلام و پرونده فلسطین را مدیریت کند و این موضوع میتواند هزینه سیاسی نزدیکی آشکار به تلآویو را بالا ببرد.
دونالد ترامپ که به اعطای امتیازهای چشمگیر به متحدان خود در خاورمیانه شهرت دارد، اینبار نیز ممکن است بستهای وسوسهکننده پیش روی محمد بن سلمان بگذارد؛ از دسترسی به فناوریهای پیشرفته غیرنظامی و نظامی گرفته تا احتمال انتقال جنگندههای اف-۳۵. همکاریهای گستردهتر هستهای و حتی توافق امنیتی شبیه آنچه قطر از آن بهرهمند است نیز دور از ذهن نیست. پیش از آغاز جنگ غزه، همین مجموعه از «مشوقها» در ازای عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل مطرح شده بود.
اهمیت این تحول دو پیامد عمده دارد. نخست، ریاض میتواند به اهداف امنیتی و ژئوپلیتیک خود دست یابد بدون آنکه هزینه سیاسی و اجتماعی سنگین عادیسازی با اسرائیل را بپردازد؛ اقدامی که در داخل با حساسیت افکار عمومی و در جهان عرب با انتقادات شدید روبهرو است.
دوم، دسترسی عربستان به فناوریهای نظامی پیشرفته میتواند برتری کیفی اسرائیل در منطقه را که ستون اصلی راهبرد دفاعی آن است به چالش بکشد. علاوه بر این، اعطای اجازه غنیسازی حتی در سطح محدود و تحت نظارت سختگیرانه، تابوی دیرینه در حوزه هستهای خاورمیانه را خواهد شکست و ریسک آغاز یک رقابت اشاعهای جدید را افزایش میدهد؛ رقابتی که پیامدهای آن بسیار فراتر از مرزهای شبهجزیره عربستان خواهد بود.
پارادوکس پیشِرو روشن است: هرچه روابط واشنگتن و ریاض مستحکمتر شود، احتمال رسیدن عربستان و اسرائیل به یک توافق رسمی کاهش مییابد؛ مگر آنکه اسرائیل آمادگی نشان دهد تا در رویکرد دیپلماتیک خود انعطاف بیشتری به خرج دهد و چشم انداز سیاسی بلندمدتتری را در نظر بگیرد.
در این چارچوب، بازگشت تدریجی نیروهای تشکیلات خودگردان فلسطین به غزه و حمایت از تشکیل یک دولت فلسطینی غیرنظامیشده میتواند نقطه آغاز این انعطاف باشد. چنین گامی میتواند بخشی از نگرانیهای عربستان را کاهش دهد؛ نگرانیهایی که به جایگاه ریاض در جهان اسلام و نگاه افکار عمومی عرب گره خورده است.
در همین حال، اسرائیل به دنبال ایجاد یک ائتلاف دیپلماتیک گسترده علیه ایران است، اما ممکن است دریابد شریک بالقوه مرکزی این ائتلاف یعنی عربستان، اکنون بدون نیاز به امتیاز دادن در قبال تلآویو، در حال دریافت امتیازهای امنیتی، سیاسی و فناوری از ایالات متحده است. ریاض تأکید دارد که ایجاد «افق سیاسی» برای مسئله فلسطین شرط ضروری هرگونه نزدیکی دیپلماتیک با اسرائیل است؛ شرطی که از الگوی توافقهای ابراهیم فاصله میگیرد و همچنین پیشنیاز اصلی مشارکت عربستان در آینده سیاسی و اقتصادی غزه محسوب میشود. بنابراین، در آستانه دیدار کاخ سفید، اسرائیل باید تحولات را با دقت دنبال کرده و بیاندیشد که چگونه موقعیت منحصربهفرد خود را در مثلث واشنگتن – ریاض - اورشلیم حفظ کند.
اگر اسرائیل صرفاً نظارهگر بماند، ممکن است با شکلگیری محور جدید آمریکا -عربستان مواجه شود؛ محوری که بدون حضور اسرائیل طراحی و تثبیت می شود شود. اما اگر هوشمندانه عمل کند، میتواند این نزدیکی را به فرصتی تازه تبدیل کند؛ فرصتی نه فقط برای عادیسازی روابط، بلکه از این فرصت برای حفظ برتری راهبردی خود در منطقه بهره ببرد.
