Performancing Metrics

«خام‌فروشی» صنعتی | اتاق خبر
کد خبر: 77156
تاریخ انتشار: 18 شهریور 1393 - 09:27
احمد فرهادی . کارشناس اقتصادی شرق- تا می‌گوییم «خام‌فروشی» بلافاصله اذهان به سمت معدن و مواد معدنی می‌رود. شاید عمر استفاده از این واژه برابر با عمر اکتشاف نفت در ایران باشد اما این واژه هنوز هم در اقتصاد ایران بعد از 106سال کاربرد دارد. امتیاز استخراج، بهره‌برداری و لوله‌کشی نفت و قیر در سراسر ایران (به‌جز پنج استان آذربایجان‌، گیلان‌، مازندران‌، گرگان و خراسان‌) به‌مدت 60 سال در سال 1280 میلادی و در دوره حکومت مظفرالدین‌شاه قاجار به دارسی داده و او متعهد شده بود که از عواید حاصله 16‌درصد به‌عنوان حق‌الامتیاز و 20هزارلیره نیز به‌صورت نقد به‌عنوان سهم ایران، به دولت بپردازد. به‌دنبال واگذاری امتیاز استخراج و بهره‌برداری از نفت به «ویلیام‌ناکس دارسی» ‌انگلیسی، کشورمان در پنجم خرداد 1287 خورشیدی گرمی طلای سیاه را لمس کرد و مدتی پس از آن بحث «خام‌فروشی» نفت هم وارد ادبیات رسمی ایران شد. با توسعه معادن ایران اصطلاح خام‌فروشی به حوزه معدن راه یافت، به‌طوری که این‌روزها مشاهده می‌شود این اصطلاح در حوزه معدن هم موارد استفاده زیادی پیدا کرده است. جلوگیری از خام‌فروشی مواد معدنی و ایجاد ارزش افزوده بیشتر در زنجیره فرآوری نکته‌ای است که گاهی بر آن تاکید می‌شود. اما اصطلاح «خام‌فروشی» را نباید در محدوده معدن و مواد معدنی نگه داشت، این واژه در صنعت هم می‌تواند کاربردهای ویژه‌ای داشته باشد. شاید عجیب باشد اگر بگوییم صنعت هم می‌تواند خام‌فروشی کند! خام‌فروشی صنعتی یعنی اینکه موقعیت‌های موجود در صنعت را به‌صورت خام در اختیار شرکت‌های خارجی قرار دهیم و این عنصر شامل گستره‌ای از صنایع می‌شود. حال تصور کنید کشوری مانند ایران را با جمعیتی حدود 77‌میلیون‌نفر که مردمانش نیازهای مختلفی دارند؛ نیاز به محصولاتی نظیر: انواع لوازم خانگی، انواع خودرو، غذا، پوشاک و... و رفع نیاز هر یک از این محصولات، خود صنعتی بسیار قدرتمند را می‌طلبد. حال چگونه است که ما در حوزه‌های مطروحه با گذشت چندسال صاحب صنعتی تنومند که بتواند برندی ایجاد کند، نیستیم؟ اگر به قدمت هر یک از صنایع ایران برگردیم می‌بینیم که ایرانیان پیش از سایر رقبایشان گام در تولید صنعتی گذاشته‌اند، اما چرا نتوانسته‌اند امروزه در میدان رقابت صاحب چند برند معتبر باشند؟ مثلا صنعت لوازم خانگی ما خیلی قبل‌تر از کره شروع به کار کرده اما هنوز نتوانسته‌ برندی نظیر ال‌جی یا سامسونگ داشته باشد! صنعت نساجی و پوشاک ما بسیار قدیمی‌تر از ترکیه است اما آرزوی مردمان ما خرید پوشاک ترک است! پایه‌های صنعت خودرو ما چندسال قبل از صنعت خودرو کره بنا نهاده شده اما سوارشدن بر خودروهای کره‌ای مایه مباهات و افتخار ایرانیان شده است! گرچه مجاز نیستیم در تحلیل این سوال مفصل، پاسخ را منوط به یک عامل کنیم. اما به‌نظر می‌رسد موضوع خام‌فروشی صنعتی بی‌ارتباط با این بحث نباشد. ما در مورد تمامی مسایل بازار خود دچار پدیده خام‌فروشی شده‌ایم و بازار را به‌راحتی در اختیار رقبا قرار داده‌ایم. البته معنای این سخن چنین نیست که باید از فردا مرزهای خود را روی کالاها ببندیم و اجازه ورود هیچ کالای خارجی‌ای را ندهیم؛ بلکه برعکس منظور این است که از فرصت بازار خود نهایت استفاده را ببریم. اگر تولید‌کنندگان معتبر دنیا مایلند به بازار ایران وارد شوند با شرط و شروط خاصی این بازار در اختیارشان قرار گیرد. مشارکت در تولید کالا و دستیابی ایران به دانش فنی از مواردی است که متولیان صنعت کشور باید روی آن تاکید فراوان کنند. بازار بزرگ ایران جذابیت‌های فراوانی برای تمام تولید‌کنندگان دارد و این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم این بازار بکر را همین‌طور خام و دست‌نخورده به آنان تحویل دهیم یا آنکه با تصمیم‌گیری صحیح و ضمن احترام به سلایق مختلف مشتریان، به دانش فنی مجهز شویم، برند‌سازی کنیم و گامی به‌سوی بازارهای دنیا برداریم. اجازه دهید با ذکر مثالی موضوع را بازتر کنم: فرض کنید نمایندگان کشورهای مختلف دور یک‌میز بزرگی جمع شده‌اند. این نمایندگان زبان همدیگر را هم نمی‌فهمند اما قرار است با علایمی خودشان را به‌هم معرفی کنند. نماینده ژاپن دست در کیفش می‌برد و چند برند معروف ژاپنی مثل سونی، تویوتا، پاناسونیک و... را روی میز می‌گذارد. با نشان‌دادن همین چند برند معروف درواقع او خودش را معرفی کرده است، گفته است که ژاپنی کیست؟ و چه می‌سازد. همه افراد دیگری هم که در این جلسه حضور دارند با همین چند نشانی او را می‌شناسند و در موردش قضاوت می‌کنند. که او چه میزان انرژی‌ را صرف کرده است و سودمندی کالاهایش چیست و... نوبت به نماینده آلمان می‌رسد او نیز دست در کیفش می‌کند و برندهای بنز، بی‌ام‌دبلیو، بوش و... را نشان می‌دهد و او هم توسط جمع بازشناسی می‌شود. نمایندگان دیگر کشورها در سراسر دنیا این محصولات را می‌شناسند و به این ‌ترتیب او خودش را به دنیا معرفی می‌کند. نماینده کره هم سامسونگ، ال‌جی، هیوندای و کیا را نشان می‌دهد و دیگران به‌سرعت او را می‌شناسند. آنها تولیداتی دارند که بیلبوردهایش در تمامی کوچه‌پس‌کوچه‌های دنیا نفوذ کرده. فرض کنید یک ایرانی هم دور این میز باشد او باید چه‌چیزی را به‌عنوان معرفی خودش رو کند؟ به‌طوری که در تمام کوچه‌پس‌کوچه‌های دنیا بشناسندش، نشان خودروساز ملی‌اش! نشان محصولات نساجی‌اش! نشان لوازم خانگی‌اش را! یا نشان نفتش را! راستی نشان نفتش چیست؟ نظیر این ماده خام را خیلی‌های دیگر دور این میز هم دارند.  مهم این است که با استفاده از فرصت بازارمان و با تعامل بتوانیم صنعتی برای ایران تصور کنیم که نشانش را در تمامی کوچه‌پس‌کوچه‌های جهان بشناسند. اگرچه تصورش اندکی دشوار است اما با تدبیر و امید شاید شدنی باشد.
کلید واژه ها :
مطالب مرتبط
نظرات
ADS
ADS
پربازدید