مديريت به مثابه يك شاخه از دانش يا فن نوين به انواع و اقسام مديريتها بر اساس موضوع تقسيم شده است. مديريت صنعتي، مديريت بازرگاني، مديريت دولتي، مديريت منابع انساني و... اقسام مديريتها به حساب ميآيند. مديريت زمان اما يكي از نابترين انواع روشها براي اداره هر جامعه، سازمان يا بنگاه است كه به مرور تكامل پيدا كرده و نقش بيبديلي در جريان فعاليتهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي دارد. مديريت زمان باور دارد كه براي اداره هر سازمان و بنگاه بايد راهبردهاي آنها را به دو دوره سرحدي كوتاهمدت و بلندمدت تقسيم كرد و به فراخور موضوع و حال و روز پديدهها براي هر دوره از دورههاي يادشده مطابق با امكانات برنامه تدوين كرد. بديهي است مديريت زمان در حوزه اقتصاد و در شرايط بحراني اهميت فوقالعادهاي دارد كه اگر از اين هنر با كارآمدي استفاده شود بخشي از تنگناها برطرف خواهد شد و در صورتي كه اين هنر – دانش را ناديده بگيريم ابعاد بحران پيچيدهتر و بزرگتر خواهد شد.
در حال حاضر و بر اساس واقعيتهاي موجود كه ديگر نيازي به بررسيهاي ژرف ندارد، كسب و كار ايرانيان در سطح كلان و در سطح خانوارها و بنگاهها با تهديد جدي مواجه شده است. اين تهديد از يكسو داخلي است و به سياستگذاريهاي نهچندان كارآمد برميگردد و از سوي ديگر خارجي است و به تحريمهايي برميگردد كه از طرف آمريكاييها بر اقتصاد ايران تحميل شده است. حالا بايد چه كرد و چاره عبور از اين وضعيت دشوار چگونه است؟ به نظر ميرسد در گام اول بايد مطابق با مديريت زمان و بر اساس تقسيمبندي مسائل و برنامهها به دو دوره كوتاهمدت و بلندمدت گامهاي موثر برداشته شود.
در دوره كوتاهمدت چه بايد كرد؟ با توجه به اينكه هماكنون مهمترين معضل اقتصادي تحميل شده بر كسب و كار ايرانيان از ناحيه مسائل و سياستهاي ارزي است، بنابراين هر اقدام و عملي و هر طرح و برنامهاي در كوتاهمدت براي بازار ارز برداشته شود. مشكل بازار ارز از دو ناحيه عرضه و تقاضاست و بايد ديد كه دولت به عنوان نهاد مستقيم چه كاري ميتواند در اين باره انجام دهد. كارشناسان باور دارند راهاندازي بازار ارز پس از چند ماه تاخير باز هم مفيد بوده و به مرور تقاضاهايي كه دنبال سود آني بودند را از بازار بيرون ميكند و اكنون نوبت عرضه مناسب ارز است. در كوتاهمدت دولت بايد بتواند از كشورهاي دوست يا از كشورهاي داراي مازاد ذخاير ارزي به قيمت مناسب سياسي يا اقتصادي وام بگيرد. اگر به طور مثال به كشور يونان توجه كنيم خواهيم ديد اتحاديه اروپا در مدت 8 سال رقمي بالغ بر 63 ميليارد دلار به اقتصاد يونان تزريق كرد. اگر الان ايران بتواند در كوتاهمدت حتي 20 ميليارد دلار ارز اسكناس داشته باشد تا به مرور به بازار تزريق كند معضل فعلي تا اندازه زيادي در كوتاهمدت حل خواهد شد.
در كوتاهمدت از طرف ديگر ميتوان و بايد به سوي بياثر كردن تحريمهاي آمريكا حركت كرد. برداشتن برخي گامهاي ضروري در اين مسير در كوتاهمدت ميتواند راه را براي اين هدف صاف كند. به طور مثال اگر ايران FATF را بپذيرد به طور حتم برخي از تحريمهاي بانكي بياثر يا كماثر خواهد شود و دست اتحاديه اروپا براي حمايت واقعي از ايران باز خواهد شد. در كوتاهمدت بايد راههاي نوآورانه و البته همراه با كمي فداكاري سياسي پيدا كرد تا تحريمهاي آمريكايي همه كسب و كار ايران را فلج نكنند. به طور مثال ميتوان و بايد در مسير فروش نفت به شكلهاي گوناگون دست وزير نفت باز باشد تا بتواند با دادن تخفيف يا دادن امتيازهاي غيرالزامي كوتاهمدت نفت ايران را به مشتريان بفروشد. علاوه بر اين در كوتاهمدت دولت بايد راهحلي براي كاهش تنش سياسي داخلي پيدا كند. مخالفان و منتقدان را در مسيري قرار دهد كه از ايجاد اختلاف در اين روزگار دشوار اجتناب كنند. وجود يك صدا از داخل به بيرون از مرزهاي ملي ميتواند دندان طمع كشورهاي مخالف ايران براي برخي اهداف آنها را بكند و دور بريزد. در كوتاهمدت اما چاره كار ديگر استفاده از تواناييهاي بخش خصوصي و اتاقهاي بازرگاني استانها و اتاقهاي مشترك است. راههاي ديپلماسي براي اتاقهاي مشترك در حد و مرزهاي تعيين شده را باز بگذاريم.
ميانمدت
اما اقتصاد ايران دردهايي دارد كه درمان آنها با رفتارها، تصميمها و اقدامهاي شتابان و زودگذر ممكن نيست و نياز به تدبير در ميانمدت دارد. اين بيماريها ريشه در تاريخ و جغرافياي اين سرزمين از يك طرف و سياستگذاريهاي راهبردي اشتباه در تاريخ معاصر دارد. برخي از اين بيماريها البته شرايط عادي دارند و بايد با سرعت حل شوند و برخي نياز به دگرگوني در راهبردها دارند. به طور مثال الان ايران نيازمند تدوين يك راهبرد ميانمدت براي برگرداندن عنصر و مقوله بسيار بااهميت اعتماد شهروندان به نهاد دولت است. اين يك راهبرد بسيار ضروري است و تا زماني كه راهي براي برطرف كردن اعتمادسوزي گسترده پيدا نشود اقتصاد به حالت عادي بازنميگردد. اين درد بزرگي است كه نهاد دولت به مثابه نهادي كه در صف نخست مقابل با شهروندان است از سوي مردم به ناكارآمدي و دادن وعدههاي بيسرانجام متهم شود. اما در ميانمدت بايد در مسير سياست خارجي ايران نيز تعيين تكليف قطعي شود. ايران نميتواند همانند جزيره عمل كند و اقتصادش به تجارت خارجي گره خورده و تا زماني كه مناسبات ايران با جهان به نقطه امن نرسد اين تجارت آسيبپذير بوده و برنامههاي ايران اجرا نميشود. آيا ميتوان در يك دوره حداقل 5 ساله با چين، روسيه و شرق همكاري كرد و انتظار داشت آنها ميتوانند به ايران كمك كنند؟ آيا ايران بايد به سوي اتحاديه اروپا گام بردارد و اين اتحاديه را شريك استراتژيك خود كند؟ اروپا علاقه و تمايل دارد در يك دوره 5 ساله ميانمدت به اقتصاد ايران كمك كند؟
بلندمدت
اقتصاد ايران اما ضمن اينكه با معضلات پولي، بانكي، مالياتي، بيمه و تامين اجتماعي، اشتغال ناپايدار، رشد پرنوسان و در سطح پايين دست و پنجه نرم ميكند از يك معضل بزرگ رنج ميبرد و آن عدم قطعيت درباره انديشه حاكم بر اقتصاد است. آيا ايران بايد اقتصاد برنامهاي داشته باشد و همه چيز را به برنامه و دولت بسپارد و بخش خصوصي را در گوشه و در حاشيه قرار دهد؟ آيا ايران بايد به سوي اقتصاد آزاد حركت كند و دخالت دولتها را در كسب و كار مردم به حداقل برساند و بخش خصوصي را پرچمدار فعاليتهاي اقتصادي كند؟ آيا قرار است اقتصاد مختلط داشته باشيم؟ اين يك معضل تاريخي است كه 90 ساله است كه بايد تكليف آن مشخص شود تا ريلگذاريها بر اساس راهبرد مشخص و قطعي انجام شود.