
مرتضي سحرخيز
هنگامی که دولتها با کسری بودجه مواجه میشوند، سیاستگذاران به تکاپو میافتند تا راههایی پیدا کنند که در کنار افزایش درآمد مالیاتی، کمترین آسیب را به همراه داشته و حتی شاید برای جامعه مفید هم باشند. برخی این راه را مالیات بر نوشیدنیهای قنددار مانند نوشابه میدانند
اما آیا مالیات بر نوشابه ایده مناسبی است؟ اقتصاددانان معمولا از مالیات بر مصرف در مقابل مالیات بر درآمد حمایت میکنند؛ چراکه مالیات بر مصرف کمتر بر مقدار پسانداز، سرمایهگذاری و رشد اقتصادی اثر میگذارد، اما سوال اصلی در مورد مالیات بر مصرف نوشابه این است که آیا برخی از انواع مصرف باید از انواع دیگر آن متمایز شده و مالیات بالاتر بر آنها وضع شود؟
گاهی وضع مالیات بر مصرف یک کالای خاص در قالب اثرات مخرب آن بر دیگران توجیه میشود. اقتصاددانان این موارد را آثار بیرونی منفی مینامند و به عنوان مثال مالیات بر مصرف گازوئیل در این دسته قرار میگیرد. هرگاه شما از اتومبیل خود برای حمل و نقل استفاده میکنید اثرات مخربی را مانند شلوغی خیابانها، افزایش زمان حمل و نقل، بالا رفتن احتمال تصادف، افزایش آلودگی و غیره را به جامعه تحمیل میکنید. به همین دلیل بسیاری از اقتصاددانان از مالیات بر گازوئیل حمایت میکنند تا با افزایش قیمت آن، رانندگان را مجبور کنند تا آثار بیرونی منفی استفاده از اتومبیل شخصی خود را نیز در نظر بگیرند.
اما استفاده از چنین منطقی در مورد دیگر کالاهای مصرفی چندان واضح نیست. به عنوان مثال سیگار از جمله کالاهایی است که دولتها برای جلوگیری از مصرف آن مالیاتهای سنگین بر آن وضع میکنند، اما چنین مالیاتهایی با گزاره آثار بیرونی سیگار قابل توضیح نیست. تصور کنید فردی مایل باشد در خانه شخصی خود روزی دو بسته سیگار مصرف کند؛ بخش اصلی اثرات مخرب این رفتار به خود شخص بازمیگردد و حتی اگر آثار دود سیگار به افراد کنار دستی مطرح باشد، چنین مشکلی باید در داخل خانواده حل شود نه اینکه دولت برای حل آن مداخله کند!
گاهی اوقات مدافعین چنین مالیاتهایی عنوان میکنند که مصرف برخی کالاها اثرات منفی بر مخارج کل جامعه دارد. به عنوان مثال مصرف سیگار منجر به بیماری فرد و در نتیجه موجب افزایش هزینه درمان و بالا رفتن حق بیمه خواهد شد، اما حتی این گزاره هم روی دیگری دارد: اگر مصرفکنندگان سیگار زودتر از دیگران فوت کنند آنگاه حقوق بازنشستگی کمتری هم دریافت میکنند. برخی از اقتصاددانان این ارقام را در مورد مصرف سیگار بررسی کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که تقریبا این دو اثر با یکدیگر برابر هستند، به عبارت دیگر افراد سیگاری هزینهای بر سایر افراد جامعه تحمیل نمیکنند.
گرچه ممکن است در نظر گرفتن منفعت برای مرگ زودرس افراد در جامعه عجیب باشد، اما اقتصاددانان هنگام بررسی آثار یک سیاست چیزی جز موجوداتی بیروح نیستند: اگر قرار است هزینه اضافه شده بر بودجه کشور عامل وضع مالیات بر مصرف کالایی خاص باشد، این محاسبه باید صادقانه و همهجانبه انجام شود.
با این وجود علت دیگری برای وضع چنین مالیاتهایی وجود دارد و آن اینکه مصرف بعضی از کالاها اثرات مخربی در آینده روی فرد میگذارد. به عبارت دیگر فرد امروز از مصرف کالا لذت میبرد، اما در آینده هزینههای مخرب آن را خواهد پرداخت.
حتما مشاهده کردهاید که برخی از والدین قدرت انتخاب فرزندان خود را محدود میکنند؛ چراکه معتقدند این کار به نفع فرزندشان است. تعداد کمی از نوجوانان به اندازه کافی آیندهنگر هستند تا بتوانند هنگام تصمیمگیری، تمام آثار آتی رفتار خود را در نظر بگیرند. والدین نیز امیدوارند روزی فرارسد که فرزندانشان برای قیودی که اکنون به آنها تحمیل شده است سپاسگزار باشند. اما انسان یک دفعه در سن 18 سالگی که جامعه آن را بالغ مینامد، عاقل نمیشود. همواره بخشی از شخصیت ما به دنبال لذتهای زودگذر است و اثرات بلندمدت کارهای خود را نادیده میگیرد. بنابراین وضع مالیات بر کالاهایی که آثار مطلوب آنها ابتدا و آثار نامطلوب آنها در آینده ظاهر میشود راهی است تا هنگام تصمیمگیری اثرات بلندمدت آنها نیز به ما یادآوری شود.
اگر این بهترین گزاره برای مالیات بر گناه باشد که به نظر من چنین است، به سوالی چالشبرانگیز در فلسفه سیاسی میرسیم: چه مقدار باید به دولت اجازه داد که ما را از خودمان محافظت کند؟ و اگر وارد چنین جادهای شویم کجا متوقف خواهیم شد؟
درست است که وضع مالیات بر نوشابه ما را تشویق میکند تا مواد مغذیتر مصرف کنیم و در آینده سالمتر باشیم، اما مالیات بر شکلات، بستنی و غذاهای سرخکردنی نیز چنین وضعیتی دارند. سوبسید دادن به سبزیجات، عضویت در باشگاه ورزشی و نخ دندان نیز در گامهای بعدی قرار دارند. با این استدلال، مالیات بر فیلمهای ترسناک و سوبسید دادن به برنامههای ادبی نیز دور از ذهن نخواهد بود!
در آخر یادآوری میکنم حتی زمانی که افرادی عاقل و بالغ هستیم گاهی دوست داریم تا والدین کنارمان باشند و هنگام انتخاب، راه درست را نشانمان دهند. بنابراین سوال این است که آیا به اندازه کافی به دولت اعتماد دارید که او را به عنوان نگهبان و مراقب خود انتخاب کنید!؟!