شهروندان ايرانزمين ديروز رفتاري مدرن و هوشمندانه را به جهان نشان دادند و از حق راي خود براي بهتر شدن روزگارشان استفاده كردند. ايرانيان نشان دادند ميخواهند با مدارا، بردباري و سازگاري و دوري از خشونت به روزهاي روشن برسند و از مسير راي دادن اين آرزوي خود را لباس عمل بپوشانند. ايرانيان نزديك به يك ماه تمام وعدهها و آرزوهاي دور از واقعيتها را شنيدند و خواندند و روز جمعه به پاي صندوقهاي راي رفتند. رييس دولت دوازدهم با راي اين شهروندان بايد انتخاب و كارش را شروع كند. دولت دوازدهم كار بزرگي را در پيش دارد و بايد اقتصاد ايران را از دو گرداب بزرگ عبور دهد. نخستين چاله بزرگ حفر شده در مسير راه بزرگي ايران و ايراني چالش سترگ نرخ بيكاري بالاي جوانان است. صدها هزار ايراني كه بيشتر آنها از درآمدهاي اندك پدران و مادران خود برداشته و هزينه تحصيل كرده و اكنون داراي مدرك كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكترا هستند از دولت دوازدهم شغل پايدار، بالنده و رو به توسعه ميخواهند تا از دانش خود بهره برده و نان و آب آبرومند براي خود و خانواده خود فراهم كنند. اين كار بزرگي است كه در شرايط خشكسالي منابع در ايران بايد انجام شود. كار دومي كه دولت دوازدهم بايد انجام دهد اين است كه راه برگشت دوباره تورم را مسدود كند و از دستاورد بزرگ خود حفاظت كند. حل بيكاري و حبس كردن نرخ تورم دو اقدام بسيار بزرگ است كه دولت دوازدهم بايد در صدر اولويتهاي خود قرار دهد. اين روزهايي كه از راه ميرسند روزهايي هستند كه از خيالبافي و دادن وعدههاي ناشدني عبور كردهايم و بايد روي زمين سفت اقتصاد راه برويم و معضل بيكاري را برطرف كنيم. اين راه چگونه طي ميشود و چه بايد كرد؟ تجربه مبارزات انتخابات دوازدهم نشان داد گروهي از سياستورزان ايراني كه طيفهاي گوناگون يك جناح سياسي را تشكيل دادهاند، از سر عمد يا از فراموشي و سهو، به واقعيت اقتصاد ايران آگاهي پيدا نكرده و دنبال راهحلهاي رويايي هستند و نميدانند كه براي حل معضل بيكاري و بالابردن سطح زندگي شهروندان چه راه سختي در پيش داريم. به نظر ميرسد بايد 3 كار در دستور قرار گيرد. كار نخست طرح گسترده و در سطح ملي معضل اقتصاد ايران بدون درگيريهاي جناحي-سياسي و گلآلود كردن آبها است. اگر اين اتفاق نيفتد و دو جناح سياسي براي يك دوره 4ساله دولت دوازدهم آتشبس كارشناسانه را نپذيرند و اجازه ندهند كه در مسير حل مسائل حركت كنيم 4سال بعد در نقطه پايينتري ايستاده و حتي توان فرياد كردن هم نداريم. كار دوم و بزرگ اين است كه سازگاري با دنيا – همه دنيا – را به مثابه يك ضرورت و ناگزيري و مهمتر از آن محل تامين منابع لازم در شرايط خشكسالي منابع در ايران بپذيريم. تضاد با دنيا براي ايران سودي نخواهد داشت و سازگاري همراه با احترام و آبرو كار بزرگي است كه بايد انجام شود. سازگاري ميهني و ملي و سازگاري با جهان بسيار سخت است و اگر اين اتفاق نيفتد و بخواهيم همچنان بر طبل آرزوهاي سياسي – جناحي خود بكوبيم ايران عزيز را فرسودهتر از چيزي كه هست خواهيم كرد. نبايد ايران و ايرانيان را در چرخ گوشت طمع و آز و هوسهاي سياسي گروه و جناح خويش له كنيم و البته ايرانيان هوشمند اجازه چنين كاري نميدهند.