به گزارش اتاق خبر، نوشته حاضر نیز در همین مسیر قابلاعتناست و به روشنفکران ایرانی از یکسو و مدیرانی که مدام میخواهند شهروندان به آنها مراجعه کنند نهیب میزند که باید در بستر رعایت حقوق شهروندی بیشتر فعالیت کنند. نوشته وی را میخوانید :
برای شنیدن سخنرانیها رفته بودم. آقای دکتر میری، دبیر نشست از من خواست که چندجملهای در ارتباط با موضوع نشست بگویم. مدتهاست که من در پیِ طرح پرسش از چیستی و کجایی ایران در جمعهای اندیشهورزی و سیاست ورزی در ایران هستم. امروز که میبینم موضوع با دیدگاههای انتقادی در دستورِ کار دانشپژوهان قرار میگیرد خوشحالم. چون، به گمان من، این راهی درست برای دستیابی به راهکار برای مشکلهای پیچیدهی جامعهی ایرانی در دنیای امروز است. و اما سخنان من در نشست:
امروز جامعه ایران با کالایی شدن بسیار جدی در تحولات اجتماعی روبهرو است. چیزی که از توسعه در رسانههای مختلف، از صداوسیما گرفته تا نشریات مکتوب بازنمایی میشود، توسعه بهمثابه پروژه است. منظورم این است که توسعه با پروژه تعریف میشود و اگر رسانهها بخواهند نشان دهند که در حوزهای خوب کارشده است، پروژههای مربوط به آن حوزه را نشان میدهند. این پروژهها میتواند پروژههای عمرانی یا پروژههای مربوط به پتروشیمی و عسلویه باشد؛ مهم این است که همهچیز پروژه است. در این موقعیت است که انسان ایرانی از خود سؤالهای بیشماری خواهد پرسید. یک اینکه این پروژهها برای کیست؟ دوم اینکه چطور باید از کالایی شدن جامعه به سمت انسانمحوری و شهروندی توسعه حرکت کرد؟بهزعم من، درست است که شهروندی میتواند محور هویت و نقطه مرکزی انسان امروز ایرانی قرار گیرد اما بیایید چند مفهوم را در رابطه با شهروندی در ایران مرور کنیم تا گسلهای موجود در این موضوع را دریابیم. داشتن حق از اصول پایهای مفهوم شهروندی است. تمام تفاوت این مفهوم با مفهوم رعیت هم در همین داشتن حق است. حق او نیز تا حدی گسترده است که حتی حکومت از حق شهروندان منبعث میشود و اساساً پایه حکومت ملی برآمده از حق شهروندان است. شهروند، حتی حق نظارت بر حاکمیت را نیز دارد. اما باید گفت که شکلگیری سپهر معنایی شهروندی، یک پدیده تاریخی و نه لحظهای است و باید زمینههای شکلگیری آن بهصورت تاریخی در یک فرهنگ وجود داشته باشد و ارادهای مبنی بر پذیرش حقوق شهروندی بهمثابه امری هویتی برای یک جامعه، در لایههای مختلف ساختار قدرت و متن جامعه وجود داشته باشد. به عبارتی نمیتوان با نصیحت و توصیه آن را به وجود آورد. اینکه به جایگاهی که دارای یک انحصار بهکارگیری زور و قدرت است نصیحت اخلاقی بکنیم که خوب است نظارت یک شهروند را بپذیری، تأثیری ندارد! همه ما دوست داریم نظامی داشته باشیم که بر مبنای شهروندانی که دارای حق هستند شکلگرفته باشد و جامعه مدنی هم در این نظام حق نظارت بر حاکمیت را داشته باشد. نکته من این است که آیا این شرایط مطلوب و آرمانی که در محافل علمی و روشنفکری مطرح میشود، با شرایط امروز جامعه ما، زمینه شکلگیری دارد یا نه؟ آیا نظامهای ارزشی زمینهای، برای تحقق امر شهروندی در ایران وجود دارد؟ مشروطه کمابیش همین ایده را دنبال میکرد ولی آیا آن ایده بهجایی رسیده؟ چرا شاهد اجرای وارونه قانون اساسی در ایران هستیم؟ چرا در صداوسیمای ما اساساً حرفی از حقوق شهروندی و حق انتخاب زده نمیشود؟ چرا مدام از مردم ایران، چهرهای بازنمایی میشود که گویا همیشه در صف توزیع مواد غذایی و دیگر نیازمندیهایشان هستند و دستشان را دراز کردهاند تا چیزی از صاحب قدرت بگیرند؟
بحث من این است که روشنفکران باید پاسخ بدهند که مفهوم شهروندی و حقوق آن و پدیده شهروند ایرانی در چه بستری میتواند به وجود آید و تداوم یابد. به نظر من، باید به پدیدههای تاریخی رجوع کرد. در حوزه هویت ایرانی، خیلیها تمایل دارند که این سؤال را بیجواب بگذارند درحالیکه دروازه ورود به هر بحثی در باب ناسیونالیسم ایرانی، پاسخ به این قبیل سؤالات است. در دورههای قبل از انقلاب به این پرسش، پاسخ داده نشد و آنها که پرسش را مطرح کردند مطرود شدند. امروز هم شاهد این هستیم که هرکسی که این پرسش را مطرح میکند به طریقی حذف میشود؛ گویی میخواهند برای پاک شدن صورت سؤال، پرسشکننده را حذف کنند.