
کد خبر:
98067
تاریخ انتشار: 8 فروردین 1394 - 11:55
اتاق نیوز - اين پژوهشگر پس از مقايسه ارقام مرتبط با تعداد افراد خانوار در سالهاي مختلف به اين نتيجه رسيده است كه خانوارهاي داراي ۳ نفر جمعيت با ۲۷.۱ درصد، خانواردهاي با ۴ نفر جمعيت با ۲۶.۴ درصد و خانوارهاي با ۲ نفر جمعيت با ۱۸.۴ درصد جمعيت بيشترين خانوارهاي ايراني را به خود اختصاص دادهاند. يك محاسبه ساده نشان ميدهد حدود ۷۲ درصد خانوارهاي ايراني ۲ تا ۴ نفره هستند.
وي نوشته است: خانوار به عنوان كوچكترين واحد اجتماعي از انسانها تشكيل ميشود، بنابراين شديدا تحت تاثير اوضاع اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي جامعه و محيط اطراف قرار ميگيرد. مطالعات نشان ميدهد در فواصل سالهاي ۱۳۳۵-۱۳۹۰ تعداد خانوارهاي كشور از ۳.۹۹ ميليون به ۲۱.۱۹ ميليون خانوار افزايش يافته است. طي اين مدت تعداد خانوارهاي كل كشور بيش از ۵.۳ برابر شده است. اين موضوع در حالي است كه تعداد خانوارهاي شهري بيش از ۱۲ برابر و تعداد خانوارهاي روستايي بيش از ۲ برابر شده است.
متوسط بعد خانوار كه عبارت است از متوسط تعداد افراد در خانوار و از تقسيم تعداد جمعيت به تعداد كل خانوار حاصل ميشود، طي اين مدت با نوساناتي همراه بوده است. در سالهاي اخير كاهش محسوسي در متوسط بعد خانوار هم در نقاط شهري و هم در نقاط روستايي ملاحظه ميشود.
در توجيه اين موضوع شايد بتوان گفت در گذشته داشتن فرزندان زياد براي اداره مزرعه خانوادگي، يك نعمت اقتصادي محسوب ميشد و از اين رو خانوادههايي كه صاحب فرزندان بيشتري (به ويژه فرزندان ذكور) بودند، از نيروي كار و قدرت بيشتري برخوردار ميشدند و متعاقب آن به امنيت اقتصادي و سياسي بالاتري نيز دست مييافتند. اما امروزه با رشد شهرنشيني و انتقال از جامعه روستايي و كشاورزي به يك جامعه شهري و چه بسا صنعتي (نسبت شهرنشيني كشور كه در سال ۱۳۳۵، ۳۱.۴ درصد بوده است در سال ۱۳۹۰ به ۷۱.۴ درصد افزايش يافته است) نه تنها تامين اقتصادي با داشتن بچههاي بيشتر و خانوادههاي گسترده (شامل پدربزرگ، مادربزرگ و...) مشكلتر شده، بلكه ضريب مطلوبيت آنها نيز در تابع رفاه، نانآوران خانواده (پدر و مادر) كمتر شده است، به اين مفهوم كه افراد، ضريب مطلوبيت بيشتري به رفاه خودشان ميدهند و بر اين باورند كه با كاهش بار تكفل ميتوانند به سطح رفاه بالاتري نايل آيند. امروزه عواملي چون شهرنشيني و متعاقب آن تغيير الگوي زندگي (مثلا تغيير الگوي مسكن از واحدهاي مسكوني گسترده به آپارتماننشيني)، رشد انگيزههاي فردگرايانه، كمرنگ شدن كارويژههاي سنتي پدربزرگها، مادربزرگها و ساير بستگان نسبي و نيز بچهها در خانوار، قدرت اقتصادي پايين خانوار و ريسك ناشي از بار تكفل بيشتر و...، باعث هستهاي شدن خانوار و كاهش بعد خانوار در كشور شده است.
تركيب خانوار
از مباجثي كه در بحث خانوار از اهميت ويژهاي برخوردار است ميتان به ترتيبك خانوار اشاره كرد. از لحاظ جمعيتشناسي منظور از تركيب خانوار نحوه بستگي اعضا يا سرپرست خانوار است . به عبارتي تركيب خانوار شكل خانوارها را از منظر تعداد اعضا و رابطه آنها با هم نشان ميدهد.
بر اساس ارقام موجود براي سالهاي گوناگون، درصد خانوارهاي پرجمعيت (شش نفر و بيشتر) از ۳۱.۸ درصد كل خانوارها در سال ۱۳۳۶ به ۸.۴ درصد در سال ۱۳۹۰ كاهش يافته است. در مقابل تعداد كل خانوارهاي خويش سرپرست (خانوارهايي كه فقط داراي يك عضو هستند)، از حدود ۲۱۵ هزار نفر در سال ۱۳۵ به بيش از يك ميليون و ۵۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۹۰ افزايش يافته است. در فواصل زماني سالهاي ۱۳۳۵ تا ۱۳۶۵، تركيب اكثريت خانوارها ۴ و ۵ نفره بوده، سپس در سال ۱۳۷۵ اغلب خانوارهار به شكل ۴ نفره و در سال ۱۳۸۵ به ترتيب ۴ و ۳ نفره و در سال ۱۳۹۰، ۳ و ۴ نفره تغيير شكل داده است. به نظر ميرسد تغييرات ايجاد شده در ساختمان سني جمعيت در تركيب و شكل خانوارها بيتاثير نبوده است. زيرا موج اول افزايش جمعيت كه در حال حاضر پديده تورم جواني جمعيت را به وجود آوردهاند، به سن ازدواج رسيدهاند. بنابراين ازدواج اين گروه سني، خود باعث شكسته شدن خانوارهاي قبلي و تشكيل خانوارهاي نوپايي شده است كه هنوز صاحب فرزند ندشدهاند. علاوه بر اين در زندگي امروزي شكل خانوار گسترده به هستهاي تغيير يافت است. اين مساله به همراه مهاجرت روستاييان به شهرها و تغييرات تقسيمات جغرافيايي، افزايش سطح سواد و تحصيلات تمايل خانوارها به داشتن تعداد فرزندان كمتر كاهش بعد خانوار را به وجود آورده است.
«سرپرست خانوار عضوي از خانوار است كه ساير اعضا او را به اين عنوان ميشناسند. به عبارتي ديگر سرپرست خانوار عضوي از خانوار است كه معمولا مسووليت تامين تمام يا بخشي از هزينههاي خانوار يا تصميمگيري در مورد نحوه هزينه كردن درآمدهاي خانوار را برعهده دارد. سرپرست خانوار لزوما مسنترين عضو خانوار نيست و ميتوان زن يا مرد باشد و معمولا بيش از ۱۰ سال سن دارد. بديهي است كه در خانوار يك نفره، تنها عضو خانوار، سرپرست خانوار محسوب ميشود.»
بررسي نسبت خانوار برحسب جنس و تعداد اعضاي خانوار در سطح كل كشور نشان ميدهد كه در سال ۱۳۹۰، اغلب سرپرستان خانوار را مردان تشكيل دادهاند (۸۷.۹ درصد). در ميان خانوارهاي با سرپرست زن، بيشترين نسبت برحسب تعداد اعضاي خانوار متعلق به خانوارهاي خويشسرپرست (با مقدار ۴۰.۸ درصد) و در ميان خانوارهاي با سرپرست مرد، بيشترين نسبت تعداد اعضاي خانوار مربوط به هاموارهاي ۴ نفره (با ۲۸.۷ دردص) و ۳ نفره (۲۸.۴ درصد) بوده است.
اغلب سرپرستان خانوار مرد در گروه سني ۳۰-۳۴ سال هستند. در مقابل اغلب سرپرستان خانوار زن در گروه سني ۷۵ سال و بيشتر قرار دارند.
از جمله عوامل موثر در بالا بودن نسبت خانوارهاي خويشسرپرست زن رخداد كمتر ازدواج مجدد توسط زنان بيوه و بدون همسر است.
