انقلاب صنعتي در انگستان رخ داد و پس از آن به آلمان، فرانسه و ساير كشورهاي اروپاي غربي راه پيدا كرد. انقلاب صنعتي راه توليد انبوه را صاف كرد و قيمت تمامشده كالا را كاهش داد و بر كيفيت توليدات صنعتي افزود. اما آن گروه موثر و مفيدي كه انقلاب صنعتي را حفظ و توسعه دادند بيترديد بازرگانان شجاع، ريسكپذير و داراي شم اقتصادي نيرومند بودند. بازرگانان بودند كه توليدات صنعتي را از دل كارخانهها به بازارها رساندند و با استفاده از روشهاي مدرن آن روزها آن را به مصرفكنندگان داخلي فروختند و انبار كارخانهها را خالي نگه داشتند تا باز هم توليد كنند. بازرگانان به عنوان يك قشر نوپا و انقلابي در اروپاي غربي به مرور و با تجاري كردن توليد صنعتي و اختراعهاي روزافزون در انواع ماشين و كشتي و وسايل حملونقل كالاهاي توليدي را از غرب به شرق رساندند و مواد اوليه را از شرق به غرب رساندند. بورژوازي يا همان طبقه سرمايهدار در بخش صنعت و در بازرگاني بدون ترديد پيشگام مدرنسازي اروپا بودند و توانستند مناسبات ناكارآمد شده فئوداليسم در اروپا را به سوي نابودي پيش ببرند.
طبيعت كار دادوستد اين است كه بازرگانان با خريداران در بهترين حالت صلح و صفا باشند تا بتوانند كار خريد و فروش را انجام دهند. بدون دادوستد گسترده كالاها، صنعت و توليد رونق پيدا نميكرد و بدون وجود فضاي مناسب سازگاري ميان فروشندگان و خريداران نيز تجارت در داخل و خارج ناممكن بود يا به شدت محدود ميشد. بازرگانان براي دادوستد با كشورها و شركتهاي خارج از مرزهاي ملي اما نيازمند اين بودند كه به خريداران اعتماد داشته باشند. اين چنين بود كه نقش بيبديل بازرگانان در پديدار شدن جامعه مدرن هر روز آشكارتر ميشد. هماكنون نيز با وجود اينكه توليد كالاها و خدمات در بنگاههاي غولپيكر جهاني نظم و سامان دارد اما نقش و سهم بنگاههاي كوچك و متوسط در همه جامعهها حتي جامعه آلمان يا ژاپن غيرقابل انكار است.
بازرگاني موتور توسعه
تجربه تاريخ معاصر نشان ميدهد نقش تجارت خارجي براي توسعه كشورها يك نقش بيبديل است. اگر كالاي توليد شده در انبارها بماند و خريدار نداشته باشد چرخ توليد به زودي از حركت بازميايستد. اين اتفاق در سطح گسترده و در جهان رخ داده است و هماكنون رشد اقتصاد جهان بدون رشد تجارت جهاني با شتاب به سوي سرازيري ميافتد و به زودي متوقف ميشود. افزايش قابل توجه و فزوني تجارت در جهان نسبت به توليد حكايت از نقش اين عنصر بيبديل دارد. براي اينكه تصويري دقيقتر از نقش تجارت خارجي در رشد اقتصاد جهان داشته باشيم كافي است تجارت چين، آلمان، كره جنوبي و برخي ديگر از كشورهاي صادركننده بزرگ را در دستور مطالعه قرار دهيم. چين ، آلمان، كره جنوبي، هند و تركيه كشورهايي هستند كه موتور رشد و توسعه خود را بر پايه توسعه صادرات روشن كرده و با سرعت پيش ميروند. بنابراين رشد و توسعه جهاني تا زماني كه چرخهاي تجارت ميچرخد ادامهدار خواهد بود.
فروش داخلي
ميليونها مصرفكننده ايراني را تصور كنيد كه هر روز به فروشگاههاي بزرگ و كوچك و بازارهاي شناخته شده مراجعه ميكنند و با پرداخت قيمت كالاهاي مورد نياز آنها را خريداري و مصرف ميكنند. اين كالاها از سوي يك شبكه وسيع و گسترده بازرگاني داخلي و به وسيله هزاران تاجر و فروشنده از محل توليد به محل مصرف رسيده است. صاحبان فروشگاهها نيز آخرين حلقه از بازرگانان هستند كه با روانشناسي مصرفكنندگان كالاها را به آنها ميفروشند. اين شبكه گسترده تجارت داخلي راه را براي رشد و توسعه هموار كردهاند و با توجه به سرمايهگذاري قابل اعتنا اجازه ميدهند فعاليتهاي اقتصادي و صنعتي ممكن شود.
بازرگان و جامعه
جامعههاي انساني با توجه به گستردگي نهادهاي دموكراتيك و با توجه به سهم آزادي در اقتصاد و در امور اجتماعي و سياسي ميتوانند توسعه به معناي واقعي را تجربه كنند. آزادي تجارت يكي از راهها براي توسعه بلندمدت و پايدار به حساب ميآيد. توسعه تجارت اما الزامهاي خود را دارد كه بدون آنها اين اتفاق نميافتد. يكي از الزامهاي توسعه تجارت اما وجود رابطهاي از سر سازگاري، توافق، تفاهم و تعامل بازرگانان با جامعه است. اين يك اتفاق و رويداد دلبخواه نيست كه بازرگانان آن را بخواهند يا نخواهند بلكه يك ضرورت اجتنابناپذير براي ادامه فروش است. بازرگانان در سلسله مراتبي كه دارند بايد با يكديگر و با شهروندان ارتباط منطقي و بر پايه خرد اقتصادي داشته باشند و به اين درك برسند كه تنها از مسير داشتن مناسبات دوستانه با خريداران است كه توسعه فروش ممكن است. اين را بايد در يك سطح جهاني نيز لحاظ كرد و يادآور شد كه داشتن مناسبات دوستانه با جامعه و گروههاي مختلف اجتماعي در كشورهاي گوناگون است كه فروش اتفاق ميافتد. بازرگانان اما براي توسعه فروش خود بايد نبض جامعه را بشناسند و تحولات جمعيتي، سليقهاي، قدرت خريد و تمايلات فرهنگي مردم را شناسايي كرده و بر همان اساس سفارش توليد بدهند. بدون شناخت تحولات اجتماعي آتي آيا بازرگانان موفق به توسعه تجارت خواهند شد؟ اين اتفاق نميافتد و به همين دليل است كه اكنون در بنگاههاي بزرگ تجاري فعاليت شديدي از سوي جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعي در جريان است.
بازرگانان و تحولات اجتماعي
بازرگان و توليدكننده يك هدف بزرگ در درون فعاليتهاي اقتصادي دارند و آن فروش بيشتر، مستمر و پايدار است. اين تنها هدف بزرگ در پرتو سود بيشتر محقق ميشود. اما بازرگانان براي فروش مستمر و پايدار و توليدكنندگان براي توليد بيشتر بايد با جامعه انساني، اقشار و گروههاي اجتماعي از ابعاد گوناگون تعامل داشته باشن. دگرگوني در سليقه، تفاوت درآمدها، شكاف طبقاتي، تحولات سياسي آتي از سوي گروههاي اجتماعي مثل كشاورزان، معلمان، كارگران و اصناف و خردهفروشان همواره وجود دارد و اگر بازرگانان نتوانند به درستي مسير تحولات و زمان احتمالي هر رويداد را پيشبيني كنند در بدترين موقعيت قرار ميگيرند. جامعه بازرگانان ايراني نيز از اين قاعده مستثني نيستند و بايد در جريان تحولات جامعه باشند. علاوه بر اين جامعه بازرگاني ايران و نهاد قانوني آن يعني اتاق بازرگاني بايد در جريان نگرش جامعه در اقشار گوناگون به اين قشر و اين نهاد باشند. واقعيت اين است كه بازرگانان ايراني به صورت فردي شايد اطلاعات گرانبهايي از تحولات جامعه داشته باشند و نوع نگاه مردم به خود را ارزيابي كرده باشند اما اين كافي نيست. بازرگانان ايراني بايد به طور سيستماتيك، مستمر، كارشناسانه و پايدار و با استفاده از بهترين جامعهشناسان در مسير تحولات ديدگاهي اقشار گوناگون با خود قرار گيرند. جامعه بازرگانان ايراني بايد با استفاده از ابزارهاي نوين اطلاعرساني با بدنه جامعه ارتباط برقرار كنند و قدرت اجتماعي به دست آورند تا ضامن قدرت اقتصادي آنها باشد.