Performancing Metrics

هيچ كس دلسوزتر از بخش خصوصي در كشور نيست | اتاق خبر
کد خبر: 27552
تاریخ انتشار: 17 تیر 1391 - 11:00
اتاق نیوز- سید حمید حسینی از اعضای اتاق بازرگانی صنایع و معادن ایران و تهران و عضو اتحادیه صادرکنندگان  فراورده های نفتی در وب سایت شخصی خود به بیان دیدگاه ها و نگرانی های خود در زمینه صادرات فراورده های نفتی پرداخته است .وی در روز نوشت 16 تیر خود می نویسد: "مجموعه "مرات " در سال ٦٥ با اجاره يك دفتر در خيابان وزراء با شراكت فاميلي ٥ نفر اغاز شد ودر سال ٦٩ به دو نفر (من واخوي احمد) منتهي شد وفعاليت شركت در زمينه داخلي وخارجي بود كه توزيع شير پاستوريزه بخشي بزرگي از تهران را بعهده داشتيم وهمزمان  با مشاركت پيله وران استان سيستان و بلوچستان صادرات خشكبار خصوصا پسته فعال بوديم و در مقابل صادرات اجازه واردات لوازم خانگي و مواد غذايي صادر مي شد وكم كم با بازار لوازم خانگي وظرفيت ان اشنا شديم واز سال ٦٨ با اجاره بزرگترين فروشگاه بازار فرانسه كيش واردات لوازم خانگي وصوتي وتصويري را شروع كرديم وبراي اولين بار تابلوهاي تبليغاتي ما در سطح جزيره نصب شد وسهم نسبتا خوبي از بازار را بدست اورديم واصولا من با توجه به تحصيلاتم در زمينه بازاريابي بين الملل به تبليغات اهميت فراواني قائل بودم و حتي در سال ٦٥ كه كل نقدينگي شركت حدود ٤٠٠ هزارتومان بود يك سوم ان را خرج زدن يك تابلو نئون بزرگ در محل دفتر در خيابان وزراء كردم وچون رنگ بنفش را دوست دارم اين رنگ را انتخاب كردم ودر ان زمان هر كس از خيابان وزراء عبور ميكرد فكر ميكرد كل ساختمان(ده واحد) متعلق به ماست. موفقيت ما در فروش لوازم خانگي در كيش باعث شد با شركت جامبوي دبي كه نماينده سوني بود مارك سوپرا را خلق كنيم وكل لوازم الكترونيكي وخانگي را سفارش دهيم وكارخانجات سامسونگ ،گلد استار وديوو كه در ان زمان در بازار ايران حضور نداشتند براي ما توليد كنند ونهايتا يك برند نسبتا معتبر داشتيم كه بيش از صد قلم كالا با كيفيت مناسب وقيمت هاي رقابتي عرضه ميكرديم وبزرگترين نمايشگاه وفروشگاه لوازم خانگي در سه راه جمهوري به سوپرا تعلق داشت وبا توجه به خاطره مثبتي كه ازكودكي فرؤشگاه هاي كفش ملي داشتم بيش از صد فروشگاه اختصاصي در ايران راه اندازي كرديم . از سال ٧٠ورود لوازم خانگي ازاد شده بود وديگر نيازي به حضور در كيش نبود ولي حضور پر قدرت و تبليغاتي ما در كيش وبازديد گاه وبيگاه خانواده هاي رفسنجاني و محافظان اقاي هاشمي رفسنجاني از فروشگاه ما وكوچك بودن كيش باعث شد كه رقبا شايعه كنند كه سوپرا متعلق به خانواده اقاي هاشمي مي باشد وفرزندان ايشان با ما شريك هستند.ديگر كار كردن سخت شده بود وحساسيت مطبوعات ، دادگاهها ،سيستم هاي نظارتي وحتي دفتر بازرسي رياست جمهوري بر ما زياد شده بود از يك طرف رياست جمهوري در صدد دفع اين شايعه بود واز طرف ديگر مخالفان اقاي هاشمي تلاش مي كردند اين موضوع را به جامعه القاء كنند كه اطرافيان هاشمي در حال سوء استفاده هستند در حاليكه ما يك كار قانوني وصد در صد تجاري و رقابتي انجام ميداديم . لذا يك نامه مفصل به رييس جمهور نوشتيم وگفتيم ما راضى به لطمه خوردن حيثيت شما نيستيم وحاضريم تلاش چندين ساله وتبليغات فراواني كه در خلق برند سوپرا داشته ايم رها كنيم ولي ايشان با بزرگواري خاصي كه منحصر ايشان مي باشد گفتند به فعاليتتان ادامه دهيد وفقط بسته عمل نكنيد. با وجود رضايت ايشان وقتي حملات از جناح هاي چپ وراست كشور شدت گرفت ومقالات از طرف اقاي سليمي نمين در كيهان هوايي ،فرشيدي در روزنامه رسالت واصغرزاده(برادر كوچك ابراهيم) در روزنامه سلام وحتي سيد جليل القدر ذوالقدر در مجلس بر عليه ما ودر اصل اقاي هاشمي  سخنراني  كرد واز طرف ديگر قاچاق اقلام سوپرا به كشور افزايش يافته بود وتلاش ما براي قانع كردن مسئولين جهت مبارزه با قاچاق بي ثمر مانده بود تصميم گرفتيم از اين بازار خارج شويم وعطايش را به لقايش ببخشيم وحتي پيشنهاد سامسونگ وگلد استار جهت همكاري ودريافت نمايندگي نپذيريم. جالب اينكه هنوز اين حرف ها وشايعات در جامعه زمينه وطرفدار دارد بطور مثال چهارشنبه در قشم در نزديكي اسكله كاوه يك واحد فعال معدني را ديدم واز راننده محلي سؤال كردم كه اين واحد پالايشي سرب وروي متعلق به كيست راننده بلافاصله گفت رفسنجاني گفتم كدام رفسنجاني گفت فرزندان هاشمي از جمله فائزه. !! پرسيدم از كجا مطمئن هستي ادعا كرد مدير عامل اين شركت گفته است. انقدر راننده با اطمينان حرف زد كه من هم به شك افتادم وگفتم نكند اقا مهدي فرزند اشيخ حسين كه يك واحد كوچك پالايشي مس در كرمان دارد در اين واحد شريك باشد بلافاصله با ايشان تماس گرفتم كه ايشان تكذيب كرد وگفت بايد متعلق به زنجاني ها باشد لذا با اقاي مرادلو از انجمن سرب وروي ايران كه از دوستان مي باشد تماس گرفتم وراجع به اين واحد سؤال كردم قول داد بررسي وخبر دهد.در نزديكي جنگل عجيب حرا بودم كه تماس گرفت وگفت اين واحد اكنون سهامي عام مي باشد وعمده سهامش متعلق به شركت توسعه روي مي باشد وتلفن مدير عامل را داد كه اگر اطلاعات بيشتري بخواهم دريافت كنم .راننده خجالت زده شد و به زبان بي زباني معذرت خواهي وگناه را متوجه كساني دانست كه اين شايعات را منتشر مي كنند من واقعا موارد زيادي از اين نوع شايعات را پيگيري كرده ام حتي در دبي واروپا ونتيجه ان شرمندگي نقل كننده بوده است اگر هر يك از ما در برخورد با شايعات عبور نكنيم وپيگيري كنيم اين فرهنگ غلط در كشور فروكش ميكند. اين مقدمه را نوشتم تا به بحث پالايشگاه برسم ،پس از توقف واردات سوپرا  در سال ٧٣ از صادرات پسته هم خارج شديم كه مهمترين علت ان حساسيت هاي ايجاد شده در رفسنجان بود و با وجود اينكه ما فقط ٢درصد بازار صادرات را داشتيم و نه ليدر بازار بوديم ونه تعقيب كننده با اين حال اتفاقات بازار (گران يا ارزان شدن ) پسته به ما نسبت داده ميشد وباعث دلخوري من با خانواده خصوصا پدر خانمم شده بود ولذا از اين بازار هم خارج شديم وتجارت با هند را شروع كردم واين كار باعث شد حدود٢٠٠٠٠ تن نخود انبارشده در انبار تعاون روستايي صادر گردد و مقدمه همكاري ومشاركت ما با يك گرؤه از شيعيان هند به نام ريچموند شد واز طرف ديگر نخود جزو اقلام صادراتي كشور شد. با اين گروه هندي موفق شديم براي اولين بار صادرات اسلب وبيلت توليدي فولاد خوزستان ومباركه را به توليدكنندگان بزرگ نظير jindal وessar صادر نماييم وواردات گوشت بوفالو از الكبير را انجام دهيم تا اينكه در سال ٧٥ پس از چند سال روابط تجاري با تركمنستان وبودن برادر عزيزم حميد قادري وارد بازار نفت وفراورده تركمنستان شويم ودر مقابل صادرات ٥٠٠٠دستگاه جارو برقي ايراني به تركمنستان حواله ٥٠٠٠٠ تن مازوت را دريافت داشتيم كه به قيمت هر تن ٢٠دلار تهاتر كرده بوديم پس از معامله به ايران امده وتلاش زيادي جهت فروش محموله انجام دادم كه موفق نشدم ودر ديداري با اقاي هاشمي مشگل روابط با تركمنستان را مطرح كردم وگفتم اين كشور دو محصول با ارزش دارد كه هر دو از طرف ايران مسدود است پنبه مشگل قرنطينه دارد فراورده هم در انحصار شركت نفت است واين شركت علاقه اي به همكاري ندارد در اين گفتگو ايده سواپ خلق شد واولين  نامه من به شركت پخش در سال ٧٥ مبني بر طرح سواپ موجود مي باشد و بيش از يكسال طول كشيد تا با پيگيري جناب اقاي هاشمي رفسنجاني شوراي اقتصاد شركت نفت را مكلف نمايد  كه فراورده ها را در شمال دريافت و در ازاء كارمزد در جنوب تحويل نمايد واز سال ٧٦ تعاوني صنعت نفت اين تجارت را با يك شركت اتريشي اغاز كرد ولي ما محموله مازوت را در تركمنستان به نماينده شركت نفتي " گلينگور" خانم اكسانا به قيمت همان ٢٠دلار فروختيم ولي اين معامله باعث اشنايي وازدواج حميد قادي با اكسانا شد كه هنوز با هم زندگي عاشقانه اي دارند. گر چه مقدمه طولاني شد ولي براي ثبت تاريخ خوب است وصدور اين مجوز باعث شد ما به اتفاق گروه ريجموند هند وحمايت مالي گروه بهمن كويت وارد معاملات نفتي تركمنستان شويم واولين محموله صد هزارتني نفت خام با قيمت هر تن ٢٠دلار خريداري و در پالايشگاه سيدي پالايش كنيم اگر چه اقاي سعيدي ايران مارين سرؤيس قبل از ما وارد بحث ترانزيت شد ولي نوع كاري كه ما انجام داديم بي نظير وپر ريسك بود زيرا فقط براي مازوت با شركت نفت قرارداد سواپ داشتيم وبازاري براي گازوييل و بنزين نداشتيم. سالهاي ٧٧،٧٨،٧٩ اوج كار ما با تركمنستان بود و توانستيم با همكاري شركت شاهد واقاي سيد محمد ناصر سيدي مسير ترانزيت به تركيه را باز كنيم ودر اين مدت با اين گروه صاددرات از ايران را پايه گذاري بكنيم وصادرات قير كه در سال ٧٦ كمتر از ١٠٠٠٠ تن بود اكنون به يك ميليون ودويست هزارتن رسيده است كه حتما نقش مجموعه ما در بازاريابي فير ايران وگشودن بازار چين ،هند وغرب افريقا پررنگ ميباشد وصادرات قير فله به كشورهاي جنوبي خليج فارس نيز با ابتكار ما اغازشد وركورد صادرات ٢٣٠٠٠٠ تن قير توسط ما در سال ٧٩ هنوز توسط پخش خصوصي زده نشده است ولي پس از واگذاري واحدهاي قير سازي به صندوق ها قدرت مانور ما كاسته شد واين شركت ها به رقباي ما تبديل شدند ومشتريان ما را جذب كردند لذا از سال ٨٥ ما به فكر احداث يك واحد قيرسازي بوديم كه موفق به دريافت سهميه واكيوم باتوم از پخش وپالايش نشديم در حاليكه به يك گروه كلاهبردار كه هيچ سابقه نفتي وصادراتي نداشتند سهميه دادند ومديران اين شركت به بهانه احداث كارخانه ميلياردها تومان از بانكها وام گرفته واكنون به خارج گريخته اند. پس از نا اميدي به فكر احداث يك ميني پالايشگاه از نفت خام سروش به منظور توليد قير افتاديم ويك شركت با همكاري صندوق توسعه صادرات فراورده ها ،ريچموند ، پرنر وساير صادركنندگان تاسيس وبيش از ٣ميليون دلار براي مطالعات پايه وتفصيلي ومحيط زيست و مطالعات اقتصادي وازمايش نمونه نفت خام هزينه كرديم ولي تا كنون موفق به عقد قرارداد خوراك با شركت نفت نشده ايم وداستان ما ونفت مثنوي هفتاد من مي باشد كه در فرصت ديگري مي پردازم وجا دارد قصه پر غصه پخش خصوصى ونفت يك سناريو شود وتلاش پنج ساله من براي غلبه بر سيستم نفت مورد ارزيابي قرار گيرد من فكر مي كنم اين خاكريز را من به نمايندگي ديگران فتح خواهم كرد. اما داستان ما و قشم و كشف فرصت توسط ديگران شنيدني است . در سال ٨٦ ما ايده پالايشگاه را مطرح وموافقت اصولي نفت را اخذ كرده وبا شركت پرنر اتريش جهت مطالعات پايه وتفصيلي قرارداد امضا كرده ونتيجه ان را در قالب توجيه به بانك و ديگران داديم بلافاصله شركت هايي از صندوق هاي بازنشستگي (نفت وشستا) ،ارگانها وحتي پخش خصوصي پروژه هايي با همين ظرفيت وبراي نفت سروش به شركت نفت وبانكها ارسال كردند وپيگيري بعدي معلوم شد از طريق بانك ،شركت مشاور مورد تاييد سازمان برنامه وحتي منطقه ازاد اطلاعات ما به كاشفين فرصت نه خالقين فرصت داده شده است وجالب اينكه پروژه ها قرار بود در بوشهر ،بندر ماهشهر وعسلويه احداث گردد و پس از انكه ما از بوشهر به قشم تغيير داديم ديگران نيز به قشم امدند و بعد از عقد قرارداد وفريز كردن زمين در نزديگي اسكله كاوه مديران يك مجموعه نظامي وبازنشستگي نيز اصرار بر اجراي پروژه در همان مكان را داشتند ونهايتا در سال ٨٨زمين  را تصرف كردند وما را به منطقه گورزين كه فاصله ٣٠كيلومتري با اسكله ونزديگ به جنگل حرا كه حساسيت محيط زيست بيشتري داشت كوچ دادند ولي در سفر اخير به جزيره موفق به اخذ زمين در نزديكي اسكله كاوه شدم وتلاش اين دوستان جهت اخذ مجوز خوراك از نفت وحذف سهميه ما با موفقيت همراه نبوده است واميداوريم براي اولين بار بخش صد در صد خصوصي از موانع گذر كند واحداث اين پالايشگاه كه سهم گروه مرات فقط ٣٠درصد مي باشد ولي حيثيت واعتبار ٢٧ساله من به اجراي ان گره خورده است اغاز گردد ومن مطمئنم در صورت ايجاد اين پالايشگاه ما شاهد اجراي دهها پروژه نفتي وپتروشيمي در اين منطقه خواهيم بود وارزوي ٣٠ساله دكتر شمس (سال ٦٩به عنوان مدير جزيره قشم) مبني بر راه اندازي بزرگترين منطقه صنعتي بين اروپا وژاپن محقق گردد. اگر چه ايده سرمايه گذارى ١٥ميلياردي واشتغال ٥٠٠ هزارنفري از دست رفته وچين وكره در ٢٠سال گذشته با درك اين موقعيت به موفقيت هاي چشم گيري دست يافتند ولي قشم به تنهايي قادر است ايران را به كارخانه توليد خاورميانه تبديل كند وميليون ها تن انواع فلزات ،محصولات پتروشيمي،وصنايع كشتي سازي ومعدني را در خود جاي دهد به اميد ان روز.ضمنا در نظرسنجي از بوميان قشم در مورد مديران سازمان قشم اكثرا از دكتر شمس به نيكي ياد ميكردند و راه اندازي دانشگاه توسط اقاي انوار را مي ستودند واگر رونق نسبي منطقه را در سه موضوع بدانم يكي از ان ها حضور ١٢٠٠٠ دانشجو در قشم وعوامل ديگر توريسم وقاچاق هستند. من اين مطالب را نوشتم تا از بخش خصوصي كشور دفاع كنم وتاكيد كنم بر سخن اقاي نهاونديان كه هيچ كس دلسوزتر از بخش خصوصي در كشور نيست و اگر مسائل فوق نبود من در هر يك از موارد ذيل ليدر منطقه بودم. ١-در لوازم صوتي وخانگي كه پروژه هاي بزرگي با شريك خارجي جهت توليد سوپرا  در داخل داشتيم. ٢-اگر در سال ٧٩ مهندس زنگنه سواپ را براي بخش خصوصي ممنوع نميكرد ما الان بازيگر بزرگ منطقه بوديم ٣-اگر شركت نفت در سالهاي ٨٥و٨٦ كه شركاي خارجي(پورنر) حاضر به  فايناس پروژه بودند اقدام بهعقد قرارداد خوراك مي كرد الان چندين پالايشگاه خصوصي در كشور راه اندازي شده بود و صدها اگر وافسوس ديگر از ديدگاهها و سياست هاي غلط كه بال بخش خصوصي كشور را چيده اندوالان انتظاردارند  با عقابها و بازها در جريان تحريم ها بجنگد."  
کلید واژه ها :
مطالب مرتبط
نظرات
ADS
ADS
پربازدید