با توجه به تغيير و تحولات به وجود آمده در سال المپيك و مشكلات مالياي كه داريد، پيشبيني خودتان از آينده بوكس چه چيزي است؟
ما 4 بوكسور در بوكس نيمهحرفهاي داريم. يك سهميه را احسان گرفته است. به قاسميپور هم اميد داريم. او يك بازي را برده و اگر دو بازي ديگر هم برنده باشد، ميتوانيم دومين سهميه را هم بگيريم. سجاد محمدپور هم همينطور. خوشاستيل است و متحرك. اگر بتوانيم 3 تا سهميه را بگيريم، براي ما ايدهآل است.
يعني روي تيم 5، 6 نفره فكر ميكنيد؟
نااميد نيستيم. مربيان جواني در اختيار داريم. آقاي استكي هم هست. آقايان احدي و شيباني هم همينطور.
يعني دو تا كادر براي نيمهحرفهاي و آماتور؟ تيم كه به المپيك اعزام شود، همه چيز جدا و...
نه در المپيك ادغام ميشوند.
در حال حاضر و با توجه به پتانسيلي كه وجود دارد، همچنان بايد برويم تا در المپيك فقط حضور داشته باشيم؟
نه، ما ميرويم براي گرفتن مدال. تا خدا چه بخواهد.
بوكس رشتهاي است كه داورها در آن نقش زيادي دارند. همه بايد منتظر رأي آنها باشند و هيچكس نميداند در نهايت چه ميشود.
درست است. اين اتفاقها هست. در المپيك لندن و پس از مسابقه مظاهري، نشرياتشان نوشته بودند مردم 80 هزار پيامك زده بودند و ميگفتند او ناعادلانه شكست خورده است.
در حال حاضر شانس كسب مدال غير از روزبهاني چه كسي است؟
به غير از احسان، 3 بوكسور ديگر ما هم شانس دارند. جاسم، سجاد و بقيه هم شانس دارند. سجاد كه خودش بچه جواديه است و جگر دارد. اصلاً جا نميزند. من يك چيزي ميخواهم بگويم؛ ما گيرمان در كشور خودمان است. بوكسوري كه ميآيد و كار ميكند، دوست دارد خانوادهاش آن را ببينند. ما بيدليل سانسور هستيم. من قرار است با پورمحمدي حرف بزنم تا بدانم مشكل كجاست. ما مستنداتي داريم كه هيچ شائبه شرعي هم ندارد. خود آقاي خامنهاي گفتهاند اگر بوكس خطري ندارد، بلامانع است.
ذهنيتي كه قبلاً وجود داشت اين بود كه ميگفتند بوكس ورزش بچهها خلافكارهاست. قبل از انقلاب هم بعضي از قهرمانها همينطور بودند اما الان شكلش فرق ميكند. بچهها همه تحصيلكرده هستند و... ولي ذهنيت افكار عمومي هنوز درست نشده است.
يك سنگي را يك نفر در چاه مياندازد و 100 نفر نميتوانند آن را دربياورند. اگرنه كشتي كچ خيلي خشنتر از بوكس است. من خودم سال 42-41 بوكس كار ميكردم. بنده خودم را مديون بوكس ميدانم و به همين دليل آمدم و رياست فدراسيون بوكس را قبول كردم چون اگر بوكس نبود، من پانزدهم خرداد 42 كشته ميشدم. در تظاهرات با قنداقِ تفنگ من را زدند. البته بعد از 15 خرداد ديگر بوكس نكردم.
به خاطر همان آسيبديدگي؟
نه، پدرم اجازه نداد. من به او گفتم اگر مشت زدن را بلد نبودم كه مرده بودم چون آن مردي كه با قنداق تفنگ سرم را شكست، من هم با مشت دماغش را شكستم.
بدون شك براي برگزاري اردوها خيلي مشكلات داريد؟
مشكل هست اما تعطيلش نكرديم. ما لنگ كار نيستيم. همين الان نونهالان، نوجوانان، جوانان، آماتور و بزرگسالان هم داريم.
بوكس، ورزشي بوده است كه مردم در زمان قديم با اينكه تلويزيون نبوده حتي در قهوهخانهها مينشستند و از راديو آن را پيگيري ميكردند.
خود علما هم اين رشته ورزشي را ميديدند.
در خانه، خود حاجآقا هم بوكس را ميديدند؟
من آن زمان در وزارت بهداري بودم. يك معاون داشتيم كه آن معاون ما را به خانهاش دعوت ميكرد و در خانه او مسابقات را تماشا ميكردم.
برادرتان چطور؟ ايشان كه ورزشي بودند هم تماشا نميكردند؟
نه. ما تلويزيون نداشتيم. پدر ما مگر اجازه ميداد تلويزيون داشته باشيم.
فكر ميكنيد چه زماني اين تابو بشكند و بوكس هم از تلويزيون پخش شود؟
بايد همه كمك كنند. شما رسانهها ميتوانيد كمك كنيد. من بايد يك وقتي از آقايپورمحمدي بگيرم و بپرسم كه مشكل بوكس چه چيزي است كه پخش نميكنند؟ واقعاً بوكس چه گناهي كرده است؟ در اين چند سال يك حادثه كوچك نداشتهايم.