اتاق خبر - سینماگر سرشناس روس که این روزها برای حضور در جشنواره جهانی فیلم فجر در تهران به سر میبرد، در نشست پرسش و پاسخی در کاخ جشنوارهی فجر حاضر شد.
اولین نفر در مورد سه گانه فیلم «مادر و پسر» و «پدر و پسر» سوال کرد و سوکوروف ضمن بیان اینکه این فیلمها روایی است و قرار بود ادامه پیدا کند و «مادر و دختر» و «پدر و دختر» ساخته شود، توضیح داد: گاهی اوقات روایت عشق در داستان فیلم آنقدر زیاد میشود که جذابیتش را از دست میدهد. گاهی اوقات ما فکر میکنیم عشق و توجه و محبت به ما کم است ولی باید فکر کنیم که اگر زیاد بود، چه کار کنیم.
وی ادامه داد: در فیلمها اطرافیان و فامیل نزدیک و روابط و مسائل آنها را نباید فراموش کنیم. این روابط مثل یک مین است و ممکن است منفجر شده و همه چیز را نابود کند. خیلی اوقات پیش میآید که در فامیل نزدیک حالت انتقامجویانه و کینه بوجود میآید. اکثر اوقات این گونه میبینیم که انسانهایی که این قدر نزدیک به هم یکدیگر را تا لحظه مرگشان نمیبخشند.
سوکوروف که شامگاه 2 اردیبهشت ماه سخن میگفت، تاکید کرد: در دنیای سینما مهمترین چیز مساله اخلاق است. ما اگر بخواهیم فیلم هنری بسازیم باید چیزی جدا از زندگی معمولی باشد. در تمام دنیا فیلمهایی که درباره جوانان است، خیلی واقعی است، اما این واقعگرایی کاملا پاسخگوی تمام مسائل موجود نیست. فیلمهای واقعگرای اجتماعی اغلب این مسائل را نشان میدهند اما گاهی به حاشیه میپردازند.
او افزود: شکل هنری که استفاده میشود راه چاره را نشان میدهد. کارگردان باید راهکارهایی را پیدا کند که بتواند منظورش را بهتر نشان دهد. برای همین کارگردان طرحها و نقشهای جدیدتری را جستجو میکند، به آن معنا که آنچه روی پرده میبینید به زندگی واقعی شباهت ندارد.
این کارگردان ادامه دارد: هنگام تهیه این دو فیلم توجه من به نقاش آلمانی جلب شد. او رنگها و زوایای خاص خودش را دارد. سینمای معاصر اگر به این هنرهای ظریف توجه نکند، نمیتواند چیز جدیدی را به دنیا بیاورد. برای پیشرفت همگام با دنیا همیشه باید به فکر تکنیکهای جدید باشیم. به همین منظور ما برای تهیه فیلمهای خودمان سفارش کرده بودیم که از طریق نظامیان روسی لنزهای مخصوص بیاورند. با کمک این لنزهای خاص میتوان صحنههای خاص خلق کرد و به وجود آوردن تصویرهای جدید یکی از مشکلات سینمای معاصر است، چون تمام سینماگران جهان چه خوب و چه بد از کارهای هم تقلید میکنند و به همین دلیل وقتی فیلمی را روی اکران نگاه میکنید انگار همه را یک فیلمبردار کار کرده است. برای همین چیزها بود که ما تکیهمان روی تصویر بود. به خاطر اینکه احساسات عمیقتر و جدیدتری داشته باشیم باید تکنولوژی جدیدتری نیز داشته باشیم و راههای جدیدی که بتوانیم از لنزها و اپتیک جدید استفاده کنیم.
او ادامه داد: شیشههای خیلی عظیم و آینههای خیلی بزرگ، اینها همه کمک میکنند که بیننده بتواند آن تصاویری که نتوانسته ببیند به وضوح بیشتری ببیند. اگر فیلم میکلانژل آنتونیونی را دیده باشید فیلم فوقالعادهای است. اگر میخواهید که فیلم خودتان را بسازید از تصاویر شروع کنید، باز هم تاکید میکنم موضوعات اخلاقی فیلم و انعکاس تصویری وابستگی مستحکمی با هم دارند.
سوکوروف در ادامه در پاسخ به این پرسش که اگر مسئله تکنیک و فنی فیلم را در نظر نگیریم حقایق زندگی را چگونه نشان دهیم، گفت: زندگی حقیقی همیشه در اطراف ما وجود دارد، مهم این است که شما چه چیزی را نشان دهید.
او همچنین در پاسخ به پرسشی درباره ایده یک فیلم گفت: ایدههایی که من به آنها میپردازم از زندگی خودم و اطرافم است. این بستگی به تحصیلات و افکار من دارد. فرهنگ ملی و فرهنگ حرفهای ما را احاطه کرده و اینها زمینههای مختلفی هستند. فرهنگ ملی نشات گرفته از ملت ما است که چه چیزی به ما میدهند و دنیای حرفهای آن چیزی است که در سطح جهانی وجود دارد. مثلا من نمیتوانم خودم را بدون آشنایی با نقاشیهای ایتالیایی تصور کنم.
سوکوروف افزود: هر کس اولویتهای خودش را دارد. برای من موسیقی مردمی خیلی مهم است، تصاویر نقاشیهای کلیساها و مهمتر از آن این است که چه چیزی در زندگی برایتان جالب است. شما افکار خاص خودتان و زاویه نگاه خاص خودتان را دارید. در هنر باید زوایای دید یک انسان را در نظر گرفت.
این کارگردان در پاسخ به این پرسش که در آثارش از برداشتهای بلند بیشتر استفاده میکند یا برداشتهای کوتاه گفت: هر کارگردان بیش از همه کارش را با فیلمنامه شروع میکند. من و شاگردانم اول از همه فیلمنامه را مینویسیم، در فیلمنامه نوشته شده که کجا باید بلند باشد و کجا باید کوتاه باشد، کجا باید از نزدیک تصویر بگیریم و کجا از دور اما در هنگام فیلمبرداری تشخیص معین کردن این صحنهها از دراماتیزم و استعداد هنرپیشه نشات میگیرد. وقتی فیلمبرداری شروع میشود کارگردان میتواند تشخیص دهد که چه چیز را از نزدیکتر بگیرد و کجاها را تغییر دهد. دستور و چارچوب خاصی وجود ندارد. وقتی فیلمبرداری شروع میشود ممکن است هنرمند حالش خوب نباشد مثلا سردرد داشته باشد در این شرایط کارگردان تشخیص میدهد که تصویر را از نزدیک نگیرد.
ساکاروف در پاسخ به یکی از هنرجویان دارالفنون که گفت مردم ما فیلمهای داستانی را دوست دارند و به این سبک عادت کردهاند، چگونه میتوانیم کاری کنیم که آنها از سینمای واقعگرا و قصهگو فاصله بگیرند، پاسخ داد: سینماگران ما گارسن نیستند که از مردم بپرسند چه چیزی دوست داری؟ چه چیزی میل داری؟ اما این مساله سادهای نیست زیرا در دنیای امروز سینما جایی نیست که هنر را نشان دهند بلکه محصولات بصری را دارند میفروشند. کسانی که قبل از شما بودهاند مردم را به خوردن غذاهای بد عادت دادند و دارند تلقین میکنند که قشنگتری وجود ندارد.
وی در مورد اینکه چرا به سراغ اثری از گوته رفته است، گفت: سینما از فیلمهای بغرنجی شروع شد و دورههای پیشرفت سینما دورههای پیچیدهای بود. هم سنهای شما سینما را شروع کردند. اگر به سوژههای ادبیات نگاه کنید به اندازه ۲۰۰ سال بعد میتوان سوژه پیدا کرد. الان مردم شیفته فیلمهای آمریکایی هستند و با این شرایط یک طرف ماجرا شما هستید و یک طرف دیگر هالیوود. بر اساس چه چیزی میتوانید یک توافقنامهای بین هم ببندید، بر اساس فاکتورهای ملی. وقتی به دنیای سینما وارد میشوید صلح و مصالحهای نیست باید برنده شوید. یا باید به سنگر آنها بروید یا شما را از بین میبرند. برای همین باید ارزشهای قوی خودتان را داشته باشید تا چیزهای قشنگ و قوی تولید کنید.
در ادامه یکی از دانشجویان عرب دارالفنون بیان کرد: سینما یک واقعیت مجازی است ما به عنوان کارگردان باید اجازه بدهیم به بیننده فیلم را زندگی کند و از تک تک موقعیتها استفاده کنیم. چطور میتوانیم بیننده را به دنیای فیلم وارد کنیم؟
در پاسخ به این پرسش ساکاروف گفت: قبل از هر چیزی مهارت خودتان را بالا ببرید و اطلاعاتتان را افزایش دهید. سینماهای تمام جهان نشاندهنده هنر جهانی است. اگر نتوانیم به زبان آنها صحبت کنیم، میبازیم. سینما در اروپا بوجود آمد الان خوب یا بد را نمیتوانم بگویم، سینما با سرعت خیلی زیادی گسترش پیدا کرد و خیلی زود خواهانش زیاد شد. جایش خالی بود و به محض اینکه آمد همه عاشقش شدند. حتی در ابتدا کارگردانها و شخصیتهای بزرگی در سینما نبودند اما مردم دوستش داشتند و به نظر همه آمد که برای بینندهها و هم برای اکران کار سادهای است.
وی ادامه داد: با پیدا شدن شخصیتهای بزرگ و با حضور افراد نابغه یک جنبشی بوجود آمد. شما چقدر اهل مطالعه هستید؟ مطالعه اولین وظیفه هر شخص است. متاسفانه سینما حد و حدودی ندارد برای اینکه نتایج هنری به دست بیاوریم باید با باور خیلی زیاد نسبت به تمدنها و فرهنگهای دیگر رفتار کنیم. این مسائل بزرگی برای منطقه شما است.
وی در پاسخ به پرسشی در مورد رابطه فیلمبردار و کارگردان گفت: کارگردان و فیلمبردار باید باهم توافق کنند. البته من برای فیلمهای تاریخی خودم به عنوان فیلمبردار کار کردم. اگر بخواهید فیلمی داشته باشید، فیلمبردار باید همه چیز را بداند و بشناسد. شما باید با تمام لنزها و صحنهها آشنا باشید. خودتان باید مقدار نور را مشخص کنید، باید با صدابرداری آشنا باشید زیرا شما ایده و نظر و اراده خودتان را پیش میبرید. شما آن فکر را پیشنهاد کردید و دارید پولش را میدهید، شما همه عوامل را انتخاب میکنید، این همه شما هستید. به هیچ کس اعتماد نکنید و کارتان را با اطلاعات خوتان پیش ببرید.
ساکاروف در پاسخ به پرسشی که نظرش را در مورد سینمای ایران جویا شد، گفت: سینمای ایران سینمایی است در سطح جهانی. این یک صنعت خیلی قوی و واقعی است. سینمای ایران خیلی بیشتر از روسیه امروز فیلم میسازد. ایران کشور به شدت سینماگری است که اصول خیلی جدی دارند، بازیگران خیلی هنرمند و خیلی خوبی دارند و دارای موضوعات زیادی است که بیشتر اجتماعی هستند. سینمای ایران خیلی درخشنده و بی نظیر است. ایرانیها چیزهای زیای از اروپا یاد گرفتهاند و در ازای آن چیزهایی را هم از دست دادهاند.
وی افزود: فیلم ایرانی را از لحنش میشود شناخت. در فیلمهای ایرانی پیش از آنکه بازیگران صحبت کنند میتوان فهمید که فیلم ایرانی است. من احترام خیلی زیادی برای سینمای ایران قائلم اما رئالیزم در سینمای ایران خیلی زیاد است. نمیتوانم بگویم میترسم دیگران را برنجانم. من یکی از کارگردانان ایرانی را خیلی دوست دارم ولی او از من نفرت دارد و میدانم که در همه جشنوارههای بزرگ جهانی علیه من است به اندازهای که من جلو میروم و میگویم یعنی آنقدر وضع خراب است؟
وی در مورد بازسازی «فاوست» در قرن حاضر گفت: من اعتقاد دارم که کارگردانهای سینمایی نباید با اکران شدن فیلمهایشان کاری داشته باشند و به آن فکر کنند بالاتر از ادبیات چیزی وجود ندارد. هر چه سعی کنیم به سطحی که نویسنده کار کرده نخواهیم رسید. وقتی که موضوعی را میخوانید با آنچه در فیلم ساخته شده، مسلما فرقهایی دارند و هدف شما باید این باشد که وقتی تماشاگر از فیلم شما بیرون آمد برود کتاب را بخواند.
وی با بیان اینکه «فاوست» قسمت آخر یک چهارگانه است گفت: منظور من از ساخت این فیلم کار گوته نبود، سعادت داشتم با برونو دلبونر همکاری نزدیکی داشته باشم. ما سالیان زیادی بود که میخواستیم کار مشترکی داشته باشیم و من در «فاوست» به آرزوی خودم رسیدم.
ساکاروف در پایان در مورد تجربه اولین فیلمش گفت: من خیلی آرزومند ساختن فیلم بودم، اما نه پول داشتم و نه شرایط، اما خیلی مشتاق بودم. من فهمیدم که اگر بتوانم اولین فیلمم را بسازم زندگیام ادامه خواهد داشت. فقط باید به یاد داشته باشیم وقتی کار را شروع کردم کشور من شوروی سابق بود و سانسورهای زیادی وجود داشت. بلافاصله فیلم توقیف شد و مشکلات زیادی داشتم اما ناامید نشدم.
ایسنا
94110