به گزارش اتاق خبر، عليرضا صالح، رئيس سازمان خصوصيسازي، روز گذشته از موفقيت 95 درصدي واگذاريها از سال 80 تاکنون خبر داد تا بار ديگر نام شرکتهايي نظير ماشينسازي تبريز، نيشکر هفتتپه، کشت و صنعت مغان، هپکو، آذرآب، آلومينيوم المهدي و پالايشگاه کرمانشاه رديف شود؛ شرکتهايي که واگذاري آنها به بيراهه کشيده شد و سرنوشتي بهتر از ورشکستگي پيدا نکردند. بسياري از کارشناسان اقتصادي اعتقاد دارند که اکنون بخش خصوصي قدرتمندي در ايران وجود ندارد و با ضعيفشدن اين بخش، رانتجويان و خصولتيها هستند که برنده اصلي واگذاريها هستند. در همين زمينه «آرمانملي» گفتوگويي با غلامرضا حيدري کردزنگنه، رئيس اسبق سازمان خصوصيسازي، انجام داده است که در ادامه ميخوانيد.
رئيس سازمان خصوصيسازي روز گذشته اعلام کرد که از سال 80 تاکنون بيش از 95 درصد واگذاريها موفق بودهاند. با توجه به اتفاقاتي که طي سالهاي اخير در شرکتهايي نظير هپکو و آذرآب رخ داده، آيا شما بهعنوان رئيس اسبق سازمان خصوصيسازي، اين آمار را تاييد ميکنيد؟
بله بنده هم صحبتهاي جناب دکتر صالح را تاييد ميکنيم. طي 18 سال اخير شايد 700، 800 شرکت واگذار شدهاند که هپکو و آذرآب فقط دو شرکت در ميان آنها هستند. در اين مدت کمتر از 10 شرکت به چنين مشکلاتي برخوردهاند.
آيا مشکلات آنها به نحوه واگذاريشان مربوط ميشود؟
خير؛ مشکلات آنها ارتباطي به نحوه واگذاري ندارد. زماني که شرکت هپکو واگذار شد، بهارزش 150 ميليارد تومان ماشينآلات در اختيار داشت که وزارت راه حاضر به خريد آن نشد. زماني که مشکلات به آنها هجوم آورد، مديران اين شرکت مجبور به واردات شدند. با افزايش هزينهها هپکو ديگر از پس پرداخت اقساط وامهاي خود برنيامد و در قبال انجام تعهدات خود به سازمان خصوصيسازي هم ناکام ماند. در سالهاي اخير نيز پرداخت حقوق کارگران به تعويق افتاد تا هجمهها به نحوه واگذاري آن افزايش يابد. در حالي که علت بروز اين مشکلات بايد ريشهيابي شود. نبايد تمام قصور را مربوط به نحوه واگذاري و خصوصيسازي دانست. بهعنوان مثال ممکن است يک فرد يک خودرويي را بفروشد و خريدار توسط آن خودرو قاچاق انجام دهد. در چنين شرايطي فروشنده خودرو که مقصر نيست. حال اگر بعد از واگذاري شرکتهايي نظير هپکو و آذرآب مديران ناکارآمد براي آنها انتخاب شد، دولت از آنها حمايت نکرد و تحريمها شدت يافت که ديگر نبايد تقصير را متوجه سازمان خصوصيسازي دانست.
يعني در پشتپرده مزايدهها و واگذاري شرکتهايي که به مرز ورشکستگي رسيدهاند، رانت اطلاعاتي وجود نداشته است؟
زماني که من رياست سازمان خصوصيسازي را بر عهده داشتم، ما صندوق مزايده را به بخش حراست سازمان منتقل ميکرديم و کليد آن را در اختيار معاون واگذاريها ميگذاشتيم. بر اين اساس، تا روز برگزاري مزايدهها هيچکس حتي نميدانست چند پاکت درخواست در صندوق مزايدهها وجود دارد. پاکتها هم در نشستي که متقاضيان و نمايندگان ديوان محاسبات، سازمان بازرسي و وزارت اقتصاد حضور داشتند باز ميشد. يعني رقابت بود که حرف اول را در مزايدهها ميزد و نمايندگان مختلف هم آن را صورتجلسه ميکردند.
يعني رانت اطلاعاتي و قيمتي در اين زمينه وجود ندارد؟ پس دليل دستگيري رئيس سابق سازمان خصوصيسازي چه بود؟
دليل اين اتفاق را نميدانم، اما گاهي مسائلي نظير رانت وجود دارد که نميتوان آن را کتمان کرد. روشي که به آن اشاره کردم، در زمان فعاليت ما در سازمان خصوصيسازي جريان داشت، در ساير مقاطع بهطور دقيق اطلاع ندارم که چه اتفاقاتي رخ ميداد.
آيا اکنون بخش خصوصي قدرتمندي در اقتصاد ايران فعاليت دارد که بتوان موفقيت بيش از 95 درصدي واگذاريها را پذيرفت؟ بنگاههاي دولتي به چه اشخاص حقيقي و حقوقي واگذار شده است؟ بهنظر شما در حال حاضر بخش خصوصي ايران توان رقابت با دولت يا حتي بخش خصولتي را دارد؟
«ضعف بخش خصوصي ايران» شعاري است که اتفاقا از سوي خود فعالان اين بخش مطرح ميشود. بايد توجه داشت که نيمي از اعضاي هيات واگذاري خصوصيسازي را فعالان بخش خصوصي تشکيل ميدهند. يعني بهجز وزير امور اقتصادي و دارايي و وزير دادگستري که مسئولان دولتي هستند، رئيس اتاق بازرگاني ايران و رئيس اتاق تعاون هم در هيات واگذاري حضور دارند. سازمان خصوصيسازي فقط پيشنهاددهنده است و تصميمي اتخاذ نميکند. بنابراين اينکه ميگويند در واگذاريها بخش خصوصي ناديده گرفته ميشود، بهانهاي بيش نيست. حال اگر فعالان بخش خصوصي احساس امنيت مالي ندارند بحث ديگري است که بايد واکاوي شود. فعالان اين بخش اصلا روحيه توليدي ندارند؛ زيرا آنها بيش از 70 سال به منابع نفتي دسترسي داشتهاند و دائما به فکر دسترسي به سودهاي زودبازده هستند. بر اين اساس خود را هيچگاه درگير توليد نميکنند. بسياري از شرکتهاي واگذارشده تنها يک يا دو خريدار داشتهاند. فعالان اقتصادي از ترکيه به ايران آمدند تا پتروشيمي رازي را بخرند، اما بخش خصوصي در اين زمينه پا پيش نگذاشت. متاسفانه عدهاي ميخواهند بدون هيچ هزينهاي و فعاليتي به سودهاي فوري دست پيدا کنند. فعالان اين بخش بهجاي مظلومنمايي بايد پاي به ميدان بگذارند تا نشان دهند که آيا توان رقابت با دولت را دارند يا خير؟ به رشد خصولتيها هم که اشاره ميشود، واژه خصولتي را براي اولينبار خود بنده در سال 85 استفاده کردم. اشکالي ندارد که بخشي از شرکتها به بخش شبهدولتي واگذار شود. در بسياري از کشورهاي دنيا در آگهيهاي خصوصيسازي به صندوقهاي بازنشستگي اولويت داده ميشود. منتهي اگر در ايران فروش بنگاهها به صندوقهاي بازنشستگي اشکال دارد، دليل آن است که مالکيت اين صندوقها دست خصوصيهاست، اما مديران دولتي براي آن تصميمگيري ميکنند. اين ساختار اشتباهي است که شکل گرفته و متاسفانه دولت دست از مديريت برنميدارد.
بحث ديگر مربوط به آزادسازي سهام عدالت است؛ بهنظر شما سرنوشت سهام عدالت چه ميشود؟
به هر حال به 49 ميليون نفر سهام عدالت فروخته شده و اکنون پول مردم در اختيار وزارتخانههايي قرار دارد که مديريت سهام عدالت را برعهده گرفتهاند. نظير آنچه در صندوقهاي بازنشستگي اتفاق افتاده است. اکنون حدود 18 صندوق بازنشستگي با مالکيت خصوصي، در اختيار دولت قرار دارد. لازم است که اين نوع ساختار مديريتي تغيير کند. دولت نميخواهد اين ساختار نادرست را اصلاح کند. در خود آمريکا که آزادترين اقتصاد جهان شناخته ميشود، صندوقها بيش از 64 درصد اقتصاد را در اختيار دارند؛ اما در ايران نحوه مديريت و مالکيت صحيح نيست.