به گزارش اتاق خبر، به نقل از تعادل،الگوهایی تقریبا مشابه که در تاریخ معاصر کشورمان و بعد از نفتی شدن اقتصاد ایران از سوی ساختارهای سیاسی وقت به کار گرفته شدند تا فاصله ایران را با توسعه کمتر کنند، اما مرور اظهارنظرهای کارشناسان اقتصادی طی دهههای متمادی نشان میدهد که علیرغم سرمایهگذاریهای فراوان اقتصاد ایران، امروز از همان مشکلاتی گلایه میکند که مثلا نیم قرن پیش نیز در زوایای گوناگون اقتصادی به چشم میخورد. مشکلاتی چون دخالت نهادهای سیاسی در اقتصاد، فساد گسترده اقتصادی، عدم بهره وری در اقتصاد، عدم استفاده از نظریات کارشناسی و... از جمله این مشکلات هستند که در طول زمانهای متمادی به نظر میرسد که به گونهای خاص در اقتصاد ایران رسوب کردهاند و امروز به صورت بخشی از پیکره اقتصادی درآمدهاند. زایدههای اقتصادی که علی مزیکی دکترای اقتصاد از دانشگاه گوته فرانکفورت آلمان و عضو هیات علمی موسسه آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی معتقد است برای بهبود شاخصهای اقتصادی باید اقتصاد را از وجود چنین نارساییهایی پاک کرد. این کارشناس اقتصادی اما موضوع بهبود مناسبات خارجی را یک عامل اساسی برای بهبود شاخصهای اقتصادی میداند و معتقد است ایران با توجه به ویژگیهای ژئوپلتیکی که در منطقه از آن برخوردار است و به عنوان کریدور شرق به غرب و بالعکس شناخته میشود باید از این ویژگیها در مسیر بهبود سطح زندگی مردم استفاده کند. بر این اساس«ارتباط متقابل چشماندازها و ظرفیتهای اقتصادی»کلاسه موضوعی شد که در جریان گفتوگو با علی مزیکی تحلیلگر اقتصادی ابعاد و زوایای گوناگون آن را مورد بررسی قرار دادیم تا در نهایت تصویری از چشمانداز پیش روی اقتصاد برای مخاطبان «تعادل» فراهم شود؛ چشماندازی که مزیکی معتقد است بر اساس اقدامات و نظام تصمیمسازی امروز ما شکل خواهد گرفت.
در شرایطی که اقتصاد ایران با چالشهای مختلفی چون کرونا، تحریمها، کاهش قیمت و فروش نفت و... مواجه است؛ ما یکسری اهداف اقتصادی کلان را ترسیم کردهایم که باید در مسیر تحقق آنها گامبرداریم. لطفا بفرمایید برای دستیابی به جهش تولید و بهبود فضای کسب و کار و بهبود وضعیت معیشتی مردم چه اولویتهایی را باید مورد توجه قرار دهیم؟
به نظرم میرسد که با مشکلات فعلی که شما به آن اشاره کردید، تحقق اهدافی که ترسیم شده کار چندان ساده نباشد. اما به اگر بخواهیم به سمت اهداف ترسیم شده در تولید، فضای کسب و کار و در کل اقتصاد گامبرداریم باید نوع خاصی از انعطافپذیری را در اقتصادمان ایجاد کنیم. این انعطافپذیری یعنی چه؟ یعنی اگر برخی از قوانین دست و پاگیر و مواردی که دولت و نظام سیاسی روی آنها نظر دارد و بعضا به صورت بخش نامهای روی آنها تاکید میکند که فلان شاخص اقتصادی باید اینطور شود یا آنطور بشود در حالی که شاید منطق اقتصادی ایجاب میکند که به صورت دیگری تصمیمسازی شود از پیش پای اقتصاد برداشته شود، اگر مناسبات ارتباطی مان با جهان را بهبود بخشیم، اگر به تحلیلها و نظرات کارشناسان توجه کنیم و اگر اراده عمومی برای حرکت به سمت بهبود وضعیت اقتصادی ایجاد شود، چرا که نه؟ میتوان نسبت به بهبود شاخصهای اقتصادی امیدوار بود. اما همانطور که گفتم باید ضرورت ایجاد این تغییر در میان مسوولان و نظام سیاسی شکل بگیرد. بدون این تغییر در رویکردها و افکار گمان نمیکنم که بتوان قدم قابل توجهی به سمت جلو برداشت.
در این میان کرونا هم عاملی شد برای تشدید برخی مشکلات اقتصادی و معیشتی؟
بله؛ در این میان کرونا هم به یک متغیر ناگهانی بدل شده که ضرورت اتخاذ تصمیمات خردمندانه را یادآور میسازد؛ به هر حال دامنه وسیعی از طبقات کمتربرخوردار با مشکلات فراوان معیشتی به دلیل مشکلات کرونا روبه رو شده اند؛ موضوع عاجل و فوری برای اقتصاد ایران حمایت از این طبقات است. اقشاری که کرونا باعث شده تا در تامین نیازهای اولیهشان دچار مشکل شوند و نیازمند رسیدگی فوری هستند. این فرآیند در خصوص مشاغل خرد هم به همین صورت است و این طیف از مشاغل باید در راس هرم رسیدگیها قرار داشته باشند. سرمایهگذاریهایی که برای ساختارسازیهای حمایتی طی دهههای گذشته صورت گرفته، اگر امروز به نفع طبقات محروم به کار گرفته نشود چه زمانی قرار است به کار بیایند؟ به خصوص برای اقشار کمدرآمد باید مشخص شود که چه میزان آسیب دیدهاند، باید شناسایی شوند که چه تبعاتی را متحمل شده اند؛ دولت هم باید بودجههای مورد نیاز را تخصیص دهند برای توانمندسازی خانوادههایی که تحت تاثیر قرار گرفتهاند و بنگاههایی که دچار مشکل شدهاند.
شما به فرایند شناسایی درست بخشهای آسیبدیده در اثر کرونا اشاره کردید؛ در خبرها آمد که دولت تسهیلات مالی جدیدی را برای حمایت از بنگاههای آسیبدیده تخصیص داده است، هر زمان که یک چنین بستههای تسهیلاتی اراده میشود این خطر وجود دارد که تسهیلات ارایه شده منحرف شوند و به جای اینکه به دست تولیدگران واقعی برسد راهی جیب دلالان و رانتخواران شوند. این روزها هم برخی فعالان تولیدی و خدماتی درباره جهتگیری این تسهیلات انتقاداتی را مطرح کردهاند، از چه طریقی میتوان از این تسهیلات به نفع رشد تولید و بهبود بازار کسبو کار بهره برد؟
مشکلات این حوزه چند بخشی است؛ در کنار بخشهای تولیدی که واقعا در اثر این تکانه آسیب دیدهاند، ممکن است برخی بنگاهها اعلام ورشکستگی کنند تا تسهیلات مالی بیشتری را داشته باشند؛ ممکن است دلالان وارد میدان شوند و مشکلات دیگری که معمولا در چنین شرایطی بروز میکند. برای جلوگیری از این نوع مشکلات باید سیستم شناسایی هوشمندی در اقتصاد داشته باشیم تا در مواقع اینچنینی بتوانیم بر دادههای آن تکیه کنیم. بدون یک چنین دادههای شفاف و هوشمندی مطمئن باشید که سرمایهگذاریهای صورت گرفته به نتایج مورد نظر ختم نخواهد شد. در خلأ و تاریکی و بدون بهره مندی از دادههای مستند که نمیتوان دست به تصمیمسازیهای اقتصادی زد. نحوه تسهیلات دهی در کشور به صورتی است که برای برخی بنگاههای انگیزه ایجاد میکند که شرایط خود را بدتر جلوه دهند. اینگونه در اقتصاد مسابقهای شکل میگیرد بر سر اینکه وضع کدام بنگاه اقتصادی از همه بدتر است. در یک چنین شرایطی آنچه ارزش برشمرده میشود؛ نه کارایی بیشتر، بهره وری بیشتر و رشد بیشتر؛ بلکه مشکلات بیشتر است. در حالی که ما باید رشد و پیشرفت مستمر را به عنوان یک ارزش متعالی نشان دهیم و حرکت نهایی تولید، صادرات و کسب و کار را به این سمت و سوی حرکت دهیم.
نظام حکمرانی خردمندانه در این میان چه نقشی را بر عهده دارد؟دولت و نظام سیاسی چه راهبردهایی را باید مورد توجه قرار دهند؟
به هر حال اقتصاد همینطور خود به خود که به سمت جلو و رو به رشد حرکت نمیکند، باید تغییری در دیدگاهها و روشها ایجاد شود. اگر بخواهیم با همان دیدگاههای قبلی و همان نگاههای قبلی حرکت کنیم، دستاوردهایمان همانی است که تا به امروز بوده است؛ اگر خوب بوده است؛ همانها را ادامه دهیم، آمار اگر خوب نبودهاند، اثر گذار نبودهاند و دستاورد نیافریدهاند، رویکردهایمان را تغییر دهیم. اگر به این باور رسیدهایم که نیازمند رشد در تولید هستیم، نیازمند بهبود فضای کسب و کار هستیم، نیازمند رشد اقتصادی هستیم و... باید بستر مورد نیاز برای این اهداف را هم فراهم کنیم. وقتی چنین اهدافی را ترسیم کردهایم باید از تفکراتی که فیلترینگ شبکههای اجتماعی را در پی دارد دستبرداریم، باید از چالش آفرینی در فضای بینالمللی پرهیز کنیم، باید دخالت نهادهای خاص در اقتصاد را پایان بخشیم و سایر بایدها و نبایدهایی که باید مورد توجه قرار دهیم. نمیشود که فضای شبکههای اجتماعی را فیلتر کنیم بعد اعلام کنیم که رشد مشاغل آنلاین و مشاغل خرد را در دستور کار قرار دادهایم. این دو با هم نمیخواند؛ نمیشود که مدام نهادهای خاص و دارای نفوذ در اقتصاد دخالت کند بعد بگوییم رشد اقتصادی پایدار را هدفگذاری کردهایم. هر هدف اقتصادی باید مبتنی بر ظرفیتهایی باشد که برای رسیدن به این اهداف تخصیص دادهایم. بخشی از این ظرفیتها قانونی است، برخی سرمایهای است و بخشی دیگر حمایتهای پیرامونی است و...ما باید اپیشنزی یا کارآمدی اقتصاد را زیاد کنیم و این تنها با تسهیلات به دست نمیآید، سیستم باید به نحوی هزینه بنگاه داری که در دورههای اخیر بسیار زیاد شده را کاهش دهد، از طریق آزادسازیهای اقتصادی، از طریق بهبود روابط با جهان و... به هر حال یک کاری باید بشود اقتصاد که همینطوری رشد نمیکند باید یک تغییر ایجاد شود.
دامنه وسیعی از تحلیلگران از شکاف طبقاتی و اقتصادی جدیدی خبر میدهند که بعد از مشکلات اخیر اقتصادی ظهور و بروز پیدا کرده است. قشرهایی که تورم 40درصدی و کاهش مستمر داراییهای خود را شاهد هستند زیر چنان فشاری قرار گرفتهاند که علاوهبر اخطار مسوولان برای در خانه ماندن، راهی کوچه و خیابان میشوند و بساط دستفروشی خود را پهن میکنند تا درآمدی را که به صورت روزانه دارند از دست ندهند؛ کارگران صنعتی هم همین مشکلات را دارند، برای حمایت از این اقشار چه باید کرد؟
تحلیلگران اقتصادی خیلی قبلتر هشدار دادند که مشکلات اقتصادی برآمده از تحریمها و تورم 40درصدی و سه برابر شدن ارز در نهایت در جامعه و طبقات محروم سر ریز خواهد شد، این مشکلات ایجاد شد اما دستمزدها به روز نشدند. یعنی هر سال فشار بیشتری روی دوش طبقات محروم ایجاد شد. زیر ساختهایی مثل اتحادیه کارگری در یک چنین شرایطی اهمیت بیشتری پیدا میکنند. باید این اتحادیهها از جانب دولت به رسمیت شناخته شوند تا آنها بیایند با دولت گفتوگو کنند، مذاکره کنند و مطالبات کارگران و سایر صنفها را منتقل کنند. البته بالا بردن دستمزدها به تنهایی تبعات خاصی در اقتصاد دارد. یعنی بالا بردن قیمت اجناس در جامعه راحت است اما بالابردن دستمزدها بدون ایجاد زیرساختهای اقتصادی لازم و ایجاد کارایی لازم، خودش مشکل ساز میشود. بالا بردن دستمزدها با روشها و قوانین قبلی خودش باعث تورم میشود. اما اگر کارایی اقتصادی را بالا ببریم میتوانیم امیدوار باشیم که از این مهلکه جان سالم به در ببریم. اما اگر اقتصاد همان مشکلات قبلی را داشته باشد، بعد دستمزدها را هم افزایش دهیم و بهره وری هم بالا نرود؛ هیچ بهبودی حاصل نخواهد شد.
با این شرایط اقتصادی که شما هم بخشهایی از آن را تشریح کردید؛ به نظر شما چه چشماندازی در مقابل اقتصاد ما قرار دارد؟
چشمانداز اقتصاد را عمدتا خودمان میسازیم؛ ماهستیم که چشم انداز را میسازیم نتیجه اقتصاد ما بستگی به رفتارها و سیاستهای خودمان دارد. اقتصاد یک رویه معمول نیست که بشود فردا را عینا تصویرسازی کرد، اگر راندمان اقتصادی بالا نرود؛ به فلان قوانین سلبی اقدام کنیم و... نتیجهاش همان دستاوردهای قبلی میشود. چشمانداز، مسیری است که در پیش میگیریم، چشمانداز، میزان خردمندی است که به کار میگیریم؛ در کل سرنوشت اقتصادی ما به تصمیمات خود ما بستگی دارد. اگر به همان الگوی قبلی بخواهیم عمل کنیم نتیجهاش هم همان خواهد شد.باید روابط اقتصادی مان را با جهان پیرامونی بهبود بخشیم. باید از ظرفیتهای اقتصادی را در مسیر تولید به کار بگیریم؛ مسیرهای صادراتی تازهای را شناسایی کنیم و...نباید فراموش کرد از کوزه همان برون تراود که در اوست. از کوزه اقتصاد ایران هم در نهایت همان برون تراود که قبلا برایش برنامهریزی کردهایم و مهمتر از آن در مسیر اجرای درست برنامهها هم تلاش کردهایم.
در این مسیر موضوع کاهش قیمت نفت انعطاف اقتصاد ایران برای حرکت به سمت اهدافش را کندتر نمیکند؟
یک مشکل ثانویه است، کاهش درآمدهای نفتی هرچند مشکلاتی را میآفریند اما سرنوشتساز نیست. دورههای قبلی و در زمان دولت اصلاحات قیمت نفت به پایینترین میزان خودش رسید اما عملکرد اقتصادی ما در آن دوره حتی از دورهای که بالاترین درآمدهای نفتی را داشتیم مناسبتر بوده است. چرا چون مناسبات اقتصادی با جهان در آن دوران اوضاع مناسبی داشت. چون ساختار سیاسی وقت به نظرات کارشناسی اهمیت میداد؛ چون تصمیمات خلقالساعه در اقتصاد گرفته نمیشد و... بنابراین مساله قیمت نفت برای اقتصاد ایران به نظر من یک مساله ثانویه است و عامل کلیدی نیست. این عملکرد ماست که سرنوشت اقتصادی ما را مشخص میکند. بهتر شدن روابطه با خارج از کشور دست ماست. توسعه مناسبات اقتصادی با جهان پیرامون دست ماست. جلوگیری از دخالت نهادهای خاص در اقتصاد دست ماست. اینکه میگویم دست ماست یعنی دست نظام سیاسی و حاکمیتی کشور است که این موضوعات را حل کنند.
شما یک جمله را چند بار در طول گفتوگو تکرار کردید که به نظرم جمله مهمی میآید. شما مدام از ضرورت بهبود وضعیت مناسبات اقتصادی با دنیا صحبت میکنید؛ منظور شما از توسعه روابط با دنیا چیست؟ منظورتان روابط با همسایگان است. رابطه با چین یا روسیه یا اروپا یا چه کشوری؟
ببینید، من بهطور خلاصه به شما بگویم که ایران بر سر راه روابط شرق و غرب قرار دارد. ایران نمیتواند خود را از دنیا جدا کند. تجربه تاریخی هم به ما همین موضوع را یادآور میشود. چه بخواهیم چه نخواهیم سر راه دنیا قرار داریم و باید با جهان پیرامونی تعامل کنیم. هیچ فرقی ندارد که با چه کشوری، منظور همه دنیاست. اتفاقا کرونا به انسان امروز نشان داد که همگی بر روی یک دهکده جهانی هستیم. بالاخره در این دنیا کشوری وجود دارد که زورگوست؛ یکی کمتر زورگوست، یکی تعامل دارد و یکی ندارد.به هر حال باید با اتخاذ سیاست مطلوب با این ساکنان دهکده جهانی تعامل کنیم. من نمیگویم که باید همه جا کوتاه آمد اما اصل تعامل با دنیاست. آخرش گفتوگو بهتر است. حتی کشورهایی که به مرز جنگ هم میرسند، تهش باید دور یک میز بنشینند و با هم گفتوگو کنند. من وارد استراتژیهای نظامی و سیاسی کشور نمیشوم اما از منظر یک فرد اقتصادی میگویم که راهبرد تعامل بهترین روش است. باید سیاستمدارانه با اینها کنار بیاییم؛ اگر میخواهیم که مردم این دهکده بهتر زندگی کنند باید با اهالی دهکده کجدار و مریز گفتوگو کنیم. ممکن است با یکی از اهالی دهکده هم همنظر نباشیم؛ ضرورتی ندارد که خودمان را در وضعیت چالش مستمر قرار دهیم.