
اتاق نیوز- در چنین شرایطی که عقلا و منطقا باید به فکر تولید ثروت واقعی از راه نیروی انسانی بود، سیاستهای دولت در راستای از میان بردن نیروی کار است و دولت، نه تنها گامی در راستای بالا بردن نیروی انسانی و تبدیل آنها به کارآفرینان ماهر و متخصص برنمیدارد، بلکه با افزایش هزینههای تولید، کارفرما را مجبور به اخراج بسیاری از نیروهای کار خود و یا کاهش شدید حقوق آنان میکند.
مسائل پیش آمده برای صادرات نفت ایران، در کنار افزایش نزدیک به 40 درصد هزینه ناشی از تحریم (گران شدن واردات) شرایط را به گونهای ساخته که دولت باید بیش از پیش به سمت جدایی از اقتصاد تک محصولی و خلق درآمد از تولید حرکت کند. اینها در حالی است که سیاستهای دولت در حال تضعیف نیروی انسانی و به دنبال آن، افزایش بخش غیر رسمی است؛ این یعنی کاهش ثروت حقیقی که همان تولید است.
تولید بر دو محور اصلی استوار است؛ نیروی کار و سرمایه. در شرایطی که سرمایه روز به روز به علت واردات کمیاب و گران و دست دوم به بعد شده است، باید توجه خاصی به نیروی انسانی کرد و در راستای بالا بردن سطح تخصص آنها برآمد و از این سرمایه انسانی در شرایط تحریم برای افزایش ثروتهای واقعی استفاده کرد.
بنابراین، لازم است، تذکر جدی به دولت داده شود که در شرایطی که درآمد ثروت طبیعی نفت در حال تهدید است و از سویی، هزینههای کشور به علت واردات افزایش شدیدی یافته، (هزینههای واردات نزدیک 40 میلیارد دلار به علت تحریم افزایش یافته است) و ضرورت جایگزین شدن ثروت واقعی ناشی از تولید بیش از پیش احساس میشود، از مولدکشی از طریق تزریق شوک به آنها بپرهیزد.
سیاستهای دولت به چه سمتی است؟
در چنین شرایطی که عقلا و منطقا، باید به فکر تولید ثروت واقعی از طریق نیروی انسانی بود، سیاستهای دولت در راستای از بین بردن نیروی کار است. دولت نه تنها گامی برای بالا بردن نیروی انسانی و تبدیل شدن آنان به کارآفرینان ماهر و متخصص برنمیدارد، که با افزایش هزینههای تولید، کارفرما را مجبور به اخراج بسیاری از نیروهای کار خود میکند.
اکنون این پرسش مطرح است، هنگامی که افزایش هزینههای تولید رخ داده چرا دستمزدها نمیتواند متناسب با تورم ناشی از افزایش هزینهها افزایش یابد؟
بله. درست است؛ کارفرما با توجه به گران شدن هزینههای تولید، دیگر نمیتواند هزینههای دستمزد بالا تحمل کند؛ بنابراین، این گونه میشود که نیروی کار ـ که قدرت چانه زنی پایینی دارد ـ در عمل یا باید با دستمزد حقیقی کم، زندگی روزمره خود را بگذراند و یا اینکه بناچار بیکار شده و به کارهایی چون دستفروشی در ایستگاههای مترو و اتوبوس روی آورد.
همچنین باید پرسید، چرا سرمایههای انسانی را به دست خود از بین میبریم؟ امید به چه داریم؟ در چنین شرایطی، تصمیم به افزایش بیشتر هزینهها چه معنا و مفهومی دارد؟ آیا این به گسترش بیشتر بخش غیر رسمی و ضعیف شدن بیشتر سرمایه انسانی نمیشود؟ واقعا دنبال چه هستیم؟ با وجود این که 80 درصد بنگاههای تولیدی دولتی است، آیا افزایش هزینههای آنها منجر به افزایش بهرهوری میشود؟و یا اصلا بهرهوری باید بر پایه سرمایه انسانی و اجتماعی بنا نهاده شود؛ طرحی که پایههای بهرهوری را میسوزاند، چگونه میتواند بهرهوری را افزایش دهد؟
منبع:تابناک