اتاق خبر: خجالت نکشید، اگر هم کسی اعتراض کرد، بگویید: به تو چه؟ آب مال خانه خودم است، پولش را میدهم، هر قدر باشد، فضولی بس است، یعنی موقوف. گردنم قطور است، صدایم کلفت است، بازوهایم ستبر است. آدم با دیدن این صحنهها به جای خنده دلش میخواهد گریه کند. واقعیت را تازه دریافته که آب توی سد نداریم. با شنیدن این واقعیت عنوان میکنند که چرا دروغ میگویید آب نداریم؟ این هم یک سیاست جدید است؟ پول بیشتر میخواهید؟ خب داریم پول میدهیم، هر قدر که بخواهید. آقا من هر روز باید خوب دوش بگیرم، شامپوهایم را از چین و ماچین که نیاوردهام، مال فرانسه است، با عطر پرخاطره، حالا میفرمایید بروم کجا که آب به سر و تنم بریزم؟
به قول شاعر
رنجی که میکشم از تنگی قفس
کفران نعمتی است که در باغ کردهام
یادتان هست سالهایی را که تن به آب چشمه میزدیم؟ زیر باران قدم برمیداشتیم، تابستانها روزی سه چهار بار آب از شیر سر حوض به سر و تن میریختیم. یادتان هست وقتی خیلی گرم میشد تا جایی که یخ بزنیم آب به سر و تن میریختیم؟ روزگار است دیگر... همیشه بعد از ولخرجی و اصراف، تنگی و نداری و ظلمت و دستتنگی از راه میرسد. هنوز هم جا هست برای ندامت و نگرانی و ترس از فرداهایی که ممکن است چشمه و آبشار کوهسار و رودهای شیرین آب تبدیل به یک خاطره دور بشود.
در صحنهای از فیلم «حضور» برای آسایش فکری و آرامش قبل از سفر به دیار باقی افراد در حال احتضار روی تختی سفید قرار میگرفتند و در مقابلشان پردهای سفید فیلمهایی را نشان میداد که از آبهای اقیانوس هست تا حضور آهوهای صحرایی و آبشار و جویی آب روان که موسیقی آرامی دنبالش میکند و آدمهایی که دیگر دسترسی به آب و سبزی و باغچه و جنگل ندارند با تماشای واقعیتهای فراموش شده با لبخند و اشک آرامآرام به جهان بعد سفر میکنند. این نگاه در سینمای خارج از ایران تکاندهنده بود اما آنچه دردآور است و نمیتوان فراموش کرد آخرین برداشتهای آماری نسبت به وضعیت کشورهایی است که در مناطق خشک و به عبارتی «قرمز» قرار دارند و گربه نقشه ایران درست در رنگ قرمز قرار گرفته است و آخرین خبرهای تایید شده هم حکایت از این دارد که در صورت توجه نکردن عموم مردم و بهویژه آنهایی که میگویند پولش را میدهم به کسی مربوط نیست و مصرف بیرویه آب در آیندهای نهچندان دور با خشک شدن زمینها و بیابانی شدن شهرها و روستاها، باید انتظار باد و خاک و ریزگردها را در سرزمین تاریخی ایران داشته باشیم!
شکوه کاریزها
در همان زمانها که استفاده از معادن نیز به عنوان یک راهکار در جهت دسترسی به «مس» و «روی» برای کارهای صنعتی و ساخت ادوات و آلات مورد نیاز در شهر و روستا در حال گسترش بوده وجود آبهای زیرزمینی در کار استخراج معادن ایجاد اختلال میکرده و معدنکارها با کندن جویهایی این آبها را به بخشها و حوضچههای از قبل آماده شده هدایت میکردند و شاید وجود همین جویهای آب به کمک قنات کاران آمده که با دوباره فرستادن این آبهای به اصطلاح هرز و عبور دادن از کانالهای زیرزمینی و آمیختن آن با آبهای دیگر، نوعی تصفیه را هم باعث شده باشد، چراکه این آبها نه با استفاده از پمپهای امروزی به دالانها پمپاژ میشده و نه جز شیبهای به وجود آمده از سوی قناتکارها، راه دیگری برای طی طریق داشته است، بنابراین سفر آب در زیرزمین حتی با برنامهریزی پرزحمت کشاورزان و قناتشناسها با چرخش کانال از زیرزمین به روی زمین هدایت میشد که بهگفته کشاورزان آب را گول میزدهاند و در چرخش کانالها آب آرامآرام به روی زمین میرسید که نمونه این آب گولزدنها را حتی در تهران و ییلاقات اطراف و از جمله اوشان (آبفشان) و میگون و فشم به راحتی مشاهده کرد. در این زمینه خاص حتی در افسانههای قدیم ایران و نیز شاهنامه فردوسی در بخش مربوط به «هوشنگ» کلی از شاهان سلسله پیشدادیان میتوان ملاحظه کرد و باز میتوان اشاره کرد به نقش قناتها در شهرری و همدان و پاسارگاد که بیشترین سرسبزی و رویش گیاهان و فراوانی باغها را به نمایش میگذاشته است. از معروفترین قناتهای بخشهای جنوبی ایران و بهویژه در جزایر ایرانی، میتوان اشاره کرد به قنات ۲ هزار ساله کیش که مورد بازدید مسافران در شهر زیرزمینی قرار میگیرد، اما به هر حال طولانیترین قناتها را در مناطق کویری باید سراغ بگیریم.
باغ کوزه
آب به اندازه کافی روی زمین هست، اما آب شور دریاها و اقیانوسها که همه آبزیان با این شوری بالا انس گرفته و هر روز فربهتر میشوند، به قولی زمین مثل بدن انسان این اشرف مخلوقات است، اما زمین ۷۰ درصدش آب است، آبی که در اقیانوسها زنده و پابرجا مانده، دریاچهها و نهرها و رودخانهها بیشتر با آب زیرزمینی در ارتباط هستند، بدون آب کرهزمین رو به نابودی میرود، با سرعت و بدون فوت وقت.در این میان به مصلحت و حکمت خداوندی، فقط آبهای زیرزمینی و به اصطلاح شیرین زندگی انسان و حیوان را میسازد، ایرانیان از گذشتههای دور برای دسترسی به آب شیرین با زحمت فراوان این مانده عظیم طبیعی را با عبور از راههای پرپیچ و خم به روی زمین میآوردند تا به مصرف همه مردم برسد، این کانالهای زیرزمینی با نام «قنات» مردم روستاهای جنوب و کویری را مهمان کرده و مردم این مناطق از همان زمان قدرش را میدانستند، آبیاری قطرهای نیز از ابداعات بزرگ ایرانیان است و این دانش از هزاران سال قبل در خدمت کشاورزان و زارعان این سرزمین بوده است، طریقه کار برای آبیاری قطرهای را در منطقه یزد (کویر) دنبال میکنیم، در روزها و سالهای کمآبی بهویژه در کویر و لزوم آبرسانی به درخت و گیاهان کوچکتر و حتی سبزیکاریها، بخش به بخش کوزههایی را تا گردن و در فاصلههای معین در خاک قرار میدادند و سپس این کوزهها را با آب پر میکردند، گرمای درونی خاک باعث تراوش آب از بیرون سفالهای خام شده و آب درون کوزهها مکیده و این قطرهقطرهها باعث شادابی و طراوت ریشه گیاهان میشده است که بعدها همین نوع آبیاری توسط کشورهای مرتبط با ایران مورد تقلید و استفاده قرار گرفت، درست به گونه هدایت آب از زیرزمین بهوسیله قناتها که به روی زمین میرسید، درباره قناتها در تاریخ آب و آبیاری جهانی آمده که چینیها بعد از دو قرن و اندی، ساخت و استفاده از قنات را از ایرانیها آموختند و به کار بردند، آب گوارا و شیرینی که به گفته پدرانمان خستگی و بیماری و کسالت را از تن انسان بیرون میکرد، اما درباره کولها یا کوزههای سفالین بد نیست بدانیم این کوزهها، از دیگر عواملی بوده که حتی با خروج قطرههای آب از کوزهها با جذب نمکهای احتمالی و تهنشین کردن آب، آب شور را شیرین میکردهاند.
بی گدار به آب نزنیم
برای باور کردن اینکه آب و آبیاری و استفاده از آب در دیروز و امروز ایران تا چه اندازه اهمیت داشته و دارد، باید به این هم اشاره کنیم که از معروفترین قناتهای ایران، بهویژه ژرفترینها باید از قنات یزد نام برد که ۱۰۰ کیلومتر طول دارد و قنات مشهور گناباد که ۲۵۰۰ سال تاریخ ایران را تجربه کرده است، با هدایت آب به ۲ هزار هکتار زمین کشاورزی و قنات اکبرآباد واقع در فسا که باز هم قدیمیترینهای آبرسانی شهری و روستایی بوده است، همچنین قنات معروف و بزرگ اراک به نام «اکبرآباد» و در همین مسیر از جمله قنات معروف قنات اردستان است که ۸ قرن تاریخ را در خود حفظ کرده است.
همانگونه که میدانیم قنات در طی طریق و راههای رفته از چاههایی بهره میبرد که دسترسی برای تعمیرات و لایروبی را در میانههای مسیر امکانپذیر میکند که برای مثال میتوان چاههای مسیر قنات شهر قدیم کیش را به بیش از ۲۰۰ مورد به تماشا نشست. فاصله این چاهها به حدود ۱۶ تا ۱۸ متر میرسید، اما سطح زیرین قناتها و سقف کانالها هم از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است که از هدر رفتن و تبخیر آب جلوگیری کند و اینگونه آب با زحمات شبانهروزی در اختیار مردم شهرها و روستاها قرار میگرفت که قدر دانستند و تغییر لولههای فلزی و پلاستیک در شهرهای امروزی و از جمله تهران و آمدن آب از طریق لولهها به حمام و آشپزخانه و دیگر بخشهای خانه باغها، خانهها و آپارتمانها باعث شد تا آن زحمات به فراموشی سپرده شده و انسان امروزی تهرانی و شیرازی و کرمانی و... به اصطلاح بیگدار به آب بزند و زمین آسفالت خیابان را با این آب تصفیهشده بشوید و به امروز برسد که با ترس از فردای خطر بیآبی تن همهمان بلرزد و به تشویش درآییم و تماشاگر دیگرانی باشیم که هنوز به باورشان نمیآید ما در نقطه قرمز جهانی از نظر آب و آبیاری قرار داریم، نقطهای که باید بترسیم.
زمین تنها سیاره آبدار
و باز هم از آب بگوییم، آب، مائدهای که در هیچ کدام از سیارات دوروبرمان هنوز هم پیدا نشده، نه در عطارد، نه در زهره، در مریخ هم پیدایش نیست، تا آنجا که عکسها و تحقیقات نشان میدهد در مشتری هم قطرهای آب دیده نشده، میماند زحل و اورانوس، نپتون و پلوتون، که فعلا خبری نیست که نیست، بله ستارههایی هم هست که میلیونها سال نوری با زمین فاصله دارند، صدها سال باید تحقیق و تفحص کرد، نسل به نسل، اما فعلا فقط این کره زمین است که دریا دریا آب دارد، اما آب شور، برای شیرین کردن هر یک لیترش کلی پول میطلبد. پول یعنی طلا، همه میدانیم پشتوانه پول طلاست، پس باید طلا داد و آب آشامیدنی خرید، نه آب شیرین که از چشمهها بیرون میآید. آب شیرین شده با نیروی انسانی، لولهها، ماشینآلات با گرانبهاترین محصولات شیمیایی. حتما میدانید که پدرها و پدربزرگهای ما با چه سختیها و مرارتها و شکافتن در دل زمین آب گوارا و سالم را به طرف روستاها و شهرها هدایت میکردند، نه در جوی و نهر و رودخانه، در هزارتوی قناتها، در دل شهرهای کویری و حتی در دل کوه و جنگل و دشت و باغها و راغها. زمانی نهچندان دور قصهای بود که در آن روزها از جرعهای آب در بیابان حکایت میکرد، فیلمی هم از روی این قصه ساخته شد با نام قشنگ و رویایی «نوشیدنی سرد در اسکندریه» که ۱۰۰ دقیقه تمام از حس غریب و دردناک تشنگی میگفت و در نزدیکی لحظههای پایانی، آدمهای دردکشیده از تشنگی و بیآبی که در سراب آب گمشده بودند، ناگهان به چشمه بزرگ آب میرسیدند، باور نمیکردند، فکر میکردند باز سراب است، اما سراب نبود، برای آب این نوشیدنی زندگیساز زانو زدند، به تصویر خود در آب نگاه کردند وقتی مطمئن شدند سراب نیست تازه و بار دیگر تشنهشان شد و این بار لب تفتیده به آب زدند و حس زندگی را دگربار تجربه کردند. بدون غذا میتوان روزها دوام آورد، بدون آب و در تشنگی هر کس لحظههایی، ساعتهایی و شاید روزی مقاومت میکند اما خیلی زود میشکند. آب واقعیت زنده بودن و زندگی است، مائدهای بهشتی، بیرنگ و شفاف و گرانبها که آنسویش را میتوان دید. و باز هم فراموش نکنیم آب خوشبختی است، نه خود زندگی است، حتی اگر شاگرد مغازههای سختکوش دو طرف خیابان ولیعصر یا حافظ و نیز پیروزی چهارراه معروف کوکاکولا و منطقه نبرد هر روز و هر ساعت به سفارش استادهایشان برای خوشامدگویی به رهگذران در حال خرید، شیشههای قدی و بزرگ را همراه با کل پیادهرو جلوی مغازه با شیلنگ آب تصفیهشده شهری بشویند و این حرکت را ساعت به ساعت تکرار کنند و در مقابل اعتراض شما همان جمله معروف را به زبان بیاورند که «آب مغازه خودمه، اختیارشو دارم، پولشو میدم! »
مهریه مقدس
این همان آبی است که در شستوشوی چند لیوانی برای تولد یک کودک تازه مصرف میشود، همان آبی است که پس از عمل جراحی چشم و صورت و بعد از التیام، به صورت میزنند و آرامش بهدست میآورند. همان آبی است که توسط آن مطهر میشویم، از آغاز و در پایان زندگی... پس قدرش را بدانیم، یادمان باشد برای حفظ و نگهداری این آب که میگویند مهریه زهرای پیامبر«ص» است، پدران ما چقدر زحمت و همت به کار گرفتهاند و به کار میگیرند، فراموش نکنیم حتی آبیاری زیر سطحی که ریشه گیاه را هدف میگیرد با لولههای سفالی یکبار پخت در طول کیلومترها به کار گرفته میشد و میشود...
همیشه به یاد دارم در سفری به شیراز، میانه راه چند کیلومتر سرسبز و عجیب با هوای تغییریافته را مشاهده میکردیم که آب از زیرزمین پمپاژ شده و در حوضچهای میریخت، آبی به زلالی الماس تراش خورده و از آنجا درون لولههای سفالی راه میرفت و مسافران بینشهری در اندازه یک دست و صورت شستن و آب برداشتن برای تهیه چای یا شربت دورش را گرفته بودند و خانمی مسن، در حالیکه روی یک صندلی چرخدار نشسته بود با لبخند سلام و خداحافظی میکرد، شاید دیده باشید... آب عامل آشنایی و سلام و دوستی آدمهای در حال سفر شده بود، تصویر تکرارشده هر روزه، جایی که آب در حوضچه وجود داشت اما به هرز نمیرفت... و فراموش نکنیم آبیاری به روش کوزه سفالی یکی از ابداعات و پدیدههای مردم سختکوش کویر ایران است. جالب اینکه این طریقه آبرسانی به ریشه گیاهان از سبزه گرفته تا درخت نوعی خودتنظیمی را همراه دارد، چراکه فقط به وقت نیاز خاک آب بدنه کوزه را میمکد و اطراف را به نم آب مهمان میکند. و این مردم آبادی و آبادیها هستند که قدر آب را میدانند، مردم نیاسر کاشان هستند که با این آب گل محمدی بهدست میآورند و گلاب به همه جهان صادر میکنند و مردم تاکستان هستند که دو برابر آب مصرفی را از تاکها و انگورهایشان بهدست میآورند.
منبع: صمت
95102