چگونه میتوان در زمان بحران به نیازهای معیشتی اقشاری چون دستفروشان، کارگران صنعتی، صاحبان مشاغل خرد و... پاسخ مناسبی داد؟ از چه راههایی میتوان برای طبقات محروم و کمتربرخوردار جامعه حمایتهای معیشتی و... تدارک دید؟ بررسی ماهوی مسیر کشورهای توسعه یافته در این زمینه نشان میدهد که پاسخگویی به مجموعه این مطالبات اقتصادی و معیشتی مقدور نخواهد شد مگر با ایجاد یک ساختار رفاه اجتماعی سازمان یافته که در آن پیشبینیهای لازم برای مواقع بحرانی شده باشد. بدون به کارگیری این ساختار انسجام یافته رسیدن به چشماندازهای مورد نظر بیشتر به یک رویای در دوردست شبیه است تا واقعیتی که بتوان بر روی ابعاد و زوایای گوناگون آن حساب جدی باز کرد. با این پرسشها سراغ بایزید مردوخی از کارشناسان اقتصادی و از مدیران ارشد سازمان مدیریت و برنامهریزی رفتیم تا از دل گفتوگو با او پاسخی برای پرسشهای مطرح شده پیدا کنیم. مردوخی با تاکید بر اهمیت نظام تامین فراگیر اجتماعی اعلام میکند که برای عبور از چالشهای پیش رو باید به دنبال تحقق نوع خاصی از نظام رفاه اجتماعی باشیم که درآن تمام طیفهای جامعه تصویری از مطالبات اقتصادی و معیشتی خود را در آن پیدا میکنند؛ نظامی مبتنی بر رفاه اجتماعی که میتواند از طبقات محروم در زمان بحرانهای فراگیر حمایت کند.
این روزها نمیتوان گفتوگویی را آغاز کرد اما در خصوص تکانههای برآمده از کرونا در بخشهای مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و...اشارهای نداشت؛ آقای مردوخی کرونا چه معنا و مفهومی را به صورت کلی به ذهن شما متبادر میکند؟
میتوان گفت که در قرنهای اخیر بشریت گرفتار یکسری رفتارهای مخرب و خودخواهانه در مواجهه با طبیعت و کره زمین و کائناتی که به هرحال محل زندگی 7میلیارد انسان است؛ شده بود؛ کرونا سبب شد که انسان و جوامع انسانی خودشان را دریابند و بفهمند که چه بلایی بر سر خودشان و محل زندگی شان و سبک زندگی شان آوردهاند. این در حالی است که تجربیات تاریخی انسان از مواجهه با پدیدههای ناشناختهای از جنس کرونا و سایر بحرانها نشان میدهد در نظام تدبیر، چه در سطح بینالمللی نتوانسته در مقابل بلایایی از جنس کرونا بایستد، آن را مهار کند و بتواند تبعات آن را به سمت و سوی مورد نظر هدایت کند یا حداقل زمان وقوع آن را پیشبینی کند. مثالی که من زدم در نوشتهای که اخیرا به نگارش در آوردم این بود که بشر یک جامعه ملل را بعد از جنگ جهانی اول به وجود آورد تا این جامعه بینالمللی تدبیر کند و جلوی جنگها و بحرانها را بگیرد. تجربیات بعدی نشان داد که این ساختارسازی نه توانست جلوی جنگها را بگیرد، چرا که جنگ جهانی دوم در ادامه شکل گرفت، نه بحرانها را مهار و کنترل کرد و نه حتی توانست در نظام تدبیر جهانی برای حفظ کره زمین و حفظ سلامتی 180 کشور جهان کاری در خور انجام دهد، نه توانست گرسنگی را مهار کند و نه توانسته به نیازهای مشروع انسان پاسخ درخوری ارایه کند. جنگ جهانی دوم هم که حادث شد بسیار پیچیدهتر از جنگ اول بود و تبعات آن به اندازهای بود که کشورهای جهانی را بر آن داشت تا ساختاری فراگیر و بینالمللی را برای بهبود وضعیت زیست انسان و کاهش بحرانها ایجاد کنند. در دل این ساختار تازه هم شورای امنیتی را گنجاندند متشکل از کشورهای فاتح جنگ جهانی تا در مواقع ضروری به صورت ضربالاجلی در زمان وقوع بحرانها وارد عمل شوند و دست به اقدامات لازم بزنند. از آن زمان تا به امروز همین نظام تدبیر مثل یک دیگی که مدام به هم میخورد ولی آشی از آن بیرون نمیآید عمل میکند. جنگهای منطقهای فراوان در حال وقوع است؛ تبعیضهای بسیاری در جای جای کره خاکی توسط همین ساختارها انجام میگیرد. وقوع کرونا به ما یادآوری کرد که چقدر در برابر پدیدههای ناشناخته برآمده از تصمیمسازیهای انسان، بیدفاعیم و تا چه اندازه نیازمند بازتعریف دوباره در بخشهای گوناگون هستیم. کرونا به ما یادآوری کرد که اگر قصد داریم به توسعه دست پیدا کنیم باید متکی به ظرفیتهای درونی باشیم نه نهادهای بینالمللی.
یعنی تلاشهای نسلهای قبلی برای ساختارسازیهای اقتصادی و سیاسی و امنیتی در صحنه بینالملل هیچ فایده و سودی نداشته است؟
البته که برخی اقدامات مناسب هم در این میان انجام شده است؛ یکی از این موارد شاید سازمان بهداشت جهانی باشد که در این بحران در حال خدمترسانی به کشورهای مختلف است؛ اما مقصود من ایجاد یک نظام تدبیر عمومی است که بتواند این اطمینان را در انسان ایجاد کند که در زمان بحرانهایی از این نوع به کمک آسیب دیدگان بشتابد. به همین دلیل است که الان همه بشریت انتظار میکشد که ویرس کرونا خودش عقبنشینی کند و به نوعی دست انسان در برابر عاملی بحرانی مثل کرونا بالا رفته است. بنابراین نظام تدبیر بینالمللی دچار کم و کاستیهای جدی است و ایجاب میکند که نظام تدبیر بینالمللی تغییراتی را در خود ایجاد کند تا مبتنی بر شرایط جدید بتواند پاسخگو باشد. همین الان هم شما در اروپا و امریکا مشاهده میکنید که نسبت به این نظام تدبیر بدبین شدهاند و معتقدند که بلوک بندیهای اقتصادی و سیاسی کاری برای آنها نکرده است.
این نظام تدبیر در سطوح ملی و در سطح کشورها چگونه کار کرده است؟
در نظامهای تدبیر ملی هم در مواجهه با کرونا مشخص شد که تمام کشورها از امریکا و چین گرفته تا اروپا و ژاپن و... دچار نقیصه هستند. این نقیصه را چگونه میتوان تعریف کرد؟ من این نقیصه را بیتوجهی به تامین مالی برای رفع نیازهای رفاهی و تامین اجتماعی در کشورها میدانم. منظورم این نیست که همه کشورها در این خصوص یکسان هستند و کشورهای توسعه یافته با کشورهای در حال توسعه فرقی ندارند؛ به هر حال رسیدگیهای اجتماعی و رفاهی در کشورهای شمال اروپا با کشورهای فقیر آفریقایی و آسیایی شاید متفاوت باشد، اما منظور من مشکلات مشابهی است که بعد از بروز بحرانی از جنس کرونا همه اقتصادها و ساختارهای اقتصادی را درگیر خود ساخته است. امروز در اکثر کشورها دامنه وسیعی از بیکاری را شاهد هستیم، تعدیلهای اقتصادی را شاهد هستیم، فقیرتر شدن طبقات محروم را شاهد هستیم و تنهاتر شدن انسان را شاهد هستیم و...این نشان میدهد که ساختارهای تامین اجتماعی در سطح جهانی نیازمند بازتعریف هستند. حتی پیشرفتهترین کشورها هم در این زمینه دچار مشکلات عدیدهای هستند. نباید فراموش کرد که تامین مالی، تامین اجتماعی و توسعه رفاهی کاری بسیار پیچیده است و اکثر دولتها به برنامهریزی در این زمینه عادت نکردهاند. دولتها به جای برنامهریزیهای پیچیده ترجیح میدهند که مثلا پول نفت را بدون دردسر استفاده کنند.کشورهایی که درآمدهای بادآورده نفتی داشتند مثل ایران در این زمینه دچار کاستیهای فراوانی هستند.
منظورم این نیست که کاری نشده، مساله این است که برنامهریزیها بر اساس نیازمندیهای کشورمان پیش نرفته است. این نقیصه را کرونا به همه فهماند که باید طوری دیگر نظامهای تدبیر ملی مان را شکل بدهیم.
اگر ممکن است رویکرد گفتوگو را به سمت مشکلات اقتصادی داخلی پیش ببریم؛ ما چگونه باید با این مشکلات روبه رو شویم؟ مشکلاتی که شما فرمودید کرونا یکبار دیگر به ما یادآوری کرده که در خصوص آن چقدر ضعیف هستیم.
من با این شکل استدلال موافق نیستم. بهتر است استدلال را برگردانیم و به این شکل تغییر دهیم که نظام تدبیر ما برای مواجهه با مشکلات بحرانی از جنس کرونا چه باید بکند؟ یعنی چه راهکاری را تدارک دیدهایم تا در زمان بحران برای بیکاران بهترین عملکرد را داشته باشیم؟ در زمان بحران چه رویکردی را برای تداوم رشد تولید در نظر بگیریم؟ برای حمایت از مشاغل خرد چه راهکارهایی را باید مورد توجه قرار دهیم؟ برای توسعه مشاغل آنلاین چه باید بکنیم؟ وموارد دیگر. در کشورما از زمان رژیم قبلی و شاهنشاهی تاکید بر مدرنیزاسیون از طریق صنعتی شدن بالا بوده است و مساله رفاه اجتماعی و تامین آینده مردم اساسا در حوزه تصمیمسازیهای نظام سیاسی قرار نداشت و به عهده خود مردم بود. از آن زمان پاسخگویی به مطالبات رفاهی و تامین نیازهای اجتماعی و اقتصادی آنها به نهادهای محلهای، مذهبی و خانوادگی و...سپرده شده بود. این فرآیند در دهههای بعدی هم هرگز آنگونه که باید و شاید جدی گرفته نشده در حالی که نظام سیاسی که درآمدهای نفتی در سطح ایران را در اختیار دارد، در اولین گام باید برای رفاه مادی و معیشتی مردم قدم بردارد. باید به آینده مردم بیندیشد و برای آن برنامهریزی کند. کرونا به مایادآوری کرد که باید از هر روشی که ممکن است؛ ساختارهای مالی سازمان دهی شدهای را طراحی و عملیاتی کنیم تا در زمانهای بحرانی بتوانیم از آنها در راستای پاسخگویی به مطالبات مردم استفاده کنیم.
یعنی باز هم نیازمند تشکیل صندوق مالی تازهای هستیم. ما صندوق توسعه ملی را داریم.
موضوع عمیقتر از تاسیس یک صندوق مالی است. ما نیازمند ساختارسازی در این زمینه هستیم. یعنی باید یاد بگیریم زمانی درآمدهای نفتی بالایی داریم ذخیره کنیم برای روزهایی که دیگر تواناییهای قبلی را نداریم. اگر بخواهیم ساختاری را در اقتصاد و نظام حقوقی کشورمان برای افزایش رفاه اجتماعی انجام دهیم باید به اسناد بالادستی تکیه کنیم. قانون اساسی به حد کمال برای تامین رفاه مردم پیشبینی کرده است اما فرآیند عملیاتی ساختن این ردیفهای قانونی موفقیت آمیز نبوده است. در اقتصادی که هنوز برخی ارگانها و نهادهای دارای نفوذ، وجود دارند که اعتقادی به پرداخت مالیات ندارند؛ چگونه میتوان توقع ایجاد یک ساختار رفاه اجتماعی فراگیر را داشته باشیم؟ زمانی که کارمند جزو یک اداره یا کارگر دونپایه یک کارگاه اقتصادی هر ماه قبل از واریز حقوق مالیات خود را میپردازد، چگونه میتوان قبول کرد که برخی شرکتهای بزرگ و کارتلهای عظیم به خود اجازه دهند که مالیات پرداخت نکنند. بعد از خلاصی از کرونا باید اولویت را قرار بدهیم بر بازسازی ساختار بودجه دولت، بازسازی ساختار منابع ملی، بازسازی ساختار تولید ناخالص داخلی و امثال این موارد.
شما به بحث مالیات و سرمایهگذاری در تولید اشاره کردید؛ اما حوزههای دیگری هم در اقتصاد ایران وجود دارند که گفته میشود میتواند منشأ تاثیرات فراوانی باشد؛ مثلا حوزه گردشگری و...
اتفاقا یکی از خطراتی که در زمینه اقتصاد باید به آن توجه کرد همین بحث توسعه گردشگری است؛ اینکه رفاه اجتماعی و توسعه پایدار کشور را موکول به گردشگری کنیم که میآید و در کشورمان پول خرج میکند کار اشتباهی است؛ تجربیات جهانی نشان میدهد که در برخی موارد میتواند خطرناک باشد؛ تجربههای شمال آفریقا را در این زمینه داریم که کشورهایی چون مصر، مراکش، تونس و... به دلیل رکود جهانی و وابستگی بیش از اندازهای که به درآمدهای نفتی داشتند؛ دچار آسیبهای فراوانی شدند و به ترتیب سقوط کردند. ما باید خودمان را جمع و جو رکنیم باید هزینههای اضافی را حذف کنیم. باید استراتژیهای بینالمللیمان را در راستای تحقق رفاه اجتماعی ترسیم کنیم. باید ساختاری را ذیل عنوان ساختار برنامهریزی برای تغییر ایجاد کنیم که برنامه حرکت به سمت شرایط تازه را طراحی و اجرا کنند. اگر برنامه مدیریت تغییر را اعمال نکنیم از این کرونا بسیار خواهیم داشت و نوح پیغمبر دیگری را لازم داریم که گونههای انسانی را حفظ کند.
دولت برای تامین منابع خود دست به خصوصیسازی زده است، فکر میکنید این شکل از خصوصیسازی به نفع اقتصاد ماست؟
بحث خصوصیسازی بحث جامعی نیاز دارد؛ در کشور ما به نوعی تبدیل به بحثی ایدئولوژیک شده است. در کشورما اکثرا به این اعتقاد رسیدهاند که بنگاههای دولتی به خوبی اداره نشده و پروندههای فساد فراوانی در این زمینه تشکیل شده، اما مساله اساسی این است که هیچکس نمیگوید خصوصیسازی بدون برنامه چه ضرباتی را میتواند بر بخشهای مختلف ایجاد کند. به هر حال خصوصیسازی باعث اخراج کارگران میشود؛ باعث تعدیل میشود؛ باعث بروز آسیبهای اجتماعی میشود؛ آیا برنامههای خصوصیسازی ما پیوست آسیب اجتماعی دارد؟ پیوست حمایت از کارگران و شاغلین در بنگاهها را دارد؟ آیا به مشکلات برآمده از تعدیلها توجه شده؟ فکر میکنم پاسخ به اکثر این پرسشها منفی است. اینکه دل خوش کنیم و فکر کنیم که رونقهای مقطعی بورس همه مشکلات را حل میکند فکر درستی نیست. مردمی که امروز به بورس روی خوش نشان میدهند فردا ممکن است بازار تازهای را پیدا کنند و نقدینگی خود را از بورس خارج کنند. آیا دولت برای یک چنین شرایطی آمادگی دارد؟ بخشی از رفاه اجتماعی که من به عنوان یک ایده مطرح کردم از همین شرایط حمایت میکند. از مردم محروم حمایت میکند. از آسیبدیدگان نیروی کار حمایت میکند. از بازنشستگان حمایت میکند؛ از کسی که منابع لازم برای کار درآمدزا ندارد، حمایت میکند. دولتهای صنعتی امروز از طریق مهارت آموزی تلاش میکنند تا نیروی انسانی را مجهز به عواملی کند که بتواند در هر شرایطی از این مهارت استفاده کند. الان شما تصور میکنید چه میزان از اقشار محروم ما و نیروی کار ما به غیر از زور بازو به مهارت و توانایی خاصی مجهز شدهاند؟ در آلمان یک جوان که دیپلم میگیرد توانایی ورود سریع به بازار کار را دارد. یک دانشآموخته دانشگاهها به انواع مهارتهای اقتصادی مجهز شده است تا در مواقع ضروری بتوانند از آنها استفاده کنند. آیا ما ساختاری داریم که دولت از دستفروشان حمایت کند؟ شما به شهرستانها بروید ببینید چقدر دستفروش در کشور مشغول فعالیت هستند. در همین تهران خودمان از خیابان آزادی بگیرید تا چهارراه ولی عصر و ونک و تجریش دامنه وسیعی از فعالان حوزه دستفروشی قرار دارند که به دنبال کسب روزی هستند. تکلیف این طبقات اقتصادی بعد از بروز کرونا چه میشود؟ آیا بیمهای دارند، حمایتی دارند؟ خیر. اینجاست که اهمیت بحثهای مرتبط با رفاه اجتماعی برجسته میشود بدون دستیابی به یک چنین ساختاری از رفاه اجتماعی فکر میکنیم که باقی صحبتها و برنامهریزیها به نتیجه مورد نظر نمیرسد. شاید بتوان با یارانه و پرداخت نقدی تا مدت زمانی این فرآیند را تداوم بخشید اما در بلندمدت ممکن نیست. تنها مسیر عقلانی ساختارسازی برای ایجاد ساختارهای تامین اجتماعی است.