Performancing Metrics

پشت پرده تکذیبیه و ادبیات سخیف روابط عمومی رسانه ملی/ خود افشایی ناخواسته! | اتاق خبر
کد خبر: 465538
تاریخ انتشار: 8 مرداد 1404 - 21:39
انتشار خبر اشتباه پخش یک برنامه با اجرای فردی به نام م.س -با سوابق سوء استفاده از منابع مالی خیرین و بازداشت و ... در چند سال پیش- در تلویزیون و تکذیب آن با ادبیات عجیب روابط عمومی رسانه ملی، داستانی قابل تامل را از پشت پرده روایت می کند.
به گزارش اتاق خبر به نقل از تابناک- حرف اول؛ واکنشِ فرد بی‌گناه در برابر اتهام ناروا، با  واکنش فرد گناهکار، متفاوت و قابل تامل است. اولی ابتدا به لبخندی مردد دل می دهد و دومی، چون مارگزیده، از ترسِ سایه‌اش هم می‌لرزد و می آشوبد!
احتمالاً شما هم همداستان من باشید؛ آن‌گاه که تیری اتهام به سوی کسی نشانه می‌رود، بی‌آنکه هدفش آشکار باشد، اگر طرف مقابل بی‌گناه باشد، نخست لبخندی حیران تحویل می دهد، گویی در میان شوخی و جدی مانده است. بعد از لبخند است که احتمالا می گوید: حتما شوخی می کنی؟! سپس، چهره‌اش با همین تردید عجیبش، اما چون آینه‌ای شفاف، واقعیت را تا حدودی روشن می کند. این برخورد، یعنی احتمالا طرف بی گناه است.
 اما آن که گناهش چون دانه‌های تسبیح در مشتش است، بی‌درنگ به دفاعی خشمگینانه متوسل می‌شود: «سند بیاور! چه کسی گفته؟ اگر راست می‌گویی، مدرک را رو کن!» این توفانِ بی‌امانِ پرسش‌ها، خود گواهی است بر این که اتهام، به هدف خورده است.
حرف دوم؛ رسانه‌ای که بر پایه‌های استوارِ حقیقت بنا شده، چون کوهی استوار در برابر تندبادها می‌ایستد؛ اما آن‌که بنیانش بر خاک‌های سستِ توجیه است، با هر نسیمی به لرزه می‌افتد!
این قاعده در بسیاری از رفتارهای ما جلوه می‌کند. صدا و سیما، به‌عنوان رسانه‌ای ملی، اگر بر مدار اصول و اعتماد به نفس حرکت کند، آن‌گاه که خبری نادرست—مانند انتساب برنامه «اردوگاه م.س» به آن—در فضای مجازی منتشر می‌شود، با متانتِ پادشاهی خردمند، تکذیبیه‌ای روشن و مستدل منتشر می‌کند و از همکارانش می‌خواهد به منابع موثق تکیه کنند. اما اگر به جای پاسخگویی شفاف، به زخم‌های کهنه‌اش پناه ببرد و مدیر روابط عمومی‌اش با زبانی زهرآگین، منتقدان را «قلم‌فروش» و «پروژه‌بگیر» بنامد، آن‌گاه آشکار می‌شود که خود نیز می‌داند کارش بر مدار حق نمی‌چرخد. این‌گونه برخوردها، چون آتشی که از ترسِ تاریکی روشن می‌کنند، فقط تاریکیِ اعتبارشان را آشکارتر می‌کند.
 
حرف سوم؛ زبانِ تند، پرده‌دری است از درماندگی؛ و تأخیر در پاسخ، نشانه‌ای است از تردید!
ادبیات زمخت مدیرکل روابط عمومی صداوسیما—که مدعی شد «قلم‌فروشان، رئیس سازمان را نشانه گرفته‌اند»—بی‌آنکه بخواهد، روایتگرِ دو واقعیت تلخ است: نخست، آشفتگیِ درونیِ سازمان، و دوم، خشمِ ناشی از فرارِ مخاطبانِ میلیونی. گویا روابط عمومی عمداً چند ساعت تأخیر کرد تا انتقادات بالا گیرد و بهانه‌ای برای عقده‌گشایی بیابد. اما این «پیروزیِ ساختگی»، چه ارزشی دارد؟ تکذیبیه‌نویسی، کارِ هر رسانه‌ای است؛ اما تبدیلِ آن به «حماسه‌ی مقاومت»، فقط پرده‌برداری از بحرانی است که دیگر پنهان نیست.
 
پشت پرده تکذیبیه  و ادبیات سخیف روابط عمومی رسانه ملی/ خود افشایی ناخواسته!
حرف چهارم؛ اگر روزی برنامه‌سازانِ صداوسیما، به جای حلقه‌های دوستانه، به استانداردهای حرفه‌ای پایبند بودند، امروز مجبور نبودند با الفاظِ زشت، از کمبودهایشان بگریزند!
آقایان به منتقدان می‌گویند «قلم‌فروش» و «پروژه‌بگیر». اما خودشان بهتر می‌دانند که امروز قلم‌ها و برنامه‌ها در کدام بازار سیاه معامله می‌شوند. برنامه‌های بی‌مایه‌ای که با پول، آنتنِ رسانه‌ی ملی را تصاحب کرده‌اند، گواه این ادعاست. اگر امروز پول و پارتی داشته باشید، می‌توانید هر برنامه‌ای—ولو بی‌هویت—را روی آنتن بفرستید. پس این ادبیاتِ تحقیرآمیز، این تأخیر عمدی، و این جشنِ پیروزیِ واهی، همه نشان می‌دهد که باید نگرانِ آینده‌ی صداوسیما بود.
 
حرف آخر- رسانه‌ی ملی، گاه چنان در باتلاقِ خودساخته فرو رفته که حتی یک خبر اشتباه، و پشت بندش تکذیب‌نامه‌اش هم بهانه‌ای حماسه سازی می شود!
دوستان، با تحریفِ تحلیل—و مقایسه‌ی منتقدان با دشمنانِ دوران جنگ اخیر—سعی کردند آنها را «لجن‌پراکن» جلوه دهند. اما رسانه‌ای که از یک اتفاق ساده و از یک اشتباه برآمده از هر دلیلی،  برای خود «حماسه» می‌سازد، و ان را دستاورد برای خود – و نه اشتباه منتقدان- توصیف می کند، در واقع ناخواسته، فریاد می‌زند که خودم هم می‌دانم کجای کارم . 
و کاش رسانه ملی بداند که حتی  اگر منتقدان و ناشران خبر، علیه سازمان دشمنی می کنند، برخورد و شیوه روابط عمومی و وعواملش در این کارزار رسانه ای، بسی دشمنانه تر و کینه ورزانه تر است.
 منشأ این جنجال، تنها یک خبر مبهم بود و صداوسیما، در بهترین حالت، یک تکذیبیه‌ دیررس منتشر کرد. حماسه ای در انسو رخ نداده است. نهایتا اشتباهی در این سو جریان داشته است.
زوالِ رسانه‌ی ملی، زخمی است که به آسانی التیام نمی‌یابد. آن اردوگاه (برنامه م. س)را فعلا می شود رهایش کرد، اما این اردوگاه (رسانه ملی)  را دریابید.
نظرات
ADS
ADS
پربازدید