به گزارش اتاق خبر به نقل از رویداد۲۴ | لیلی پیری- لبنان در آستانه اتفاقی است که چهار دهه لافش را زدهاند؛ هفته گذشته تحت فشار واشنگتن، کابینه لبنان به ارتش این کشور مأموریت داد که انحصار سلاح را در اختیار بگیرد. این دستور به وضوح یک هدف اصلی داشت: حزبالله، گروه شبهنظامی شیعه در لبنان که از دهه ۸۰ میلادی بر زندگی سیاسی و اجتماعی کشور سلطه داشته و هنوز هم حدود ۵۰ هزار نیروی مسلح دارد، باید خلع سلاح شود. شگفتانگیزتر اینکه حتی رئیسجمهور لبنان در برابر تلاشهای ایران، حامی اصلی حزبالله، برای دخالت در این ماجرا ایستاده است. رسانههای غربی میگویند تغییرات بزرگی در راه است، ایران میگوید این تهدید بارها در چهار دهه گذشته تکرار شده و به جایی نرسیده_ادعایی که درست به نظر میرسد.
نشریه آنهرد گزارشی منتشر کرده و گفته حزبالله که زمانی نیروی مسلط در پارلمان، دولتهای پیاپی و خیابانها بوده، اکنون سرگردان شده، سازمانش فروپاشیده و رهبران باقیماندهاش نگران حمله بعدی هوایی اسرائیل هستند. رهبران لبنان هم میخواهند این فرصت را غنیمت بشمرند و نیروهای شبهنظامی را خلع سلاح کنند.
با این حال آنهرد هشدار داده که زمانبندی کنونی لزوماً به نفع لبنان نیست — و هر اشتباهی میتواند بهسرعت کشور را به آشوب بکشاند.
مایکل کرنز نویسنده این یادداشت میگوید: حزبالله بهخوبی میداند که دیگر آن نیروی هژمونیک و شکستناپذیر سابق نیست. در لبنان جدید، گزینههایش بسیار محدود شده است. به همین منظور، این گروه حتی در حال بررسی گزینه کاهش زرادخانه عظیم خود در ازای خروج نیروهای اسرائیل از مناطق مرزی جنوب لبنان است. اما در پالسی شوکآور، حزبالله و متحدانش جلسه مربوط به درخواست دولت برای خلع سلاح را ترک کردند و گفتند با آن جلسه «چنان رفتار خواهند کرد که انگار اصلا وجود نداشته».
در حال حاضر، احتمال آغاز جنگ داخلی جدید در لبنان کم است — دستکم فعلاً. حزبالله با وجود ضربات اخیر هنوز بخشی از دولت است و قدرت چانهزنی زیادی در ساختار سیاسی دارد. بنابراین، احتمالاً اختلافات فعلی فعلاً در پشتپرده باقی بماند. با این حال، اگر آمریکا به فشار بر کابینه ادامه دهد، اوضاع ممکن است تغییر کند.
البته اکنون آشکار است که هدف دولت ترامپ در لبنان فراتر از صرفاً خلع سلاح حزبالله است: این بخشی از یک تغییر توازن بنیادین در خاورمیانه است که ایران، سوریه، غزه و موارد دیگر را شامل میشود، و در نهایت به تکمیل نسخه بنیامین نتانیاهو از «خاورمیانه جدید» منجر خواهد شد. «تام باراک»، فرستاده آمریکا که طی ماههای گذشته ارتباطات دولت ترامپ با بیروت را تسهیل کرده، در اواسط ژوئیه صریحاً گفت: «اگر لبنان زودتر در صف قرار نگیرد، همه کشورهای اطرافش این کار را خواهند کرد.»
آنهرد هشدار داده که هر اشتباهی میتواند به سرعت اوضاع را از کنترل خارج کند. بهعنوان مثال، اخیراً طرفداران حزبالله در سراسر لبنان به خیابانها آمدند — هم بهعنوان نمایش قدرت و هم هشدار به ارتش. نگرانکنندهتر اینکه گروهی از معترضان در مقابل یک کلیسا در حومه جنوبی بیروت تجمع کردند. این رنگ و بوی آشکار فرقهای هرچند چیز تازهای نیست، اما همچنان حساسیتبرانگیز است، بهخصوص با اعزام ارتش به مقابله با تظاهرکنندگان حامی حزبالله.
در نهایت، این تظاهرات بدون خشونت پایان یافت؛ لاستیکها سوزانده شدند و بوق خودروها به صدا درآمد، اما معترضان تا روز بعد در خیابانها ماندند. یک مقام ارشد حزبالله هم گفت این گروه تنها از روشهای مسالمتآمیز برای مواجهه با تصمیم کابینه استفاده خواهد کرد و «به هیچ درگیری داخلی با ارتش یا هر طرف لبنانی دیگر» کشیده نخواهد شد.
آنهرد نوشته: امروز حزبالله سایهای از هیبت سابق خود است. از آغاز جنگ سال گذشته با اسرائیل، پنج تن از رهبران مهمش از جمله دبیرکل کاریزماتیکش، حسن نصرالله، را از دست داده است. بیش از آن، بیش از ۱۰ هزار کشته داده و شاید نیمی از زرادخانهاش نابود شده باشد. بنابراین، کار در چارچوب دولت تنها گزینه واقعبینانه باقیمانده برای حزبالله است. با این حال، بعید است حزب الله بدون گرفتن امتیاز سیاسی مهم، به طور یکجانبه سلاحهایش را زمین بگذارد.
مشکل رویکرد تهاجمی دولت لبنان این است که ترامپ بهدنبال توافقهای مورد نیاز برای چنین شرایطی نیست. در شش ماه گذشته جهان دیده که او در دیپلماسی بینالمللی بیشتر از هر چیز، به کسب پیروزی برای آمریکا و نقشآفرینی بهعنوان «کینگ میکر» (پادشاهساز) اهمیت میدهد.
نشریه آنهرد اذعان کرده سیاست آمریکا در قبال لبنان نه به نفع مردم یا نظام سیاسی آن، بلکه برای ثبت مهر شخصی ترامپ بر خاورمیانه جدید است. همین رویکرد را میتوان در سوریه دید، جایی که کمتر از یک سال پس از سقوط حکومت اسد به دست شورشیان اسلامگرا، کاخ سفید بیش از هر چیز به روابط آن کشور با اسرائیل اهمیت میدهد.
با وجود لغو تحریمهای دمشق، واشنگتن تنها برای فشار بر دولت جدید به برقراری صلح با اسرائیل تعرفه ۴۱ درصدی — بالاترین در جهان — بر سوریه اعمال کرده.
بنابراین، آمریکا میتوانست نقش سازندهای هم در لبنان و هم در سوریه داشته باشد، اما تا زمانی که صرفاً بر اهداف محدود خود و اسرائیل متمرکز باشد، این فرصت از دست میرود. این روزها، همانطور که اعتراض مقابل کلیسا نشان میدهد، تنشهای فرقهای در لبنان در کمین است.
به بیان دیگر، فشار بیش از حد بر حزبالله بدون برنامهای برای جلب رضایت پایگاهش، میتواند دوباره جوامع مذهبی لبنان را علیه هم بشوراند. در سوریه نیز موازنه فرقهای پس از جنگ بسیار شکننده است و ممکن است کاملاً از هم بپاشد.
آنهرد در پایان نوشته: اگر ترامپ واقعاً به کمک به دولت لبنان باور داشت، اجازه میداد این روند با حساسیتهای ویژه سیاست لبنان هماهنگ شود — مثلاً با کاهش تدریجی زرادخانه حزبالله همراه با عقبنشینی متقابل اسرائیل، یا حتی خلع سلاح غیررسمی که به حزبالله اجازه دهد وجهه مقاومت خود را بهشکل نمادین حفظ کند.
جزئیات هرچه باشد، اصل اساسی این است که به دولت لبنان — هرچند تحت فشار — فرصت داده شود تا خود گفتوگو را هدایت کند. در غیر این صورت، قدرتهای بزرگ دوباره لبنان را به مهرهای در بازی منطقهایشان بدل خواهند کرد، با این تصور که بهتر از مردم لبنان میتوانند مشکلاتشان را حل کنند. آمریکا فاصله چندانی با درست عمل کردن ندارد — کافی است کمی عقبنشینی کند و اجازه دهد لبنانیها خودشان جزئیات را تعیین کنند. متأسفانه، صبر واژهای نیست که معمولاً در خصوصیات دونالد ترامپ پیدا شود.