
فرزند آیت الله سلطانی طباطبایی، آیت الله زادهای است که در اروپا تحصیل کرده و بروبیایی به بیت امام راحل در نجف و دفتر ایشان در نوفل لوشاتو داشته. نام او با روحانیت و خانواده امام (ره) گره خورده است.
صادق طباطبایی در مصاحبه با روزنامه قانون درباره اقتصاد در دوره جنگ میگوید: در آن دوره قسمت عمده درآمدها از نفت بود. کشور جمعیت کمتری داشت و تولیدات تا حدودی رونق داشت. اما برای آنکه تولید پاسخگوی نیاز باشد ابتدا توجه ویژه به جبهههای جنگ میشد و سپس مازاد نیاز جبههها وارد بازار مصرف داخلی میشد. در نظر بگیرید کارخانههایی را که باتری تولید میکردند، ظرفیت کارخانهها محدود بود. درآمد ارزی هم محدود؛ نفت هم بیشتر از ۸ دلار قیمت نداشت. ۵/۴ الی ۵ دلار هزینه استخراج نفت است. در معاملات و معادلات هم تحریم هستیم. تولید داخلی باتری با بالاترین ظرفیت انجام میشود، اما یک چاه مصرف داریم به نام جبهه؛ مدیریت اینگونه حکم میکند: آیا وقتی در خانه شما برق قطع میشود چراغ قوه بیشتر احتیاج دارید یا سربازی که در جبهه و درشب میخواهد از این سنگر به سنگری دیگر برود؟! بنابراین درمصرف بودجه، مسئله جبهه تعیین کننده است. در این صورت تولید به مقداری که تأمینکننده حداقل نیاز جبهههاست در اولویت قرار میگیرد، بقیه وارد بازار میشود. وقتی تولید مازاد به بازار میرود بدیهی است که این عرضه پاسخگوی تقاضاها نیست؛ لذا طبیعی است که قیمتها بالا برود.
اما برای اینکه قیمت افزایش پیدا نکند، دولت میآید کانالیزه و کوپونیزه میکند. مازاد آن نیاز را هر کسی خواست میتواند از بازار تهیه کند. پولش را اگر دارید باتری خارجی در بازار موجود است، براحتی میتوانید تهیه کنید. پس اولویتها به نیازهای جنگ داده میشد با درآمدهای محدود ارزی؛ نتیجتا تولید داخلی متناسب با شرایط با حداکثر ظرفیت کار میکرد. یا تولیدات کشاورزی کشور بهگونهای بود که اغلب وارداتی از خارج نداشتیم. همان سیاستها باعث شد تا سال ماقبل ریاست جمهوری آقای خاتمی به جایی رسیدیم که دیگر نیازی به واردات خیلی از اقلام از جمله گندم از خارج نداشتیم.
در حالی که در دولت فعلی چندصدهزارتن از مایحتاج کشور در بخش گندم از واردات تامین شد. بنابراین اقتصاد در آن شرایط مبتنی بر نیازمندیهای جبهه، کنترل مصرف و مصرفی متناسب، تقسیمبندی نیازمندیها بر اساس سیستمی مشخص بود و مازاد بر آن هم در بازار موجود بود. اگر کسی دلار آزاد داشت میتوانست در بازار کالای مورد مصرف خود را تأمین کند. البته مقداری واردات برای تقویت تولید داخلی هم داشتیم.
وی درباره کالاهای مصرفی هم میگوید: در کالاهای خوراکی و پوشاکی وضع همینگونه متعادل بود. در واقع همین سیاست کمک کرد به حداکثر تولیدات داخلی؛ و عجیب اینکه هیچکس هم غر نمیزد. کسی اعتراض نمیکرد. وقتی که اعلام میکردند سهمیه سرانه مثلا ۵۰ گرم کره است، کسی اعتراض نمیکرد. اما امروز ممکن است حتی توهین تلقی شود. در آن زمان مردم نیازهای جبهه را میدیدند. مردم حتی برای سربازان خط مقدم غذای گرم میبردند.
در جنگ وقتی لشکری حرکت میکند، آشپزخانهاش هم باید با او حرکت کند. در حالی که ارتش و نیروهای ما توان این لجستیک را نداشتند. کاری که دولت میکرد آن بود که نیازهایی که در داخل موجود نبود، مانند ماسک و ابزارهای جنگ را فراهم میکرد. مقدار ارزی که ما از منبع درآمدی نفت داشتیم اول صرف هزینههای جبهه مشخص میشد و مازاد آن برای مصارف دیگر بود. با حضوری که مردم در صحنه داشتند همه چیز را از خودشان میدانستند با نهایت صداقت، همکاری داشتند. هیچ حیف و میلی صورت نمیگرفت.