Performancing Metrics

خاستگاه پولداران ايراني | اتاق خبر
کد خبر: 343369
تاریخ انتشار: 28 اردیبهشت 1395 - 16:12
شايد روزي نباشد كه يكي از شبكه‌هاي مجازي تصويري از «بچه‌پولدار»‌هاي تازه به دوران رسيده منتشر نكنند.

اتاق خبر: شايد روزي نباشد كه يكي از شبكه‌هاي مجازي تصويري از «بچه‌پولدار»‌هاي تازه به دوران رسيده منتشر نكنند. يك زماني خودشان صفحه‌يي در اينستاگرام درست مي‌كنند و زماني ديگر براي‌شان صفحه مي‌گذارند. هرچه هست آن است كه آنها در اين شبكه‌ها، پول باد آورده پدري‌شان را به رخ ديگران مي‌كشند. اگر كمي در زندگي اين «بچه‌پولدار»‌ها كندوكاو كنيد متوجه مي‌شويد پدر اكثر آنها اگر رانتخوار نباشند از مزيت‌هايي كه شرايط اقتصادي-سياسي كشور به‌طور ويژه براي آنها فراهم كرده برخوردار شده‌اند. برهان خلف اين مساله آن است كه پول اين افراد نه از شايستگي به دست آمده و نه از كارآفريني، پس سوال اين است كه آنها چگونه پولدار شده‌اند ؟
در اصل در يك اقتصاد نرمال و بهنجار، يعني اقتصادي كه با قاعده بازي عادلانه پيش مي‌رود و از منابع طبيعي خود براي هزينه‌هاي جاري استفاده نمي‌كند فردي مي‌تواند به ثروت خود بيندوزد كه بتواند خلأهاي موجود را تشخيص دهد و متناسب با سلايق مصرف‌كننده، كالا يا خدمات توليد كند. في‌الواقع مي‌توان گفت كه در يك اقتصاد بهنجار، ابداع و نوآوري شرط اساسي توليد ثروت است. كافي است در اين خصوص به ثروتمندان كشورهاي ديگر نگاهي بيندازيم. از «راكفلر» اوايل قرن بيستم گرفته تا «بيل گيتس» و «وارن بافت»كنوني امريكايي يا «لاكشمي ميتال» هندي يا لرد هوارد د بالدن بريتانيايي، توليد ثروت همه در يك چيز مشترك است و آن نوآوري و شايستگي است. آن‌طور كه در كتاب «پرايز»‌ دانيل يرگين نوشته شده راكفلر از يك خانواده متوسط پايين بود اما با هوش و ابتكاري كه داشت و شرايط اقتصادي كه براي او و امثالهم فراهم شده بود، توانست بزرگ‌ترين شركت نفتي جهان «استاندارد اويل» را پايه‌گذاري كند. مي‌گويند او اجازه نمي‌داد فرزندانش براي رفتن به مدرسه از خودروهاي شخصي خانواده استفاده كنند بلكه بايد با پاي پياده مي‌رفتند؛ دليلش را آن‌طور كه مي‌گويند «كشيدن سختي» مي‌دانست تا «قدر عافيت» را بدانند. بيل گيتس فرزند يك خانواده متوسط امريكايي بود كه از محل ابداع ويندوز و مايكروسافت كه به جرات مي‌توان گفت انقلابي در برنامه‌نويسي‌هاي كامپيوتري پديد آورده، ‌ثروت اندوخته و ثروتش اكنون بالغ بر 85ميليارد دلار است. آن‌طور كه گفته مي‌شود او جز محل سكونت شيوه زندگي خود را تغيير نداده و كماكان مثل گذشته كار مي‌كند. مثال‌هاي بي‌شماري درمورد اين‌گونه افراد مي‌توان آورد و اين افراد هم برخلاف رانتخواران  ابايي ندارند كه ميزان ثروت و دارايي‌شان بيان شود زيرا كسب اين ثروت و دارايي از محل نوآوري و ابداع است كه افتخار هم محسوب مي‌شود.  حال زاويه ديدمان را تغيير دهيم و به سمت كشوري بچرخانيم كه دارايي اصلي‌اش منابع طبيعي مانند نفت است. نفت فروخته مي‌شود و پولش وارد چرخه اقتصادي كشور مي‌شود. با اين‌حال قاچاق نزديك به يك‌پانزدهم توليد ناخالص داخلي آن است زيرا سود آن بسيار بيشتر از توليد داخل و حتي واردات رسمي است. جنسي كه از چين وارد مي‌شود با 50برابر قيمت فروخته مي‌شود. هر چيزي در اين كشور با ترفندي مي‌تواند به پول تبديل شود. به مخيله چه كسي مي‌تواند خطور كند كه حتي كاشي‌‌هاي پياده‌روهاي اين كشور اجاره داده مي‌شود و نهادي هم نيست كه بتواند آنها را جمع كند؟ در اين كشور روابط كارگر و كارفرما آنچنان سخت است كه كارفرما حاضر است زمين كارگاهش را بفروشد و پولش را در بانك سپرده‌گذاري كند، ‌زيرا سود حاصل از آن چندبرابر بيش از درآمدي است كه مي‌تواند از محل كارگاهش به دست آورد. اين كار يعني بيكار شدن چند نفر و احتكار پول. آيا در اين كشور نوآوري شكل مي‌گيرد؟ در اين كشور چگونه مي‌توان ثروت را قدر دانست؟ بدون شك قاعده بازي اقتصادي در اين كشور با كشورهاي ديگر متفاوت است. توليد در اين نوع كشورها هزينه‌برتر از هر چيز ديگري است. كافي است به تعداد مصوبات و قوانيني كه دست و پاي توليد را مي‌بندند نگاهي بيندازيد. اگر آن‌طور كه به‌طور رسمي بيان شده كه بيش از 1800قانون متعارض وجود داشته باشد در آن صورت تكليف سرمايه معلوم است كه به كدام سمت و سو برود.  ذات و طبيعت انسان به‌گونه‌يي است كه قدر ثروتي كه از راه رانتخواري به دست مي‌آيد را نمي‌داند و تربيتي كه از اين طريق مي‌شود به‌گونه‌يي است كه «جوهر كار» در آن ناپيداست، براي همين هم هست كه به‌راحتي از دست مي‌رود و دود مي‌شود و به هوا مي‌رود. ارزش افزوده اين نوع ثروت‌ها صفر و حتي منفي است، از اين رو نه ثروت اين نوع كشورها باارزش است و نه ثروتمندان آن؛ فرزندان آن هم به‌دنبال يك‌شبه پولدار شدن هستند.

منبع: تعادل

نظرات
ADS
ADS
پربازدید