به گزارش اتاق خبر، جایی که بوی برنج ایرانی همراه با برنج دودی بهویژه اگر نزدیک ظهر باشد، گرسنهات میکند و دیدن کیسههای باز برنج خوب ایرانی و در کنارش «باسماتی» که حتما نامش را شنیدهاید و میدانید سوغات چند سال اخیر دلالهاست، برنجی که با حدود ۳هزار تومان با قدکشیده و خوشگل سفرههای بسیاری از خانهها را رنگین کرد و بعد چه حرفها که درنیامد، راست و دروغ و پندارها.
بعضیها گفتند با میکروب همراه است، سرطانزا است و با این همه هر روز قیمتها بالا رفت البته دلیلش، بالا رفتن برنج ایرانی بود، برنج بینام و خوشنام و قاطی و در هم با انگهای مختلف و حالا بهویژه در این یکسال اخیر برنج مرغوب و گران و آن روزگار که بالاترینش ۷هزار تومان به فروش میرفت و داد همه را درآورده بود حالا حالت ایست ندارد، شده دلار و یورو، شده سکه طلا، و هیگران و گرانتر و نمیخواهد هم متوقف شود، بار اصلی این اتفاق هم به گردن بعضی کارخانهدارها و برنج فروشهای دست اول و مخلوطکنندگان و صدالبته همان دلالهای سرشناس است و البته همه مردم و مصرفکنندگان نان و برنج در شهرها و روستاهای ایران هیچ خبری از واقعیت ماجرا ندارند و با این همه درحالی که بسیاری از مردم در جامعه ایرانی که جزو پلوخورهای حرفهای هستند فکر میکنند فقط یکی دو نوع برنج در دیگهای خانگی تبدیل به پلو میشود، باید بدانیم انواع برنج با انواع پخت در سفرهها و روی میز ناهار و شام خودنمایی میکند اما این برنجها چیست و چه قیمتهایی در وضعیت فعلی دارد؟ اول به انواع برنج و نام و قیمت آنها توجه کنیم.
برای مثال برنج هاشمی که از پرمحصولترینهاست و البته معروف است قد نمیکشد، یعنی کمتر ری میکند و در بازار حضرتی و راسته مولوی به بهای کیلویی ۶۵۰۰ تومان عرضه میشود، برنج طارم که میگویند اصل هم هست یعنی مخلوط با دیگر برنجها نیست نیز با همین قیمت عرضه میشود، اما خبرگان بازار معتقدند اگر خالص باشد به بالای ۷هزار تومان برای هر کیلو عرضه میشود، اما جریان مخلوط و خالص چیست، قضیه اینطوری است که بعضیها که نمیخواهند نان حلال بخورند و به پول بیشتر از محبت به مردم علاقهمند هستند، با مخلوط کردن برنج طارم و برنج پرمحصول درجه پایینتر به پول بیشتری میرسند.
حاج محمودخرازی از عمدهفروشهای برنج، دور از چشم همکاران میگوید:
ـ من خودم ندیدهام، فقط راوی گفته بعضیها هستند، بین این همکاران محترم و ساکن در بازارهای شمال ایران که طریق ویژهای را در مخلوط کردن برنج در کیسههای ۲۰ کیلویی بهکار میگیرند، آنها با یک لوله بخاری تمیز که تا انتهای کیسه برنج قرار میگیرد اقدام به طراحی میکنند، به این صورت که بیرون لوله بخاری تعبیه شده در کیسه را برنج به اصطلاح مرغوب ریخته و سفت میکنند و داخل لوله را نیز پر میکنند از برنج نوع بعدی یعنی ارزانقیمت بعد هم در گونی را میدوزند، در این برنج فروشیها وسیله فلزی نوک تیزی هست به نام «بمبو»، این وسیله را برای شناخت برنج داخل کیسه کرده و برای مظنه مقداری بیرون میآورند، که بهطورمعمول تا همان برنج اطراف کیسه است که برنج خوب را نشان میدهد، وقت خالی کردن کیسه برنج خانمهای خانهدار خودبهخود مخلوط میکنند، اما هنگام شستن برنج حتما دیدهاند و دیدهاید یک نوع برنج به صورت استخوانی است و نوع دیگرش براق مثل برنج پلاستیکی است. برنج براقها بیشتر یا پرمحصول است و یا پاکستانی... حالا محاسبه کنید یک کیلو برنجی را که خریداری کردهاید به بهای ۷ هزار تومان، در اصل چند برایتان تمام شده است.
فقط میتوانم به حاجآقای با خبر از وقایع مربوط به برنج لبخند بزنم، اما او خودش میداند این لبخند چه معنا و مفهومی دارد.
اما سالاری
برنج سالاری در بازار امروز اصلا معروفیتی ندارد، مثل کات «برنج ویژه شیراز» است که فقط نصیب زمیندار و آدمهای ثروتمند که در بازار شناخته شده هستند میشود. برنج شیرازی اصیل از قرار خوش طعمترین برنج در ایران است، اما برنج سالاری مثل یک عتیقه در بازار برنج است، میگویند دو برابر خودش ری میکند، برای دستیابی به واقعیت، دو پیمانه از سالاری در یک ظرف و دو پیمانه هم از برنج خوب بازار در ظرف دیگر و با انجام رفتارهای یک گونه، روی چراغ قرار گرفته و سرانجام وقتی برنج آبکشی شده در دو دیس مجزا ریخته شد، برنج سالاری یک برابر و نیم برنج بازاری درآمد، به عبارتی برنج بازاری برای ۴ نفر و برنج سالاری به اندازه خوراک ۶ تا ۷ نفر درآمد... بر همین اساس هم خیلی از شالیکاران، برنج مرغوب و کممحصول را ترجیح میدهند.
این را هم بدانیم در راستههای فروش برنج در میدان محمدیه تهران نمیتوان به قیمت واحد دست یافت، بستگی به آشنایی یا برخورد دارد، اما مهمترین دلیل در بیتوازنی در ارائه و قیمت یکسان، حضور دلالهای کهنهکار است که بهشدت جلوی ارزانتر شدن برنج را میگیرند، آنها با ترفندهایی مختلف و ازجمله انبار کردن برنج در انبارها و خانهها و حتی خانه مشتریان شناخته شده، ناگهان کمبود برنج در بازار را باعث میشوند و درنتیجه قیمت را هم بالا میبرند، به قول یک خانم و آقایی که برای خرید برنج سالانه به راسته برنج فروشهای مولوی تا میدان محمدیه آمدهاند، ما مردم بهویژه در تهران به دلایل مختلف عادت کردهایم به مجرد شنیدن یک خبر در شهر، مثلا همین امکان گرانتر شدن بهای برنج، اقدام به خرید ۲ تا ۳برابر آن میکنیم که یک وقت کم نیاوریم، مثل آن بنده خدایی که به هنگام شنیدن شایعه کمبود آرد نانوایی، به گفته نزدیکانش در یک مورد ۳۰۰ قرص نان بربری را از نانواییهای مختلف خریداری کرده و برای نگهداریش آنها را روی بند رخت خشک کرد و پس از ۲، ۳ماه که دید کمبودی پیش نیامده، به ناچار همه نانها را به نان خشک فروشها داد و به جایش نمک کوبیده گرفت، حالا شده وضعیت ما، مثلا درباره ماش و عدس، مصرف ۶ماهه ما چقدر است که قیمتش در همین مدت دو برابر شده، یعنی ۱۰۰درصد بالا رفته، درباره همین برنج مگر ۳سال قبل اعلام نشده بود که تا پایان سال ۹۳، در زمینه تولید و عرضه برنج خودکفا میشویم، پس وجود این همه برنج پاکستانی، هندی و... در بازار برای چیست؟ تبلیغ شفاهی دلالها تا چه اندازه اثر دارد و آیا به فکر خانوادههایی که توان خرید برنج که مرتب درحال کم و زیاد شدن قیمت است را ندارند، نباید باشیم؟
همه اینها درحالی است که برداشت برنج کشت نوع اول آغاز شده و به زودی بازار را انباشته میکنند. لااقل اطلاعرسانی شود.
چه ارزان!
به هر حال بعد از قیمت پایینها در بازار برنج به ارزانترینها میرسیم، مثل برنج پاکستانی نزدیک ۳هزار تومانی بگذریم از اینکه حتی در میان برنجهای گرانقیمت کیسهای مارکدار هم به نوعی نفوذ میکنند، مثلا شنیده شده که برنج معروف و بستهبندی شده را پشت مغازه و در انبار باز کرده و آن را به قیمت حتی بالاتر و درجه یک و به قول خودشان «سالاری» عرضه میکنند، خریدار هم با اطمینان از اینکه این برنج دیگر حرف ندارد آن را به بهای زیرمیزی ۱۲ تا ۱۵ هزار تومان میخرد و نزد این و آن و در مهمانیهای بزرگ سربالا میگیرد که برنج سالاری تقدیمتان کردم... درحالی که بعضی برنجشناسهای بازاری معتقدند برنجسالاری... مثل چای درجه یک لاهیجان آنقدری عمل میآید که به مصرف خصوصی برسد.
داستان «پلو» در خانوادهها
برنج فقط در ایران و سفرههای ایرانی نیست که جایگاه دوم را بعد از نان دارد. مصرف برنج در کشورهای چین و ژاپن و هند بسیار متداول است که نوع پخت آن البته در هر کشور با دیگر کشورها تفاوت دارد. مثلا در شهرهای خودمان برنج به صورت آبکشی و کته از سوی کدبانوهای خانگی تهیه میشود و در سفرهها قرار میگیرد که نوع آبکشی شده دانه بلند همراه انواع کباب تزئین و به مصرف میرسد و درباره کته هم بیشتر همراه خوراکهای به اصطلاح آبدار و انواع خورشها تعارف میشود.
اما قصه برنج در خانوادههای ایرانی با روایتهای مربوط به مصرف مرغ همخوانی پیدا کرده است، برای مثال در گذشتههای نهچندان دور برنج به اندازه مصرف خانواده و برای یک شب پیمانه میشد و در ظرف بزرگی در آب قرار میگرفت تا حسابی خیس خورده و ری کند. این یک شب قبل هم معمولا چهارشنبهها بود و شب پخت و مصرف پنجشنبه بود، شبی که همه افراد خانواده در یک زمان دور سفره یا میز غذاخوری قرار میگرفتند، رسم بر این بود که پلو در شبهای خاص به کار گرفته شود، مثل شبهای قبل از تعطیل و حتما هم پنجشنبه، روزهای جمعه به ویژه ظهر هنگام و ناهارخوران، در مهمانیهای خانوادگی و فامیلی نیز غذای معروف و اشتهاآور پلو و خورش بود...
درباره مرغ که امروزه پیوسته در سفرهها حضوری مستقیم دارد نیز، اختصاص به زمانهای خاص داشت، حتی میگفتند چون در خانواده مریض داریم باید مرغ داشته باشیم، اش و سوپ و مرغ لای پلو به هنگام بیماری مصرف داشت و برای همین هم میگفتند...
مگه مریض داریم که مرغ بپزیم؟
بقیه روزها و شبها اختصاص داشت به غذاهای معروف به حاضری مثل آبگوشت و کتلت و کوکو و... و البته بیشترین مصرف بهویژه در تابستان همان سوپ سرد معروف بود، یعنی آبدوغ خیار... برای همین هم پلوخوری یک ارزش غذایی مطرح میشد. با افزایش جمعیت شهری و روستایی، زمینهای نزدیک به آب زیر کشت برنج رفت و چون از منظر اقتصادی خوب جواب میداد، سال به سال بر این زمینها افزوده شد و در نتیجه نیز کارخانههای برنجکوبی نیز بیشتر شد، وقتی قرار بود برنج در سفره جا باز کند نزدیکترین غذای همراهش مرغ بود و با شکلگیری مرغداریها و ماشینی شدن کارگاههای مرغداری بالاخره این دو غذای اصلی را نزدیک هم قرار داد، و اکثریت جامعه پلو (یعنی برنج) را به نوعی برای مصرف یکسال انبار کردند و با رواج و بکارگیری یخچالها و به دنبال آن فریزرها نگهداری انواع مرغ و گوشت باب شد که امروز ادامه آن را شاهد هستیم.
امنیت غذایی، امنیت اجتماعی
همه قراردادهای اجتماعی برای فرد و جامعه از امنیت سرچشمه میگیرد و امنیت اجتماعی راهکارهایی را برای ایجاد امنیت غذایی و مصرف به اندازه یا حتی فراتر از برنامه فراهم میآورد. زمانی که خانوادهها توانستند با کار و زحمت روز به روز از امکانات به وجود آمده بهرهبرداری بیشتری بکنند، در نتیجه وضعیت بهتر ایجاد شده بهرهبرداریهای افراد جامعه نیز شکل گرفت، به گونهای که نسل امروزی، اصلا به خاطر هم نمیآورد خانواده قبلی و قبلیترش برای حفظ اقتصاد خانواده، در ماه ۴ یا ۵ بار برنج مصرف میکردند و برای مصرف مرغ هم یا مواقع بیماریهای فصلی باید پیش میآمد یا در یک مهمانی آبرومندانه آن را به سفره مصرف میآوردند.
و بنابراین آزادی مصرف غذایی در زمینههای مصرف نان و نانهای مختلف، برنج در انواع گوناگون و نیز مرغ و گوشت، نتیجه بردباری و قبول زحمت پدربزرگها و مادربزرگهای جامعه بوده است و چهبسا... خواهد بود، به هر حال غذا بخش مهمی از سلامت و بهداشت را در خانواده تشکیل میدهد.
منبع: صمت