اتاق خبر: بعضي از مسائل ظاهري بديهي دارند اما زماني كه نحوه برخورد با آن پديده را ميبينيم، متوجه ميشويم فلسفه وجودي آن درك نشده است. يكي از مسائل بديهي مديريت گروهي بر نهادهاي مختلف است. در شركتها و تشكلها شاهد هستيم كه قوانين و آييننامهها حداقل تعدادي را براي هياتمديره يا هيات رييسهها مطرح ميكنند. در حقيقت كمتر نهادي را ميتوان يافت كه قانون توليت آن را تنها به يك فرد واگذار كرده باشد و در اكثر نهادها مديريت به صورت جمعي صورت ميگيرد. در حال حاضر 2 رويكرد نسبت به اين موضوع در تشكلها وجود دارد. در بعضي تشكلها شاهد هستيم كه رييس تمام اختيارات را بر عهده ميگيرد و هيچ كاري بدون نظر وي ممكن نيست. در اين شرايط ساير اعضاي هياتمديره يا هيات رييسه عملا تشريفاتي هستند و در امور هيچ گونه دخالتي نميكنند. در حالت دوم تشكلهايي را ميبينيم كه كليه اعضاي هيات رييسه در آن نقشي قابل قبول دارند و عضويت در هيات رييسه داراي اهميت است. در اين شرايط هم رقابت زيادي بر سر كسب كرسي هيات رييسه آغاز ميشود و افراد براي حضور در هيات رييسه حتي در شرايطي كه رييس نيستند، تلاش ميكنند. با اين وجود هنوز يك مساله اصلي مغفول واقع شده است و آن اهميت تقسيم كار در هيات رييسهها است. اگر قرار است هر فرد در هيات رييسه كاري جداگانه را در نظر بگيرد و انجام دهد عملا علت وجودي روش گروهي در مديريت زير سوال ميرود. در حقيقت هيات رييسه به جاي رييس مورد تاكيد قانون بود تا نه يك فرد بلكه يك تيم مديريت را برعهده گيرد. اما در ايران مشكل از آنجايي آغاز ميشود كه افراد به جاي راي دادن به تيم به فرد راي ميدهند و پس از ايجاد هيات رييسه تازه افراد آن ميخواهند تقسيم وظايف انجام دهند. براي مثال در اتاق بازرگاني ايران بدون آنكه به امكان تجميع تيم هيات رييسه توجه شود به روش سنتي بر سر تعداد كرسي ميان گروههاي صاحب نفوذ معامله صورت ميگيرد. در دوره هشتم معامله به اين صورت بود كه محسن جلالپور به عنوان يك رييس اتاق شهرستان نقش وزنه تعادلي و رياست را ايفا كرد و 3 كرسي سهم تهران و 3 كرسي سهم شهرستانها شد. درباره افراد اين 3 كرسي نيز گروه مقابل حق نظر دادن نداشت. در اتاق هفتم، ششم و پنجم نيز چنين موضوعاتي وجود داشت. شايد دليل اينكه تا قبل از اتاق پنجم رضايت از اتاق بازرگاني بيشتر بود در اين نكته نهفته باشد كه رييس وقت خود ساير اعضاي هيات رييسه را انتخاب ميكرد و تيمي از هيات رييسه كارها را در پيش ميگرفت. هرچند اين روش دستوري نيز داراي نقصهاي فراوان است ولي لااقل هيات رييسهيي هماهنگ را ايجاد ميكند. نكته ديگر درباره علت تعدد افراد در هيات رييسهها اين است كه هيچ فردي داراي تمام ويژگيهاي مورد نياز تشكل نيست بلكه هر فرد ميتواند تنها در چند مبحث متخصص باشد. به همين دليل نياز است كه هيات رييسه به صورت كاملا دقيق از قبل انتخاب شود. در حال حاضر ما شاهد اين هستيم كه در بهترين حالت بعد از انتخابات افراد به فكر تقسيم وظايف ميافتند در حالي كه پيش از انتخابات بايد چنين موضوعي روشن شود. امروز تمام تمركزها در انتخابات رييس و انتخابات نايبرييس يا خزانهدار احتمالي بر اين مساله است كه چه كسي ميتواند راي كافي را كسب كند ولي كمتر كسي به اين موضوع ميپردازد كه رييس يا نايبرييس آتي بايد چه ويژگيهايي داشته باشند؟ پاشنه آشيل هيات رييسه فعلي كجاست و به چه روشي ميتوان اين هيات رييسه را تقويت كرد؟ آيا ما به رييسي پركار و جوان احتياج داريم يا فردي با تجربه؟ براي نايبرييس يا خزانهدار آتي چه ويژگيهايي بايد در نظر گرفت؟ اينها همه سوالاتي است كه امروز هيچ كس به آن توجهي ندارد.
منبع: تعادل
95103