کد خبر:
39681
تاریخ انتشار: 3 اردیبهشت 1392 - 09:28
محمد شهاب
بهار- ولخرجیهای دولتهای ایران رفتاری است که به قاعده تبدیل شده است، اینگونه نیست که اگر بخواهیم دولت را مورد سرزنش قرار دهیم چیزی عوض شود. نگارنده معتقد است باید از انتقادهای ظاهری گذر کنیم و به این سوالات پاسخ دهیم که دولتهای ما را چه میشود که دست به ولخرجی میزنند؟ دولتهای ما را چه میشود که در شرایطی که تولید دچار مشکلات مالی است در شرایطی که جامعه از رکود تورمی رنج میبرد، دست به ولخرجی میزنند.. گاهی این ولخرجیها عیان میشود و گاهی این ولخرجیهای عیانشده مورد نکوهش قرار میگیرد و گاهی نه، ولی به هر حال نفس رفتار یکی است... حال سوال اینجاست که این رفتار که نه فقط در این دولت بلکه در دولتهای قبل هم شاهد بودیم چگونه قابل توجیه است؟
میخواهم سوال دیگری را در کنار این سوال مطرح کنم، علاقهمندان به اقتصاد و سیاستهای اقتصادی دولت ایران به خوبی میدانند که دولتهای ایران بهشدت تمایل به سیاستهای تعدیل ساختاری نشان دادهاند، سیاستهای تعدیل ساختاری به دنبال کاهش هزینههای حاکمیتی و حمایتی دولت از تولید بوده است، هدف سیاستهای تعدیل کاهش هزینههای دولت و افزایش درآمدهای دولت (مثلا افزایش نرخ ارز به اسم آزادسازی قیمتها) بوده است، حال سوال اینجاست که دولتهای ایران که علاقهمند به اجرای سیاستهای تعدیل ساختاری بودهاند تا از این رهگذر هزینههای خود را کاهش دهند، چگونه است که در «ولخرجگری» دست از کمکردن هزینه برنمیدارند؟ آیا نباید از خود بپرسیم مشکل اصلی چیست؟ چرا وقتی به تولید میرسد دوست دارند از هزینهکردن طفره روند ولی زمانی که به ولخرجی و هزینههای غیراولویتدار میرسند، هزینهکردن را به مثابه سرمایهگذاری میبینند؟
به نظر میآید مشکل اصلی را نمیتوان در دولت فعلی جستوجو کرد چراکه این رفتارها (علاقهمندی دولتها به سیاستهای تعدیل ساختاری که به معنی علاقهمندی دولتها برای کاهش هزینه است و علاقهمندی دولتها به ولخرجگری!) در دولتهای قبلی نیز تکرار شده است و این تکرار نشان میدهد که دولتهای بعد هم احتمالا اسیر این قاعده رفتاری خواهند شد، لذا مشکل بزرگتر از آن است که آن را در سطح یک دولت بدانیم و فکر کنیم با عوضشدن، متهمکردن و ناسزاگفتن مشکل حل میشود. به عقیده نگارنده این رفتارها تنها در دولتها وجود ندارد، به نظر میرسد که این رفتارهای دولتها در دیگر سازمان و نهادهای صاحب قدرت و ثروت نیز یافت میشود با این تفاوت که رفتارهای دولت از زیر ذرهبین رسانهها منتشر میشود ولی در مورد دیگر نهادهای قدرت و ثروت چیزی شنیده نمیشود، لذا صحبت از یک سونامی ویرانگر اقتصادی است. قاعدههای رفتاری که تماما منتج به تشدید توسعهنیافتگی اقتصاد ایران میشود! علت رفتارها، علت ایجاد این سونامی را بیان میکند! چرا دولتها اینگونه رفتار میکنند؟ هزینهها براساس منافع است نه براساس مصالح جامعه. منافع اقتضا میکند که هزینههایی در اموری به کار گرفته شود که به اصلاح سرمایهگذاری منجر شود، امروز هزینهکردن در امر تولید، سرمایهگذاری محسوب نمیشود، هزینهکردن در امر تولید تنها هزینهکردن است و تولید باتلاق هزینههای حمایتی شده است که البته چنین چیزی به این امر برمیگردد که دولت نفتی از آنجا که بر پایه نیازش به مردم، اقتصاد را بنا نکرده، نتوانسته است از مردم برای احیای تولید کمک بخواهد و از آنجا که نفت نمیتواند نقش احیاکنندگی برای طرف عرضه را داشته باشد، توسعه ایران که همان توسعه تولید مونتاژ و وابسته است به مرحله توقف خود رسیده، مرحلهای که خلأ اصلی خود را که همان احیای تولید توسط نخبگان ابزاری و فکری است آشکار کرده است. ب
ه هر حال به این کار نداریم که چرا تولید به باتلاق هزینهها بدل شده است بلکه تنها میخواستیم به این اکتفا کنیم که بگوییم هزینهکردن برای تولید از نگاه منفعت، سرمایهگذاری نیست چون تولید بازدهی و صرفههای ناشی از مقیاس ندارد. سرمایهگذاری از نگاه منفعت در دل فعالیتهای غیرتولیدی و ضدتولیدی که سردسته اصلی آن واردات کالای نهایی از کشور چین است، قرار دارد. ما به ظاهر توسعه یافتهایم، بازارهای خود را پر از کالا کردهایم ولی سود این کالاها و بازارهای پر، از آن کسانی است که در مراحل توزیع و خرید آن قرار داشتهاند نه مردم. پس این فراوانیها نباید ذهنها را منحرف کند که اوضاع خوب است. اوضاع برای عدهای خوب است، عدهای که قدرت خرید خودشان را به مراتب چندبرابر کردهاند.
وقتی هزینهها براساس منافع است باید کاری کرد که کسی متوجه نشود، چون وقتی که دنبالکردن منافع از طریق دولت یا هر نهادی که صاحب قدرت و ثروت باشد، در نگاه عامه مردم خیانت به کشور و تولید داخلی است، فعالیتهای این نهادها باید پوشیده بماند و بهترین پوشش در همین ولخرجیهاست، در کارهای عمرانی و سدسازی است. دولتها و سازمانها این انحراف را از طریق ولخرجیها و دادن یارانه و از این جور کارهای عمرانی و غیره میپوشانند به بیان دیگر ولخرجیها برای پوشش انحرافهای اصلی آنها است، این کارها برای این است که بگویند ما به فکر مردم هستیم (البته در ظاهر)! دولت برای تولید پول ندارد چون تولید برای او منفعت ندارد ولی برای ولخرجی پول دارد چون منافعش است، در حقیقت ولخرجی پوششی برای حرکت در جهت منافع او را مهیا میکند و البته بقای تولید نیز پوششی برای درآمدزایی غیرتولیدی است، هزینهها بر این اساس است که شرایط فعلی (رکود تورمی) باقی بماند تا درآمدزایی حداکثری تهدیدی بر آن صورت نگیرد. برای باقیماندن این شرایط، یک نهادی باید هزینهای برای بقای تولید (نه پیشرفت تولید) انجام دهد، یک نهادی باید به مردم یارانه بدهد، یک نهادی باید پاساژ تجاری بزند و کشور را پر از کالا نشان دهد و... در حالی که عاملان رکود تورمی همین صاحبان تولیدات، همین یارانهدهندگان به مردم و همین صاحبان پاساژهای تجاری هستند. این که بیاییم جلوی هزینههای دولت فعلی را بگیریم، کار خوبی است ولی خوبتر آن است که مسئله را عمیقتر دیده و با تغییر شرایط همه دولتهای بعدی و سازمانها را از این بیاخلاقی برحذر بداریم.
اگر منافع هدف است، باید کاری کرد که منافع بر تولید منطبق شود تا تولید هدف دولت و سازمانها شود. اولین کاری که به ذهن میرسد این است که جلوی درآمدزایی غیرتولیدی گرفته شود و دومین کاری که به نظر میرسد این است که راه برای درآمدزایی از طریق تولید مهیا شود. این کار از این طریق قابل حصول است که نخبگان ابزاری و فکری (استادان، دانشجویان، مخترعان، نوآوران، کارآفرینان خلاق و..) را صاحبان قدرت و ثروت کنیم. نهادی که نخبگان فکری و ابزاری در آن حضور دارند، نهاد دولت نیست و تولیدات بزرگ مقیاس نیست، نهاد آنها شرکتهای کوچک مقیاس دانشبنیان است، این نهاد محرک توسعه خواهد شد و امید را در اقتصاد ایران پمپاژ خواهد کرد، این نهاد باید صاحب قدرت و ثروت شود و جای صاحبان قدرت و ثروت فعلی را بگیرد، چراکه آنهایی که فعلا صاحبان قدرت و ثروتاند از این جایگاه برای فعالیتهای غیرتولیدی خود استفاده میکنند تا از این رهگذر قدرت و ثروت خود را افزایش دهند.
منفعت، این ملاک حرکت تاریخ است، منفعت را باید با تولید منطبق کنیم و برای این کار باید اولا مسیر درآمدزایی غیرصحیح را حذف و مسیر درآمدزایی صحیح را ایجاد کنیم. برای ایجاد مسیر درآمدزایی صحیح باید نهادی ایجاد کنیم که نخبگان ابزاری و فکری در آن جمع هستند، این نهاد مسئولیت توسعه شرکتهای دانش بنیان و شرکتهای کوچک مقیاس را بر عهده دارد، قدرت و ثروت آنها از طریق نهادها وسازمانهایی که از قدرت و ثروت خود به درستی استفاده نکردهاند، ایجاد خواهد شد، یعنی انتقال قدرت و ثروتی به نفع نهاد تازه تاسیسشده انجام میدهیم. فواید این فعالیتها این خواهد بود که اولا دشمن تولید را از بین بردهایم و ثانیا دولت را منضبط خواهیم کرد و دولت نیز در مسیر پویایی تولید حرکت خواهد کرد چراکه منفعت دولت در این اقتضا میکند که از نهاد تازه تاسیسشده کمک بگیرد و در امر تولید سرمایهگذاری کند، خلاصه آنکه باید سرمایهگذاری مولد را زنده کنیم. این راه نجات اقتصاد ایران از هزینههای غیراولویتدار دولتهاست و البته خیلی چیزهای دیگر!
و من الله کل امور خیر و رضایته خیر من رضایت کل خلقه.