من و بقيه همسفرانم آنقدري كه در بالا و پايين شهر چرخيديم، چيزي كه نشانه بحران باشد، نديديم. لااقل چيزي كه وجود بحراني نگرانكننده را گواهي بدهد به چشممان نيامد. خدا وكيلي اگر همين تهران را هم بياعتنا به «اخبار» ببينيد، به بحران برنميخوريد. همين قصه دلار كه امروز، جهشش گوش فلك را پاره كرده، روي كاغذ و توي گوشيهاي موبايل وضعيت وخيمتري دارد تا در عالم واقع. خبرش بيشتر توي دل آدم را خالي ميكند تا خودش. نميگويم هيچ خبري نيست، همهچيز آرام است، من چقدر خوشحالم، بلكه ميگويم در دنياي واقعي اوضاع آنقدرها هم به بدي دنياي مجازي نيست. لااقل آنقدري كه در دنياي مجازي دلهره ميافتيم و كاسه چهكنم چهكنم دست ميگيريم، در واقعيت نميافتيم و نميگيريم. همين امروز كه دلار از مرز ١٠ هزار تومان رد شده، تور مسكو گذاشتهاند زير پنج ميليون تومان. تبليغ تور فرانسه را هم ببينيد. قيمتش در اين اوضاع و احوال باورنكردني است. باورنكردنيتر اينكه تعداد سفرهاي خارجي كم نشده كه بيشتر شده. بچههاي اقتصادي دارند گزارش تهيه ميكنند از اينكه در اين وضعيت وخيم، نزديك ٢٠ درصد خريد ملك در تركيه توسط هموطنان عزيزمان بيشتر شده. همه ميگويند بحران است و عنقريب از گرسنگي و تشنگي ميميريم، معذلك در جام جهاني ايرانيها بيشتر از هر مليت ديگري در روسيه حضور به هم رساندند و خريد كردند و با چمدانهاي پر برگشتند. عدد و رقمهاي اقتصادي در مرز بحرانند، سلمنا؛ اما بحران اصلي را بايد در پستها و توييتها و كامنتهاي جدي و شوخي فارسيزبانان دنبال كنيد. حريف مجلس ما خود هميشه دل ميبرد/ عليالخصوص كه دلار شد اينقدر و سكه شد آنقدر. در اين جور مواقع ملت روي دور طبعآزمايي ميافتند و به گزينگويهها و كامنتهايشان رنگ شعر و شوخي و فلسفه ميزنند. يكي نوشته بود آقاي روحاني چرا داري آينده مرا از من ميگيري. آينده؟ روحاني؟ هزاران بار نوشتهاند افسار دلار پاره شده دولت هم انگار نه انگار. واقعا انگار نه انگار؟ الحق و الانصاف مردم ما در امر كامنت به مدارج بالايي دست پيدا كردهاند و در خاور ميانه كه سهل است، در دنيا بينظيرند. طوري امور را به هم پيوند ميزنند و با كلماتي مثل ارز و جنگ و امريكا و روحاني جملاتي ميسازند كه از شمشير تيزتر و از آب روانتر است. بالاخره پشتوانه هزار سال ادبيات يك جايي بايد خودش را نشان دهد. نميخواهم كامنتگذاران را ملامت كنم، هرچند در بسياري جاها كارشان جاي ملامت بسيار دارد. طرف ماشاءالله، هزار ماشاءالله وضعش خوب است، رفته اروپا براي گردش و تفريح، اما كامنتش طوري است كه انگار طفلي به نان شب محتاج است. شايد بگوييد غم ديگرانش چنين زرد كرد. بر منكرش لعنت اما آيا غمخواري ديگران جز كامنت راه ديگري ندارد؟ آيا اينهايي كه اينطور بيمحابا براي همدردي با فقرا انشا مينويسند در عمل هم حاضرند قدمي بردارند و كاري بكنند؟ اجاره خانه به شكل سرسامآوري بالا رفته. قبول دارم كه دولت، بلكه حاكميت در اين امر خوب عمل نكرده. حتي ميپذيرم كه اهمال كرده. اما آيا صاحبخانهها هيچ مسووليتي در برابر مستاجرها ندارند؟ موقع عقد قراردادها، شما را به خدا به اين بنگاهها سر بزنيد. درست است كه حضرت امير(ع) دستور داده معامله كنيد چون بيگانگان، اما اينها يك باره چنان از هم بيگانه ميشوند كه گويي دشمن خوني همند و ارث پدر را از هم ميطلبند. آخر مروتي، انسانيتي، روادارياي، چيزي... مستاجر بيچاره از كجا بياورد كه يكشبه يك ميليون تومان بگذارد روي اجاره و صد ميليون بگذارد روي پيش؟ بعد همين موجر بزرگوار، كامنت ميگذارد كه معدوم شد مروت و منسوخ شد سخا، و يقه روحاني را ميگيرد كه آينده من چه شد؟...