به گزارش اتاق خبر، با وجود نیاز اساسی همه بخشهای اقتصادی کشور به ثبات ارزی نگاهها به سمت سیاستگذاریها و اقدامات بانک مرکزی برای سامانبخشی در بازار ارز معطوف شده است. بسیاری از کارشناسان اقتصادی معتقدند که اقدامات بانک مرکزی و سیاستهای اتخاذی آن برای ثبات قیمت ارز چندان موثر نبوده است، اما مشکل اصلی کجاست که قیمت ارز از مدار نوسانات خارج نمیشود و نمیتواند روی آرامش را ببینید؟ رشد قیمت ارز و رسیدن آن به مرز 25 هزار تومان در هفتههای گذشته و کاهش تا 20 هزار تومان و ادامه روند صعودی و نگرانی از رشد دوباره آن، هرگز فرصت برنامهریزی اقتصادی را به بنگاههای اقتصادی و بخش مولد نمیدهد، چراکه تغییرات قیمت ارز هزینههای اقتصادی را افزایش میدهد و به همه بخشها آسیب وارد میکند. در همین زمینه «آرمانملی» گفتوگویی با علیاکبر نیکواقبال، اقتصاددان دانشیار گروه اقتصاد دانشگاه تهران، داشته که در ادامه میخوانید.
بازار ارز مدتی است که دچار نوسان است و ثباتی در این بازار دیده نمیشود، اقدامات بانک مرکزی برای کنترل این بازار را چطور ارزیابی میکنید؟
در حقیقت عرضه و تقاضا قانون اساسی اقتصاد هستند، عرضه و تقاضاست که قیمت را تعیین میکند؛ قیمت سکه، طلا، مسکن، ارز و غیره را باید براساس عرضه و تقاضا و عوامل شدت بخشیدن به آن ارزیابی کرد تا بتوان فهمید که چرا قیمتها به چنین جایی رسیده است. چند مدتی است که قیمت دلار در حدود ۲۲ تا ۲۴ هزار تومان تعیین میشود و بهنظرم بانک مرکزی تلاش زیادی برای کاهش قیمتها از خودش نشان داد ولی این تلاشها و سیاستهایی که اعمال کرد اثر چندانی بر کاهش قیمتها نداشته است.
کاهش صادرات نفت بهعنوان مهمترین منبع درآمد ارزی چقدر در آشفتگی بازار موثر بوده است؟
جریانات پولی وابستگی عجیب و غریبی با بودجه دولت دارد، با نگاهی به چند سال گذشته میبینیم درآمدهای نفتی کشور بیشتر از ۵۰ درصد بودجه کشور را تشکیل میداد، به حدود 10 درصد رسیده است. از طرفی قیمت نفت هم کاهش یافته و نمیتوان تحریم را هم نادیده گرفت. درآمدهای نفتی در دولت نهم و دهم حدود ۱۲۰ میلیارد دلار در سال بوده که این رقم در دولت دوازدهم به زیر ۱۰ میلیارد دلار رسیده است، قسمت مهم آن این است که ما دیگر درآمدهای ارزی آن چنانی نداریم که دولت بتواند عرضه دلار را در بازار افزایش دهد تا قیمت را به تعادل برساند. جنبه دیگر موضوع رشد منفی تولید ناخالص ملی در محدوده منفی پنج تا منفی هفت درصد در حداقل سه سال گذشته بوده است. در نتیجه تولید ناخالص ملی کشور افزایش پیدا نکرده است و این اتفاق نتوانسته به افزایش تولید کمک کند، چون معمولا مقادیر زیادی از مالیاتهای دولت از محل مالیات بر ارزش افزوده تامین میشود. دولت از محل مالیات بر ارزش افزوده چیزی حدود 9 درصد مالیات دریافت میکند و وقتی که به تولید ناخالص کشور بیشتر از هفت درصد در سال منفی باشد، بخش مهمی از مالیات بر ارزش افزوده دولت کاهش پیدا میکند، البته بخش دیگر درآمد دولت مالیات مستقیم است. این نوع مالیات در کشورهای صنعتی بزرگ حدود ۴۵ درصد و در کشور ما حدود 20 تا 25 درصد است. مالیات مستقیم در حقیقت مالیات بر درآمد است که در این بخش با بخشودگی مالیات درآمدهای پایین زمانی که به درآمدهای هنگفت میرسیم، به دلایل مختلفی از جمله فرار سرمایه درآمد دولت بسیار پایین است. البته دولت هم تلاشهایی میکند تا درآمدهای بالا را شناسایی کند، اما چون حساب و کتابی در مورد فروشهای دست به دست وجود ندارد و تازه الان میتوان گفت که درآمدهای مستقیم دولت بسیار مهم است. براساس برآوردهای جدید کسری بودجه عجیب و غریب دولت حدود 50 درصد است که این کسری بودجه را بانک مرکزی تلاش میکند با افزایش پایه پولی، چاپ اسکناس و افزایش نقدینگی تامین کند و این به طرز وحشتناکی تورم ایجاد میکند که در ادامه به افزایش نرخ و قیمت کالاها منجر میشود. حتی مالیاتهای مستقیم دولت در ایران که قادر به هستیم تا 40 درصد آن را قیمتگذاری کنیم بسیار پایین است. بخش مهم دیگری که میتواند کسری بودجه 50 درصدی را جبران کند، نهادها، سازمانها و بنیادهای غیردولتی هستند که بخش بزرگی از اقتصاد کشور یعنی حدود 40 درصد را تشکیل میدهند که براساس قوانین مجلس شورای اسلامی، از پرداخت مالیات معاف هستند. با توجه به محدودیتهای درآمدی دولت، اهم مساله مخارج دولت بر سر بودجه اقتصادی دولت است، در حالیکه بودجه کشور چندین دهه است که با مشکل روبهرو است سازمانهای اجتماعی و فرهنگی هم برای تامین بودجه خود به بودجه کشور دل خوش کردهاند. چون نه نظارتی بر آنها وجود دارد و نه خودشان اقتصادیاند، بازدهیای هم در اقتصاد ندارند. در حقیقت بودجه کشور دارای هزینههای هنگفت و درآمدهای حداقلی است.
برخی صحبتهایی از خطر بروز ابرتورم در کشور میکنند، آیا واقعا باید منتظر ابرتورم باشیم؟
گاهی صحبتهایی از ابرتورم میشود که به نظرم زمانی که تورم به 70 درصد برسد، میتوان از آن صحبت کرد. اقتصاددانان این میزان را شروع ابرتورم میدانند، در هر صورت، کسری بودجه باعث میشود تا دولت از بانک مرکزی استفاده کند، این کار باعث بدهی دولت به بانک مرکزی میشود. پایه پولی کشور نیز در 10 سال گذشته رشد باورنکردنیای داشته است و از مبالغ 100 هزار میلیارد تومان با افزایش سالانه 30 تا 40 درصدی به بیشتر از دو هزار هزار میلیارد تومان رسیده است.
آیا میتوان این اتفاقات را جزو سیاستگذاریهای اشتباه بانک مرکزی طی سالها دانست؟
روسای بانک مرکزی در کشورهای صنعتی به صورت هفت ساله انتخاب میشوند، در حالیکه دوره دولتها چهار یا پنج ساله است. دلیل آن هم این است که نمیخواهند این انتخاب تحت نظر دولت باشد. در این وضعیت دولت تاثیر مستقیمی روی چاپ پول و پایه پولی ندارد. «حفظ ارزش ریال ایران» یکی از وظایف بانک مرکزی است ولی ارزش ریال در برابر دلار نشان میدهد که دولت در برنامهریزی اقتصادی موفق عمل نکرده است.
کد خبر:
446366
تاریخ انتشار: 27 مرداد 1399 - 13:14
گفتوگو با علیاکبر نیکواقبال، اقتصاددان
بازار ارز و نوسانات مداوم آن به صورت مستمر و جدی بر وضعیت اقتصادی کشور تاثیرگذار است و نمیتواند این موضوع را نادیده گرفت که اقتصاد ایران بر پایه دلار میچرخد.
کلید واژه ها :