Performancing Metrics

کارنامه اتاق بازرگانی هفتم در گفت و گو با سیدحمید حسینی/ بعضی افراد از یک سال قبل انتخابات در حال مهره چینی بودند | اتاق خبر
کد خبر: 106252
تاریخ انتشار: 19 اردیبهشت 1394 - 12:56
اتاق نیوز- فراز جبلی- نظرسنجی این هفته اتاق نیوز به موضوع کارنامه اتاق هفتم اختصاص دارد. بدون شک اتاق هفتم چه در اتاق تهران و چه در اتاق ایران دستخوش اتفاقات بسیار زیادی شد. هم زمانی این اتاق با تغییر دولت و به تبع آن تغییر در ریاست اتاق ایران در عمل باعث تحولات زیادی در مهمترین تشکل بخش خصوصی شد. حال که این اتاق به پایان خود رسیده است به سراغ افراد اثرگذار در این اتاق رفتیم تا نظر آنها را درباره کارنامه هفتم جویا شویم. اولین مصاحبه به سیدحمید حسینی، عضو هیأت رئیسه اتاق تهران در اتاق هفتم اختصاص دارد. حسینی برای اولین بار در این مصاحبه به بیان ناگفته هایی از تحولات اتاق هفتم پرداخت که شاید برای بسیاری از فعالان اقتصادی هنوز جای سوال دارد. مهمترین تفاوت اتاق هفتم با اتاق های ادوار قبل از نظر شما چیست؟ از دیدگاه من اتاق هفتم از یک سازمان اجرایی و خدماتی به اتاق فکر و اندیشه تبدیل شد. شرایط اقتصادی کشور به گونه ای بود که سیاست های غلط دولت نهم و فضای سنگینی که بر کشور بود باعث همکاری نزدیک اقتصاددانان و رسانه ها با اتاق شد. این همکاری باعث شد که اتاق این امکان را پیدا کند که از یک اتاق خدماتی به یک اتاق فکر و اندیشه تبدیل شود. شورای مشاورین اقتصاد، شورای مشاورین بین الملل، کارهای پژوهشی و تحقیقاتی در اتاق هفتم به طور چشمگیری افزایش پیدا کرد. اتاق پنجم اتاقی بود که در آن درگیری زیاد بود، اتاق ششم دوران گذار پس از درگیری ها بود، اما اتاق هفتم دوران شکوفایی اتاق محسوب می شد. پس چه علتی داشت که ریاست اتاق چه در ایران و چه در تهران به یک فعال بخش خصوصی اختصاص پیدا نکرد؟ آیا شما به این موضوع اعتراض نداشتید؟ ترکیب گروه های راه یافته به اتاق هفتم به شکلی نبود که این گروه ها بتوانند ریاست را به دست بگیرند و نقش غالب را تقریبا دولت در اختیار داشت. در حقیقت 20 نفر دولت تعیین کننده اصلی در اتاق تهران محسوب می شد. نتیجه این شد که در اتاق تهران از بخش خصوصی کسی کاندیدای ریاست نشد و در اتاق ایران هم کاندیدای جدی در عمل وجود نداشت. شاید بهترین ترکیب همین بود که گروه ها با یکدیگر توافق کنند و یک هیأت رئیسه ترکیبی داشته باشیم. آیا شما موافق حضور دولتی ها در هیأت رئیسه اتاق بازرگانی تهران و ایران در دوره هفتم بودید؟ بستگی به فرد دولتی دارد. تجربه ما چندان خوب نبود و حضور دولتی ها در اتاق تهران که من عضو هیأت رئیسه بودم کمک زیادی نکرد. وقتی یک نفر از دولت به هیأت رئیسه می آید باید بار روابط اتاق و دولت را به دوش بکشد و مدیریت 20 نماینده دولت را به دست بگیرد. اما در عمل دوستانی که آمدند اولا حضور فعال در هیأت رئیسه نداشتند و دوما نتوانستند این نقش را به خوبی ایفا کنند. ما بارها این برنامه ریزی را انجام دادیم که در هر جلسه هیأت نمایندگان یکی از نمایندگان دولت از بخش خود گزارش ارائه کند و در کنار 2-3 سخنران بخش خصوصی سخنرانی دولتی ها را هم داشته باشیم. نماینده دولت بالاخره باید حرف بزند و این که تنها 3 ساعت ساکت در جلسه حضور داشته باشد صحیح نیست. در عمل یک مورد این موضوع انجام شد و دیگر شاهد چنین کاری نبودیم. تجربه حضور دولتی ها در اتاق چندان موفق نبود و کمکی به بخش خصوصی و دولت نکرد اما در عوض شائبه لابی گری بین اعضا را شدت داد. حضور دولتی ها در اتاق این فکر را برای بعضی اعضا ایجاد کرد که می توانند با دولت لابی کنند و همین موضوع جو منفی را ایجاد کرد. در این دوره 2 عضو هیأت نمایندگان بدون اطلاع قبلی جایگزین شدند. آیا شما به عنوان عضو هیأت رئیسه اتاق تهران موافق این موضوع بودید؟ من به شدت با این موضوع مسئله داشتیم و پیگیر مشکل بودم. حتی در جلسه هیأت رئیسه برخورد کردم ولی در عمل کار از اتاق تهران جدا شد و تصمیم گیری به اتاق ایران واگذار شد. در نتیجه در عمل هیأت رئیسه اتاق تهران در این موضوع خلع ید شد و با برنامه یا زرنگی پرونده به اتاق ایران منتقل شد و شهرستان ها هم به روشی عمل کردند که اتاق ایران مجبور به اجرای این تصمیم شد. این حرکت، حرکت قشنگی نبود. آیا این حرکت ربطی به انتخابات نایب رئیس اتاق تهران داشت که چند ماه بعد برگزار شد؟ به هر شکلی می شود این حرکت را تفسیر کرد. به هر حال جا به جا شدن آن دو رای نتیجه انتخابات نایب رئیس را تغییر داد به همین دلیل می توان به هر شکلی آن را تعبیر کرد. نکته مهم این است که حرکت خوبی رخ نداد و هم آقای خلیلی و هم آقای پارسا از افراد شایسته و قابل بودند و افرادی که جایگزین شدند به اندازه آنها موثر نبودند. کارنامه کمیسیون های اتاق تهران در دوره هفتم را چگونه ارزیابی می کنید؟ ما تلاش زیادی برای توسعه کمیسیون ها داشتیم و عنوان کمیسیون ها هم تغییر کرد. در این دوره کمیسیون های جدیدی همچون کمیسیون تأمین مالی و سرمایه گذاری یا کمیسیون تشکل ها و مسئولیت اجتماعی ایجاد شد. آدم های وزینی هم در رای کمیسیون ها بودند که حرکت های خوبی آغاز شد. در ابتدا کمیسیون تولید و تجارت را به خاطر ادغام وزارتخانه ها یکی کردیم و بعد دیدیم خیلی جواب نمی دهد و مجددا تفکیک کردیم. در واقع انعطاف لازم درباره کمیسیون ها وجود داشت اما متأسفانه کمیسیون ها نتوانستند خروجی داشته باشند. در واقع کمیسیون ها هیچ وقت نتوانستند طرحی را بپرورانند، در داخل کمیسیون مصوب کنند سپس به هیأت نمایندگان بیاورند و رای اعتماد بگیرند و به دنبال اجرا باشند. تلاش کمیسیون ها بیشتر تأکید بر مسائل روزمره بود. این روزمرگی به دلیل مسائل حادی بود که جامعه اقتصادی با آنها روبرو بود. در واقع از آیین نامه ای که نوشتیم که کمیسیون ها چگونه در مسائل اتاق و هیأت رئیسه و تصمیم گیری ها موثر باشند فاصله گرفتیم. البته در بحث های مشاوره ای، فکری و رسانه ای موفق بودیم. این که روابط عمومی اتاق تهران، سایت اتاق و رسانه ها گزارش کمیسیون را منتشر می کردند باعث می شد که مردم متوجه شوند که دغدغه ذهنی فعالان تجاری در کمیسیون ها چه است. در گفتمان سازی در اقتصاد کشور کمیسیون ها بسیار اثر داشتند ولی این که خودشان بتوانند خروجی داشته باشند و طرحی را مصوب کنند نداشتیم. بعضی کمیسیون ها هم بیشتر کار اجرایی کردند. مثلا کمیسیون حمل و نقل و کمیسیون پولی بانکی بیشتر به سراغ مشکلات اعضا رفت در حالی که کمیسیون نباید کار اجرایی می کرد. در واقع چون مشکلات زیاد بود کمیسیون به بازوی اجرای اتاق تبدیل شد و با نامه نگاری و حضور در صحنه با روابطی که برقرار کرد مشکلات اعضا را حل کرد. این حرکت شایسته بود ولی با کاری که از کمیسیون ها انتظار می رفت هماهنگ نبود و کاری بود که بیشتر باید بخش اجرایی اتاق انجام می داد. در مجموع در بحث اندیشه و فکر کمیسیون ها موفق بودند ولی در بحث اثرگذاری و داشتن مصوبه و پیگیری مسائل در اتاق خیلی موفق نبودند. در این دوره اتاق تهران 3 دبیرکل را تجربه کرد. آیا تغییر دبیرکل ها باعث تغییر در شرایط و سیاست های اتاق بازرگانی شد؟ بستگی به نوع برخورد و اقتدار دبیرکل ها، اثرگذاری روی رئیس اتاق و عملکرد اتاق متفاوت بود. ریاست اتاق به شکلی بود که اداره اتاق و هیأت رئیسه را بیشتر موکول به نظر دبیرکل می کرد. حال اگر دبیرکل فعال و پرانرژی بود موضوعات بیشتری به جلسه می آمد و اگر خیلی فعال نبود باعث کم شدن عملکرد اتاق می شد. این که دبیرکل روی رئیس اتاق و روی دستورالعمل های جلسه اثرداشتند با تغییر آدم ها عوض می شد. افراد متفاوت بودند و اثر آنها هم طبیعتا فرق داشت. روش خود دبیر کل هم متفاوت بود. در دوره اول دبیرکل اقتدارگرا بود و همه کارها را خود کنترل می کرد و نظارت داشت که باعث می شد که از نظر نظم ظاهری وضعیت خوب باشد ولی از نظر مدیریت مشارکتی وضعیت چندان رضایت بخش نبود و مدیران اتاق شانسی برای ارائه نظرات خود و نشان دادن شخصیت و توانایی های خود نداشتند. این موضوع در عمل باعث می شد که مدیران جدید رشد نکنند. تغییر مدیریت باعث شد که دبیرکل دوم و سوم فضا را برای مدیران اتاق باز کنند و کارهای اتاق روانتر انجام می شد. شاید ظاهر این شکلی بود که اتاق آن انسجام سابق را ندارد ولی برای توسعه اتاق لازم بود که کارها به مدیران واگذار شود و از کوچکترین تا بزرگترین کار به دبیرکل ارجاع داده نشود. دبیرکل های بعدی بیشتر به کارهای فکری پرداختند و کارشناسان باتجربه ای بودند که بیشتر به کار کارشناسی پرداختند و کمتر به کارهای روزمره و اجرایی اتاق وارد نشدند. در این مرحله لازم بود که اتاق از مرحله اقتدارگرا به مدیریت مشارکتی منتقل شود. زمانی که قرار بود هیأت رئیسه اتاق تهران در دوره هفتم انتخاب شود، ابتدا مسعود خوانساری کاندیدای هیأت رئیسه بود ولی گفته می شود در نهایت شما معرفی شدید تا بتوانید عملکرد مالی دوره ششم را افشا کنید. آیا این موضوع صحت دارد؟ بحث هایی که مطرح می شود چندان دقیق نیست. تعداد ما به حدی نبود که بتوانیم در هیأت رئیسه سهم بگیریم. اعضای فعالان توسعه در حال لابی با دولت بودند که هیأت رئیسه را کلا از خودشان بچینند. سیاست دولت به هر دلیلی این نبود که هیأت رئیسه را کامل به یک گروه یا جریان خاص بدهد. اصرار دولت این بود که به سایر جریان ها هم سهم داده شود و دولت خود یک سهم داشته باشد. یک گروه تحول بود و یک نفر از گروهی غیر از تحول و فعالان بود که در نهایت آقای برخوردار انتخاب شد. در اینجا اعضای فعالان توسعه شیطنتی کردند و سعی کردند فردی که قرار است به عنوان تحول در هیأت رئیسه باشد را خودشان تعیین کنند. علت عکس العمل تحولی ها هم این نبود که با آقای خوانساری موضع داشتند یا آقای خوانساری را فردی سازش کار می دانستند بلکه مشکل این بود که فعالان توسعه خودشان بریده و دوخته بودند و برای ما نماینده تعیین کردند باعث عکس العمل دوستان شد. اصرار فعالان توسعه به حضور خوانساری باعث جلسه تحول شد و در جلسه تصمیم گرفته شد که من بیایم. آقای خوانساری هم اصراری نداشت که حتما باشند و پذیرفتند. حضور من با واکنش های تند روبرو شد و برخوردهای خوبی نکردند. حتی با نماینده دولت برخورد تند داشتند که کسانی به هیأت رئیسه آمدند که ممکن است به اختلافات دامن بزنند. البته این اشتباه برداشت بود و بعدها نشان داده شد که ما به دنبال منافع کل اتاق هستیم. من مخالفت را در جلسه هیأت رئیسه می کردم ولی اگر تصمیمی گرفته می شد در جلسات عمومی از آن حمایت می کردم و می گفتم نظر هیأت رئیسه این بوده است. هر جایی که توان داشتم تلاش می کردم اثرگذار باشم و اگر نمی توانستم از جمع تبعیت می کردم. در ضمن من دسترسی به صورت حساب های قبلی اتاق نداشتم و الان هم که هیأت رئیسه دوره هشتم روی کار آمده است نمی تواند به حساب های دوره قبل وارد شد و اظهار نظر کند. ما باید به رای اعضا اعتماد کنیم و به آن احترام بگذاریم. این که بخواهیم در حساب های دوره قبل جستجو کنیم نه آن موقع درست است، نه اکنون درست است و نه در دوره های بعد کار درستی محسوب می شود. هیأت رئیسه هر دوره بر اساس توانایی های خود بودجه را تخصیص می دهد. چرا تحول نتوانست انسجام خود را در طول دوره هفتم حفظ کند؟ ما در بخش خصوصی حزب نداریم که بگوییم تحول یک حزب است که پاکسازی کرده است و این افراد انسجام دارند. ما فقط روی بعضی اصول کلی با یکدیگر توافق داشته ایم. یکی این که گرایشات اصلاح طلبی داشتیم. دوم افراد تحول باید چهره های شناخته شده ای در عرصه کسب و کار باشند. سوم این که جرئت و شهامت بیان مشکلات را داشته باشند. اگر کسی این شاخص های کلی را داشت مورد توجه تحول قرار می گرفت. این که با لیست تحول به اتاق می آمدند و بعد تغییر جهت می دادند خیلی ایراد تحول نیست. بالاخره موضوعاتی مثل انگیزه های شخصی و شرایط باعث تغییر دیدگاه می شد. این موضوع فقط در تحول نبود و در سایر گروه ها هم رخ داد. افرادی با لیست فعالان توسعه آمدند و در طی دوره به تحول رای دادند. افرادی با تحول آمدند و بعد به فعالان توسعه پیوستند. آقایان حریری و عسگراولادی یک گروه 4-5 نفره به در هیأت نمایندگان داشتند ولی نیمی از گروه ریزش کرد. در تحول تنوع آدم ها بیشتر بود و اقتدار و رهبری منسجم نبود چون بیشتر بحث های فکری و روشن فکری افراد را به هم نزدیک کرد. شرایط هم خیلی اهمیت داشت. بعد از سال 84 تغییر در گرایش ها خیلی موثر بود. بعضی دیدند ماندن با تحول و اصلاح طلبی هزینه سنگینی دارد. فضا مثل امروز نبود که اصلاح طلبی امتیاز محسوب شود و خیلی از افراد به خاطر اصلاح طلب بودن امتیاز منفی می گرفتند به همین دلیل در سال 85 و بعد در سال 89 بسیاری از تحول جدا شدند. چون فکر می کردند در شرایط فعلی مملکت، مهر اصلاح طلبی خوردن و گرایش خلاف دولت وقت نشان دادن به صلاح آنها نیست. شما به فعال اقتصادی نمی توانید ایراد بگیرید که چرا محافظه کار است. اقتصاد و محافظه کاری رابطه ای کاملا تنگاتنگ دارد. بعضی از تحول به صورت روشن رفتند ولی در داخل تحول چند صدایی شنیده می شد. مثال مشخص در انتخابات ریاست میان دوره اتاق ایران دو صدا از تحول بیرون آمد. گروهی می گفتند خوانساری و گروهی دیگر به دنبال ریاست خسروتاج بودند. علت این موضوع چه بود؟ اختلاف اینگونه شروع شد که ما در طول چند سال گذشته هیچ تصمیمی بدون نظر جمع نمی گرفتیم. همه دوستان تحولی دعوت می شدند و راجع به موضوع به هر تعداد که می آمدند تصمیم می گرفتیم. در جریان آقای خوانساری، آقای سلطانی تک روی کرد و قبل از این که به جمع بندی برسیم در نهاد ریاست جمهوری به آقای نهاوندیان گفت که آقای خوانساری کاندیدای تحول است. در واقع آقای سلطانی ما را در تصمیم انجام شده گذاشت. اگر می گفتیم اینگونه نیست باعث دو دستگی می شد و مجبور شدیم به دلیل مصالح تحول سکوت کنیم. در حالی که بسیاری از اعضا ناراضی بودند و حدس می زدند با این گزینه شکست می خوریم که متأسفانه حدس آنها هم درست از آب درآمد. حال که این تصمیم اعلام شده بود اگر از خوانساری حمایت نمی کردیم شکست خیلی سنگین تر می شد. بعضی دوستان با این که با این تصمیم مخالف بودند ولی وقتی تصمیم اعلام شد و آقای خسروتاج پذیرفت و انصراف داد دوستان با همه قوا با وجود مخالفت حمایت کردند ولی شکست خوردیم. مثال دیگری می زنم. در آخرین انتخابات نایب رئیس، محسن چمن آرا از اعضای اصلی خواستاران تحول بود ولی بعضی از اعضای تحول حتی به وی رای هم ندادند و ترجیح دادند به گزینه دولتی رای دهند. من فکر می کنم عده ای از یک سال قبل انتخابات برنامه داشتند. وقتی مرور می کنم بینیم همه چیز برنامه بوده است و ما از روی خوشبینی و اعتماد فکر می کردیم همان روال قبلی در جریان است و به دنبال منافع جمع بودند. ولی وقایع نشان داد که عده ای از یک سال قبل عده ای به دنبال مهره چینی و هماهنگی بودند که اتفاقا نتیجه هم گرفتند. به عنوان سوال آخر، اگر به گذشته برگردید چه اشتباهی در دوره هفتم اتاق بازرگانی را تکرار نمی کنید؟ در اتاق هفتم یک سال طول کشید که به هیأت رئیسه شناخت پیدا کنم. من در مقاطعی می توانستم قوی تر حضور پیدا کنم و موثرتر باشم. سال سوم و چهارم وقتی بعضی مواقع محکم ایستادم و اعتمادسازی هم کردم هیأت رئیسه خیلی با من همراه شد. در یک سال اول هیأت رئیسه در کارهای اجرایی کمتر دخالت کردم و اگر دخالت می کردم مطمئنا اتاق چالاک تر می شد. در بعضی از انتصابات مثل حضور بازنشسته ها در اتاق اگر پررنگ تر ظاهر می شدم اجازه نمی دادم میانگین سن مدیران اتاق زیاد شود. در بخش آموزش هم آموزش کاربردی عملا تعطیل شد و تبدیل به محیط آموزشی دانشگاهی شد. ما امکانات خوبی در اتاق تهران برای آموزش فراهم کردیم ولی به دلایلی در بحث آموزش بسیار کم کاری کردیم و اگر دوباره حضور داشتم روی این موضوع تلاش زیادی می کردم تا دوره های آموزش اجرایی و کاربردی اتاق جدی پیگیری شود. ضعف آخر هم در اطلاع رسانی به اعضا درباره کارهایی بود که انجام شده است.      
مطالب مرتبط
نظرات
ADS
ADS
پربازدید