ولی عربستان رقیب استراتژیک ایران با احساس خطر از گسترش قدرت نرم کشورمان و نزدیکی غرب با آن درصدد ایجاد اختلال و باز تولید خشونت از طریق حمایت از گروههای تکفیری در منطقه به ویژه در سوریه است.این مطلب سرآغاز یادداشتی در روزنامه مردم سالاری است.
در ادامه این یادداشت که به شماره شنبه 25 اردیبهشت به قلم داود احمدزاده منتشر شده، می خوانیم: حضور مسوولین ایرانی در نشست اخیر سازمان کنفرانس اسلامی و تاکید مجدد بر حمایت ایر ان از راهحلهای صلحآمیز برای بازگشت امنیت پایدار و کاهش تنازعات منطقهای گویای این امر اساسی است.
ایران مدل برجام و مذاکرات هستهای با گروه1+5 را گام مهمیدر زدون اختلافات دیرینه و آغاز فصل نوین در روابط با همسایگان خویش میداند، گرچه رهبران سعودی همچنان سودای دیگر در سر دارند و به تصور خود میتوانند با ائتلافسازی و ایجاد بلوکبندیهای قدرت جعلی و حتی نزدیک به اسراییل از تغییر شرایط موجود جلوگیری کنند. آنچه مسلم است ایران و عربستان سعودی در فردای وقوع انقلاب اسلامیو تغییر در ساختار قدرت سیاسی آن در ابعاد ایدئولوژیکی و سیاسی و مذهبی، دچار چالش اساسی شدند. عربستانی که داعیهدار رهبری جهان سنی و شریک استراتژیک غرب پس از فروپاشی تز دو ستونی نیکسون در منطقه خاورمیانه به شمار میرفت بر همین اساس پس از آغاز جنگ هشت ساله رژیم بعث عراق علیه ایران شورای همکاری خلیجفارس با محوریت ریاض پشتیبانی مالی و لجستیکی بغداد را برعهده گرفت و صدام با توهم قدرت مطلق و دلارهای نفتی کشورهای عربی با خرید تسلیحات پیشرفته از غرب و شرق جنایتهای بسیاری علیه ملت ایران مرتکب شد.
گرچه پایداری ملت ایران در دفاع از میهن خویش بالاخره رژیم بعث صدام حسین را وادار به پذیرش قطعنامه 589 و قبول آتشبس نمود، با این وجود ریاض همواره از ایران و بسط نفوذ منطقهای آن ترس و واهمه داشت، بنابراین به رغم محکومیت حمله عراق به کویت از سوی کشورمان، حاکمان خام اندیش سعودی پس از فروپاشی رژیم بعثی عراق در فردای جنگ دوم خلیجفارس تلاش کردند که با وارد کردن عناصر قدرت از خارج از منطقه به نوعی به گمان خویش با کنترل ایران این خلا قدرت را پرکنند. رویای سعودیها برای حفظ سیادت خویش بر دنیای عرب بر دو عنصر اصلی تمرکز یافته، اول این که بعد از اضمحلال دولت اسلامگرای اخوانی به رهبری محمد المرسی در مصر و ادامه آشوب سیاسی در عراق امکان رهبری بر دنیای عرب فراهم گشته است، دوم این که با تکیه برتداوم نزدیکی با غرب و بکارگیری عنصر مذهب میتوان ضمن تشدید فرقه گرایی به تحدید قدرت ایران پرداخت.
در حالی که ایران همواره از امنیت دسته جمعی و مشاع در خلیجفارس و عدم دخالت نیروی بیگانه حمایت کرده و میکند. پس از آشوب سیاسی در منظومه کشورهای عربی و گسترش موج دمکراسی خواهی از شمال خاورمیانه تا حوزه خلیج فارس، این رژیم آلسعود بود که به عنوان مدافع حکومتهای اقتدارگرا و فاسد پادشاهی از تمام امکانات خویش برای سرکوب موج قیامهای مردمیاستفاده و ضمن حضور نظامی در بحرین و سرکوب اکثریت معترضین شیعی، مامن امنی برای دیکتاتورهای سابق تونس و یمن بود.
در هر صورت عربستان سعودی برای کنترل اوضاع خاورمیانه و ادامه هماوردی استراتژیک با ایران و محور مقاومت با همفکری ترکیه نوعثمانی با تجهیز گروههای تکفیری در منطقه به ویژه سوریه همزمان با تشکیل ائتلاف ضدیمنی به دنبال بالکانیزه نمودن منطقه خاورمیانه و گسترش روزافزون جنگهای قومیو مذهبی برآمد.
آنچه رویدادهای سوریه نشان میدهد حاکی از این است که ریاض به همراه ترکیه به عنوان دو محور اصلی ضد دولت سوریه به هیچ وجه حاضر به ترک مخاصمه و عدم پشتیبانی از گروههای تروریستی مثل جبهه النصره و جند الشام نبوده و نیستند، منابع و اسناد متقنی از حمایتهای مالی و نظامیتروریستها حتی از سوی رسانههای غربی منتشر شده با این وجود، غرب به رغم اذعان به گسترش خطر تروریسم و سرایت این حملات به قاره سبز و تشدید موج آوارگان و مصائب انسانی به دلیل ملاحظات سیاسی و اقتصادی از بیان واقعیتهای موجود خودداری میکنند.
در منطق آمریکا و اروپا همچنان تقسیم تروریستها به تروریسم خوب و بد کاربرد دارد، بنابراین معارضین میانه رور دولت بشار اسد در قالب ارتش آزاد سوریه و گروههای دیگر همچنان بایستی تقویت و کمک رسانی شوند. در صورتی که در نبرد میدانی سوریه ابتکار عمل دست داعش و جبهه النصره است که مسلما بدون پشتیبانی سعودیها امکان نبرد و خلق جنایتهای ضد انسانی بیشتر پیدا نمیکنند، بنابراین برای بازگشت آرامش به شهر جنگ زده حلب بایستی قدرتهای بزرگ تکلیف خویش را با دو گروه شناخته شده تروریستی و حامیان منطقهای آن مشخص نمایند بیشک بدون قطع این کمکها هیچ راه حل صلح آمیزی را نمیتوان برای آینده سوریه پیشبینی کرد.
از سوی دیگر گرچه حضور روسها در صحنه میدانی سوریه و حمایت هوایی از ارتش آن در نبردهای سخت توازن قوا به نوعی به نفع جبهه مقاومت تغییر داده، با این وجود روسیه همچنان به دنبال بازیهای سیاسی و گرفتن امتیاز از غرب و احیای قدرت منطقهای خویش از طریق حفظ پایگاههای راهبردی اش در خاک سوریه است و چه بسا با رایزنی بیشتر و رسیدن به حداقلهای موجود بر سر ماندن یا رفتن بشار اسد هم به توافق برسند. متاسفانه توافق جدید مسکو با واشنگتن در برقراری آتش بس در حلب موجب حملات هدفمند تروریستها به حلب و اشغال مجدد شهرک خان طومار و شهادت تعدادی از مشاورین نظامیو محور مقاومت شد، این حادثه نشان میدهد که هزینه اصلی در عرصه میدانی و نبردهای خونین با تروریستهای تکفیری را محور مقاومت متقبل میشود.
نکته مهم این است رسانههای عربی تلاش دارند که انسداد سیاسی موجود در سوریه و تطویل بحران را به ظن خود به دخالت ایران ربط دهند در صورتی که به رغم انتقادهای موجود بر رژیم بشار اسد در وضعیت فعلی، نماینده قانونی مردم سوریه و صاحب کرسی آن در سازمان ملل متحد است.
ایران بنا به درخواست این دولت کمکهایی در قالب مشاوره و مالی ارسال میکند، این در حالی است که سعودیها ضمن لشکرکشی به یمن برای بازگرداندن سلطنت به پادشاه این کشور از اقدام به هر جنایت جنگی علیه مردم بیدفاع یمن خودداری نکردند.
در وضعیت فعلی ایران به عنوان بازیگر مستقل و توانمند منطقهای به دنبال منافع ملی خویش و رفع تهدید است و طبق سیاست اصولی در قالب اقدامات مشترک آماده همکاری و رسیدن به یک تفاهم منطقهای است. این غرب است که باید با واقع بینی ضمن ایجاد فشار به متحدان منطقهای خود مساعی لازم را برای خشکاندن ریشههای تروریست و قطع کمکهای مالی و نظامیانجام دهد.
*منبع: روزنامه مردم سالاری، 25 اردیبهشت 1395
94110