اتاق خبر: كمبود نقدينگي و نياز به سرمايهگذاري باعث شده است كه اخيرا بحث ورود تشكلها به موضوع سرمايهگذاري مجددا مطرح شود. در حقيقت با توجه به حضور چهرههاي مطرح اقتصادي در تشكلها در كنار يكديگر هميشه امكان استفاده از اين چهرهها در راستاي ايجاد بنگاههاي اقتصادي بزرگ و چند وجهي مطرح بوده است. در همين راستا اخيرا محسن خليليعراقي نوشت: «تا بهحال تلفيق همكاريهاي تشكل با تشكل ديگر مرسوم نبوده است ضمن آنكه در صنعت بخشهاي مختلف و به تناسب آن اعضاي يك انجمن يا يك تشكل، خريدار توليدات و خدمات يكديگر هستند. ولي تا به حال هيچگاه تشكلها با يكديگر همكاري نداشتهاند مثلا تشكلي با تشكل ديگر يك پروژه عظيم را به عهده گيرند. به رسم مثال بانك كارآفرين از تلفيق امكانات مالي و اعتباري انجمن مديران صنايع و سنديكاي ساختمان به وجود آمد. چه بسا اعضاي يك تشكل با تشكل ديگر ميتوانند شركت سرمايهگذاري تشكيل دهند يا در يك پروژه بزرگ شهرسازي با هم مشاركت كنند.»
اين موضوع نخستين بار نيست كه در اقتصاد ايران مطرح ميشود. پيش از اين نيز چندين بار موضوع حضور تشكلها در بحثهاي سرمايهگذاري مطرح بود.
خصوصيسازي و حضور عملي تشكلها
شايد تئوريسين حضور چهرههاي تشكل در كنار يكديگر براي ايجاد بنگاههاي اقتصادي بزرگ را بتوان علينقي خاموشي دانست. رييس اسبق اتاق بازرگاني ايران در آخرين سالهاي حضور خود در راس اتاق بازرگاني به فكر ايجاد هلدينگي بزرگ از چهرههاي مطرح تشكلي كشور افتاد. در آن زمان بحث خصوصيسازي بهشدت مطرح بود و خاموشي معتقد بود همكاري چهرههاي مطرح تشكلي كه هر كدام در كسب و كار خود داراي توانايي زيادي هستند ميتواند باعث رشد و توسعه چرخ اقتصاد شود.
در تابستان 1385 با همكاري بين هيات رييسه اتاق بازرگاني ايران و تشكلهاي وابسته يك شركت سرمايهگذاري و به تبع آن يك هلدينگ براي حضور پررنگ بخش خصوصي در بخشهايي كه تا قبل از شروع خصوصيسازي اجازه حضور بخش خصوصي داده نميشد، ايجاد شد. شركت «سرمايهگذاري صنعتگران، بازرگانان و كارآفرينان ايرانيان» ايجاد شد و خاموشي به دنبال آن بود كه با كمك اتاقها و شوراهاي مشترك اين طرح را مجددا تكرار كند.
اين طرح هرچند در پتروشيمي توانست تا حدي موفق شود و PCC يا شركت بازرگاني پتروشيمي يكي از زيرمجموعههاي آن شد اما در مجموع نتوانست افقهايي كه خاموشي ترسيم كرده بود را به وجود آورد. شايد مشكل اصلي اين بود كه تصورات آن زمان از بحث خصوصيسازي با اتفاقاتي كه در دولت رخ ميداد كاملا متفاوت بود و با وجود شور و شوقي كه به بحث خصوصيسازي وجود داشت اما هيچگاه اتفاق محسوسي از نظر شرايط كسب و كار براي بخش خصوصي رخ نداد.
تجربه شركت سرمايهگذاري ايرانيان تنها تجربه در اين زمينه نيست. از ديگر تجربيات در اين خصوص ميتوان به تجربه چهرههاي مطرح تشكلي كرماني اشاره كرد و با ايجاد يك هلدينگ سعي كردند كه در آن بحث چهرههاي تشكلي كرمان نقش مهمي ايفا كنند.
در ميان اتاقهاي مشترك هم اتاق بازرگاني ايران و چين قرار بود شركت هلدينگ سرمايهگذاري ايران چين را با سرمايه اوليه 100ميليارد توماني ايجاد كند. همه اين تجربيات با مشكلات و چالشهاي فراواني روبهرو شد كه در عمل نتوانست به سطح مورد انتظار بدل شود.
جاي خالي كلوپها
تشكلها و كلوپها دو بخش جداگانه از اقتصاد بخش خصوصي در كشورهاي ديگر هستند. تشكلها وظايف روشني دارند و در عين حال انجمنها و به اصطلاح كلوپهايي براي عضويت اعضا با مشخصاتي نزديك به يكديگر وجود دارد. در ايران چنين مسالهيي چندان تعريف نشده است به همين دليل تمام انتظارات از چند مدل محدود تشكل موجود است كه در شرح وظايف آنها اصولا بسياري از مسائل مورد انتظار ذكر نشده است.
در سال 1385 بارها اين سوال مطرح شد كه اصولا ورود به بحث سرمايهگذاري از وظايف تشكلهاست يا خير. بحث خصوصيسازي بسيار داغ بود و همه انتظار داشتند بخش خصوصي كه بيشتر از طريق تشكلها شناخته ميشد، بتواند خود را به عنوان يك مدعي جدي نشان دهد. اما حضور اين تشكلها در بحث سرمايهگذاري چندان نتوانست تغييري در اقتصاد ايجاد كند. جرقههاي كوچك هيچوقت تبديل به سرمايهگذاريهاي بزرگ نشد. مشكل اساسي اين بود كه اصولا كاركرد اين تشكلها در جنبه مشورتي براي بررسي بهتر وضعيت اقتصاد تعريف شده است و گروه ديگري براي پيگيري حقوق فعالان اقتصادي شكل گرفتهاند. ما شاهد وجود تشكلهايي بزرگ با هدفهايي همچون شناسايي موقعيتهاي مناسب سرمايهگذاري نيستيم و اصولا تشكلها داراي امكاناتي براي اين موضوع نيستند.
سرمايهگذاري مشترك و مشكل تشكلها
حال مساله كمبود نقدينگي از يك سوي و مساله سرمايهگذاري مشترك از سوي ديگر باز هم بحث حضور تشكلها در بحث سرمايهگذاري را زنده كرده است. در يك سال گذشته شاهد سفرهاي زيادي از سوي اتاق بازرگاني ايران با هياتهاي تجاري گسترده بوديم. اتفاقا اكثر اعضاي اين هياتها را چهرههاي مطرح تشكلي تشكيل ميدادند كه انتظار ميرفت در بحث سرمايهگذاري بتوانند، نقش مهمي ايفا كنند.
اما در اين ميان 2 مشكل اساسي كاملا مشهود است. مساله اول پديده عدم حضور شركتهاي مطرح در مباحث مديريت تشكلي است. بسياري از شركتهايي كه واقعا در بحثهاي اقتصادي فعال هستند به دليل مشغله زياد امكان حضور در مديريت تشكلها را ندارند. از سوي ديگر چهرههاي تشكلي حاضر در جلسات مذاكره ابزارهاي لازم براي شناسايي فرصتهاي سرمايهگذاري را ندارند. شايد همين موضوع يكي از دلايل عمدهيي باشد كه اكثر سرمايهگذاريها و قراردادهاي منعقد شده در يك سال گذشته به دولتيها و شبهدولتيها تعلق داشته است.
براي رفع اين نقص امروز مساله ايجاد هلدينگهاي تشكلي بار ديگر مطرح شده است. تجربهيي كه پيش از اين آزموده شده و در عين حال نگرانيهايي را در مورد ايجاد انحصار تشكلها ايجاد ميكند. به نظر ميرسد براي انجام اين كار پيش از هر چيز نياز به تشكلهايي با ساختاري متناسب با اين اهداف باشد و امكانات تشكلهاي فعلي امكان اجراي چنين طرحي را به صورت موفق به فعالان اقتصادي نميدهد.
منبع: تعادل