این دولتها عموما محبوب نیستند، اما در شرایط موجود مطلوباند. دولت اعتدال نیز از این قاعده مستثنا نیست. چنین دولتهایی که از پس مشكلات میآیند و وارث نابسامانیهای بسیارند، مهمترین وعدهشان بهبود اوضاع است. دولت تدبیر و امید دوسویهگی خود را در محور زمان بین گذشته و آینده توزیع کرده و بر آن است تا واقعه رویداده را به شیوهای اصلاحطلبانه ترمیم و بازسازی کند (تدبیر)، و توأمان لازم است از وقوع چالشهای احتمالی ممانعت کند (امید). اینک اگر به گذشته بازگردیم، وقایع با وضوح بیشتری دیده میشوند. این وضوح، اصولگرایان تندرو را بیش از کسان دیگر آزار میدهد. آنها در مناقشه برجام در مجلس به نبردی تن دادند که از پیش میدانستند سرانجامی جز ناکامی ندارد؛ اما جز این راهی نداشتند که دل به دریا بزنند و صید نهنگِ دولت شوند. دولت روحانی زمانی روی کار آمد که دیگر همه سپر انداخته بودند؛ اصلاحطلبان خسته از جدال به کنجی خزیده بودند و اصولگرایان تاوان آتشی را میدادند که خود به پا کرده بودند. و دولتی که در چنین شرایطی سر بر آورده باشد، بعید است بگذارد مخالفانش از هر طیف نفس تازه کنند و جان دوباره بگیرند تا سپر بردارند. از اینروست که بنا دارد هر آنچه را بر سر راهش و محدوده اختیاراتش قرار میگیرد، نه با جدال و منازعه که با حلم و تدبیر ببلعد و در دستگاه گوارش دولت هضم کند. در این وضعیت، بنابر تئوریهای متعارف سیاسی، طیفهای تندرو از هر دو جناح باید مانند دو قطب آهنربای ناهمنام یکدیگر را برای مدتی کوتاه جذب کنند، اما در سیاست داخلی ایران این اتفاق نمیافتد. اختلافات تندروهای اصولگرا و اصلاحطلب، اختلافی «انتولوژیک» است. اختلاف آنها بر سر «مصداقها» نیست (انتیک)، محل اختلاف آنها «مفاهیم» است؛ مفاهیم بنیادیای همچون آزادی و برابری. اصلاحطلبان در طلب گسترش این مفاهیم هستند و اصولگرایان تندرو در پی تحدید این مفاهیم. و چون این اختلافات مفهومی (انتولوژیک) به شدت یکدیگر را دفع میکنند و دور میسازند، فضای خالی میانشان را «اعتدالگرایان»، میانهروهای هر دو طیف، فرصتطلبان و منفعتطلبان اشغال میکنند. آنها با اشتیاق به سمت دستگاه گوارش دولت میروند و خواستار بلعیدهشدناند. حکایت منفعتطلبان و فرصتطلبان به گونهای دیگر است، طیفهای بیطعم و بیخاصیتی که فقط با چاشنی، قابل بلعیدناند و میل دارند به سرعت هضم شوند. برخی از اصلاحطلبان و اصولگرایان، اما میخواهند در دل نهنگ جا خوش کنند؛ ولی آنچه اکنون بیش از هر زمان دیگری روشن شده، این است که سیاست داخلی ایران به نرمی ورق خورده و دورانی تمام شده، اما دورانِ تازهای هنوز آغاز نشده است. دراینمیان، اصلاحطلبان درصددند با تئوریهای مألوف سابق به تبیین مواضع خود و تحلیل و تفسیر رفتارهای دولت بپردازند. دولتِ «اجتنابناپذیر»، اما بیش از همه ساخت خود را درک میکند و میداند اکنون که آمده، باید برای ماندن سختجانی کند و ابزارهای ماندنش را فراهم آورد. آنچه دولت را مصمم میکند، مشروعیتی است که از مردم گرفته است، مردمی که نه به خاطر محبوبیت که به دلیل مطلوبیت در کنارش هستند. سیاستِ دولت اعتدال روشن و کاراست: جذب، بلع و هضم. پس آنها که در این سه گزینه جا نمیگیرند، خودخواسته یا به اجبار دفع خواهند شد. ازاینروست که اصولگرایان تندرو باید کمربندها را سفت کنند و تن به ریاضتهای اقتصادی دهند و به آنچه بودهاند، قناعت کنند؛ اما راه دشواری پیشروی اصلاحطلبان است؛ چه اگر بخواهند با دولت همراه و همکار شوند، آهسته در این دستگاه بزرگ هضم میشوند و اگر دل به تئوریهای سابق خود خوش کنند، آمالشان در اطناب شرایط اعتدالی تخمیر میشود. راهِ گشوده در برابر اصلاحطلبان پرتشدن به بیرون از مدار قدرت است، و پیوستن به زنجیرهای از ماهیها، که مردم هستند و به دلیل کوچکی هیچ نهنگی نمیتواند ببلعدشان. پاشنه آشیل این دولت نیز همان ایده مطلوبیت است؛ ایدهای که با فرصتها و منفعتها گره خورده است. مردم، اما تا زمانی پای دولتِ مطلوب میایستند که شرایط مطلوبی نیز برایشان فراهم کند. مسلم است که حتی در زندگی مشترکی که برمبنای عشق پا نگرفته باشد نیز باید هزینههای بسیار صرف کرد.
منبع: شرق