اتاق خبر - 37سال از پيروزي انقلاب اسلامي گذشت. اين زمان براي هر كشوري ازجمله كشور ما معادل يك نسل است. نسلي كه در ابتداي انقلاب و سالهاي اوليه آن به دنيا آمد هيچ ذهنيتي به دوره پادشاهي گذشته ندارد و فقط آن را در كتابهاي درسي خوانده است. 37سال براي هر كشوري زمان كمي نيست.
ژاپن در سال 1945 در جنگ جهاني دوم شكست خورد اما در 37سال بعد يعني سال 1982 يك ابرقدرت اقتصادي شد. در واقع در آن سالها جزو 5 اقتصاد اول جهان بود. آلمان هم باوجود اشغال از سوي 5 دولت فاتح جنگ جهاني اول و تقسيم آن به دو كشور آلمان غربي و شرقي، بخش غربي آن در 37سال بعد تقريبا حرف اول را در صنعت جهان ميزد.
آلمان تخريب شده و با خاك يكسان شده 37سال پس از جنگ جهاني دوم كشوري بود كه مارك، پول رايج وقت آن كشور، عرضاندام در برابر پوند و دلار امريكا ميكرد و اين چيزي نبود جز آنكه از قدرت اقتصادي آن كشور نشأت ميگرفت. كرهجنوبي هم نمونهيي ديگر از كشوري است كه در نيمه اول دهه 1960 يك كشور فقير بود كه امريكا براي نجاتش از دست چپهاي كرهشمالي به كمك آن شتافت تا آنها را از اشغال چپها رهايي بخشد.
درباره رفتار به اصطلاح امپرياليستي امريكا قضاوتي نميكنيم، اما همين كره در سال 1996 يا 1997 توانسته است خود را جزو كشورهاي صنعتي جهان جا بيندازد و لااقل صنعت خودروسازي خود را به كشور ما صادر كند. واقعا 37سال دوره كمي نيست، اما در همين دوره در بخش اقتصاد خود چكار كردهايم؟ 5 دوره برنامه 5ساله را پشتسر گذاشتهايم كه جز برنامه سوم در هيچ برنامه ديگري دستاورد مشخص و معيني نداشتهايم.
در برنامه سوم هم به اين خاطر موفق بودهايم كه نگاه حاكم بر آن «يك نگاه» بود. يعني هم دولت و هم مجلس و هم قواي ديگر خواهان دست يافتن به اهداف آن بودند. برنامه سوم و همچنين برنامه چهارم عمراني پيش از انقلاب نشان داد كه لازمه موفقيت، داشتن «يك نگاه» در اقتصاد است.
فيالواقع بررسي توسعه اقتصادي ژاپن پس از جنگ با تجربه انفجار نخستين بمبهاي اتمي در دو شهر هيروشيما و ناكازاكي و آلمان درب و داغان شدهيي كه دولتهاي فاتح جنگ آن را اشغال كرده بودند و كره جنوبي كه از اشغال قريبالوقوع كره شمالي نجات يافته بود، نشان ميدهد كه داشتن يك تفكر واحد در توسعه اقتصادي كه همه اركان حكومت به آن پايبند باشند لازمه پيشرفت است ولاغير.
جوزف شومپتر در كتاب تاريخ تحليل اقتصادي كه در سال 1954 – حدود 62سال پيش– منتشر كرد اظهار داشته بود كه بيشتر از تعصبات سياسي اين استانداردهاي سختگيرانه و پايين و نيز درهم بودن تفكرات است كه بدترين دشمن علمي اقتصاد است. به نظر ميآيد كه اين اظهارنظر منطقي در حال حاضر براي كشور ما معنا پيدا كرده است، آنقدر كه هنوز نتوانستهايم يك استاندارد واحد براي توسعه اقتصادي خود بيابيم.
منبع: روزنامه تعادل
*سردبیر روزنامه تعادل