اتاق خبر - ادامه مطلب به این شرح است: «خمینی» یک شخص نیست که مرگ بتواند او را نقطه پایان بگذارد.
او یک مکتب است که خود را با حقیقت و شریعت و طریقت و عاشورا معنا کرده است و بسیاری از نقطه پایان ها را به نقطه سر خط تبدیل کرده و مردم را هم سر خط آورده است.
برای امام نه ترس معنا داشت و نه پایان که همه ترس ها و هراس ها را با افوض امری الی ا... به قوت و قدرت تبدیل کرد و بن بست همه کوچه ها را شکست تا انسان به بندگی آزادانه برسد...
نام «خمینی» «مطلع الغزل» معرفت است و حیات طیبه اش، دیوان عشق الهی، تاریخ اندیشه و معرفت و عشق را هرگونه که بنویسند، همه در برابر این نام به احترام خواهند ایستاد و این قیام را مقدمه ای خواهند کرد بر نماز فهم مدرسه فکری روح خدا...
در مکتب فکری خمینی، مردم صاحب حق بودند و حکومت نیز جز تمشیت امور مادی و معنوی آنان و بسترسازی برای خدمت به آنها فلسفه ای نداشت.
از یک بعد حکومت می بایست بستر کمال جویی را برای جامعه فراهم آورد و آنها را به حق شان در « اکمال اخلاق انسانی » برساند و از سوی دیگر در کنار معاد مردم، باید راههای حلال سازی و تولید برای معاش آنها را فراهم آورد.
مردم در کلام امام « ولی نعمت » شمرده می شدند که مسئولان نعمت خدمتگزاری به آنها را باید ارج نهند و جز به تکریم در آنها ننگرند.
امام مردم را باورداشت و همواره در هنگام خطر، به آنها و حضور آنها می اندیشید و می دانست مردم او را « خمینی فریادگر » و حق طلب خود را، تنها نخواهند گذاشت.
امام در عرصه سیاست هم استعمار را نفی می کردند و هم « استبداد » را ،این دو مفهوم همواره در کلام امام با هم به چالش کشیده می شدند ایشان هم اعتقاد به حضور بیگانه را باطل می شمردند و هم استبداد حاکمان داخلی را تجسم باطل می دانستند.
حکومت مورد نظر امام « خدامحوری » و « مردم سالاری » بود.
آشتی « تئوکراسی » و « دموکراسی » ایشان اجازه نمی دادند، گروهی به نام دین و در قالب « حکومت اسلامی » مردم را حذف کنند و « جمهوریت زدایی » کنند.
همینطور نمی گذاشتند گروهی تحت لوای جمهوریت، اسلامیت را حذف کنند.
از دیدگاه ایشان حکومت مطلوب « جمهوری اسلامی » بود « نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد » امام بر این باور استوار بودند که « ولایت فقیه » مثل « ولایت رسول ا... » است و از همان اختیارات برخوردار است، منتهی برای ولی هم جایگاهی در حوالی عصمت قایل بودند و می فرمودند اگر ولی فقیه نزدیک خطر برود از ولایت ساقط می شود...
امام در عرصه تربیت انسانی یک اسوه بود، یک مدل که در جامعه دینی شکل گرفته بود و می بایست باز هم تکثیر شود. اینکه بسیاری می کوشند از امام اسطوره ای بسازند و آن بالادستها بگذارند، نه تنها به اندیشه امام خدمت نمی کنند که ندانسته خیانت هم می کنند.
امام نیامد که در جامعه یک فرد منحصر به فرد باشد، بلکه آمد تا در میان مردم تکثیر شود، چنانکه پیامبران و معصومان نیز اسوه بودند و خداوند نیز پیامبرش را اسوه حسنه معرفی می کند اسوه ای باورپذیر و در دسترس نه اسطوره ای افسانه ای و فرادست.
امروز باید اسطوره امام را به کناری نهاد تا جا برای اسوه خمینی آماده شود و جهان با نوشتن از روی دست او و مردم با تاسی از سیره و روش او عطر اندیشه خمینی را به مشام جامعه برسانند.
ایرنا
94110