تحقق اهداف بلندمدت و میانمدت گرفته شده از چشمانداز سازمان با پیادهسازی برنامههای عملیاتی و سالانه انجام میشود. به طور معمول بخش عمدهای از هدفگذاریهای کلان سازمانها، ارتقای سطح عملکرد و تحقق بهبود در حوزههای مختلف کسبوکار است. به طور قطع هدفگذاریها در سازمانها با نگاه به افزایش شاخصهای کلیدی عملکرد فرآیندها انجام میشود؛ اهدافی همچون افزایش فروش، بهبود سوددهی، ارتقای بهرهوری منابع انسانی و کاهش ضایعات و اتلاف در سازمان. تحقق این اهداف، برنامهریزی جامع میخواهد که با بکارگیری سیستمها و تکنیکهای شناخته شده اجرایی شود. به جز رویکرد از بالا به پایین که در سطرهای بالا گفتیم در حوزه تصمیمگیریهای مدیران میانی نیز هدفگذاریهایی برای بهبود در همان حوزه تحت مدیریت روی میدهد. تعیین این اهداف بهطور قطع در تناسب با شرایط واقعی واحد و مسائلی که مدیریت به صورت روزمره با آنها روبهرو است انجام میشود. بهعنوان مثال ممکن است تعداد شکایتهای مشتریان به دلیل نامرغوب بودن محصول رو به افزایش باشد، در این موقعیت مدیر واحد مرتبط ممکن است درخواست طراحی و اجرای پروژهای برای بهبود کیفیت محصولات را ارائه کند. اتخاذ تاکتیکهای بهبود در سطوح میانی و عملیاتی شرکت نیز باید برگرفته از استراتژیهای کسبوکار یا اگر سازمان سیستم مدونی برای مدیریت استراتژیک ندارد همسو با سیاستهای کلان تجاری و کیفی شرکت باشد. فرآیند بهبود در قالب نظاممند و سیستماتیک آن با شناسایی فرصتهای بهبود آغاز میشود؛ با این حال یک ورودی مهم دیگر این فرآیند، اهداف کلان و سیستم مدیریت استراتژیک سازمان است. بسیار مفید است که هر جا فرصتی برای بهبود شناسایی میشود دست به کار شویم اما تخصیص منابع سازمان، اولویتبندی پروژهها و... باید در تطابق کامل با محیط بیرونی کسبوکار، محیط داخلی سازمان و شرایط عمومی صنعت و بازار باشد. ما بهطور معمول فرآیندها و واحدهای نگهداری تعمیرات، انبار، برنامهریزی و خرید را واحدهای پشتیبان تولید مینامیم که عملیات اصلی سازمان را انجام میدهند. با این همه تمامی این واحدها با هم پشتیبان مدیریت ارشد شرکت در تحقق استراتژیها، اهداف کلان و چشمانداز سازمان است. برای درک بهتر مفاهیم ارائه شده، کسبوکار تولیدی را تصور کنید که راهبرد اصلی خود را بر استراتژی تنوع همگون، ناهمگون و افقی از سری استراتژیهای تنوع گذاشته است. مدیریت شرکت باید در سطوح فرآیندهای اصلی و عملیاتی خود تاکتیکهایی را به کار گیرد که بتواند استراتژیهای کسبوکارش را پشتیبانی کند. اتخاذ استراتژیهای کسبوکار و تجارت شرکت بهطور قطع بر اساس تحلیل محیط بیرونی و ارزیابی عوامل درونی سازمان انجام شده است. آنجا که حضور در بازاری خاص، حکم میکند که شرکت محصولاتی متنوع و در تیراژ عادی تولید و روانه بازار کند. میتوان یک شرکت تولیدکننده قطعات خودرو را مثال زد که تاکنون برای خودروساز قطعهای مشخص را در تیراژی بسیار زیاد تولید میکرد اما هماکنون از سفارشهای آنچنانی خبری نیست و اگر میخواهد ادامه فعالیت دهد باید قطعهای خاص را برای خودروهای مختلف و مدلهای متنوع در تیراژی به نسبت پایین تولید و به بازار قطعات یدکی کشور در مناطق مختلف ارائه کند. این سازمان یا باید در ایجاد خطوط متنوع تولید سرمایهگذاری کرده تا محصولات گوناگون مورد نظر بازار هدف را در زمانهای مدنظر و مطلوب مشتریان خود تحویل دهد یا اینکه با طرحریزی و پیادهسازی تکنیکهای بهبود مرتبط بتواند از تجهیزات و سرمایهگذاری فعلی خود استفاده بهتر و حداکثری کند و تا حدی که امکان دارد از صرف هزینههای سختافزاری جلوگیری کند. برنامههای عملیاتی و بهبود که میتوان برای این شرکت توصیه کرد شامل سیستمهای مدیریت نگهداری تعمیرات PM، کاهش زمان آمادهسازی Quick Change Over، تعویض تک دقیقهای قالب SMED و نگهداری تعمیرات بهرهور فراگیر TPM است تا بتواند با کاستن از خرابی تجهیزات، کاهش توقفات برنامهریزی شده و نشده، امکان تولید با تیراژ پایین اما با صرفه اقتصادی و سودآور را بهدست آورد. تولید انعطافپذیر Flexible Manufacturing که البته به هزینه زیادی برای تجهیزات و فناوری نیاز دارد، استفاده از خدمات پیمانکاری و برونسپاری برخی مراحل غیرحساس تولید، بهبود شاخص OEE و برخی سیستمهای معمول از دیگر موارد مرتبط با استراتژی تجاری مثال بالاست. به جز پشتیبانی از این استراتژی دیگر نتایج بکارگیری سیستمهای نامبرده انعطافپذیری و چابکی سازمان است تا بتوانند با شرایط گاه متغیر محیط، بازار و مشتریان خود را وفق داده و از فرصتهای ایجاد شده بهرهبرداری کند و اثرات نامطلوب تهدیدهای بیرونی را تاحدامکان کاهش دهد. شرایط فشرده رقابت در عرصه صنایع تولیدی و خدماتی و تلاش روزافزون رقبا، چه داخلی و چه خارجی برای جلب هرچه بیشتر مشتریان و افزایش سهم بازار باعث شده که سازمانها در تاکتیکها و تکنیکهای خود مجبور به بازنگری در اولویتبندیهای خود شوند. در این راه انتخاب و گزینش رویکرد درست، اهمیتی فوقالعاده دارد و سعی و خطا را در این عرصه دیگر مجالی نیست.
حسین عبدی/کارشناس صنعت